چرا در و دیوار حرم را می بوسیم؟
راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها- قسمت پنجم
ثمره علم بیدین/1
میبینید اینکه در قرآن فرمود أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ، این را باور کنید!
مسافرتی ما سال 68 داشتیم رفتیم به ایتالیا، سفیر وقت به من میگفت پیرمرد کهنسالی بود در زمان حمله به مناطق مسکونی ایران به من میگفت «من الآن میفهمم به مردم ایران چه میگذرد.»
سفیر وقت گفت من به این پیرمرد گفتم «از کجا میفهمی که به مردم ایران چه میگذرد؟»
گفت «من در جنگ جهانی دوم در همین شهر بودم و حوادث سختی بر ما گذشت، مناطق مسکونی ما را بمباران کردند من میدانم به مردم چه سخت میگذرد.»
ایشان گفت من از این پیرمرد فرتوت پرسیدم «تلخترین حادثهای که برای تو در جنگ جهانی دوم پیش آمد و میگویی به ما خیلی سخت گذشت چه بود؟»
این پیرمرد گفت «تلخترین حادثهای که در زمان جنگ جهانی دوم هنگام بمباران کردن مناطق مسکونی، من دیدم این بود که بمبی آمده این کارخانه شرابسازی ما را ویران کرده ما یک هفته مجبور شدیم آب بخوریم! مگر آدم هم آب میخورد؟! آب برای قورباغه است!»
حالا باور کردید أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ؟! دیگر نگفت آب برای ماهی است!
این را که ما کتاب را میبوسیم برای همین است، در و دیوار این حرم را میبوسیم برای همین است، اینها ما را آدم کردند.
آنها با داشتن همه صنعتها حرفشان این است، این حیوان نیست؟!
تردید دارید أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ؟!
خُب اگر علم باشد، دین نباشد، همین است!
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30
کلمات کلیدی:
راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها- قسمت چهارم
در انسانشناسی ما چطور بشناسیم؟ فرشته را چطور بشناسیم؟ ... انسان چیست؟ اینها را وحی مشخص میکند.
عقل سراج است، از چراغ کاری ساخته نیست؛ شما هزارتا چراغ داشته باشید وقتی راه نباشد کجا میخواهید بروید؟
صراط لازم است تا سراج، آن صراط را تشخیص بدهد؛ صراط کار انبیاست، مهندسی کار انبیاست، اینها رفتند گفتند ما رفتیم به دنبال ما بیایید!
یک راه خارجی نیست که ما آن راه را طی کنیم برویم؛ هر جا که پیغمبر و امام و اهل بیت(علیهم السلام) رفتند میشود راه (إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ*عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ).
با چراغِ تنها کسی به مقصد نمیرسد؛ چراغ، راه را تشخیص میدهد؛ راه از ذات اقدس الهی است.
مهندسینِ راه هم انبیاء و اولیاء هستند، آنها مبانی را مشخص کردند ...
ما با دو چراغ یعنی با عقل و نقل میفهمیم خدا به آنها چه گفته وگرنه خدا با ما سخن نگفته و نمیگوید.
خدا اسرار عالم را به انبیاء و اولیاء میفهماند؛ ما از کجا بفهمیم که انبیاء چه چیزی آوردند؟
ما دو راه داریم: یکی عقل است یکی نقل؛ از راه نقل و عقل -که باید با هم هماهنگ باشند- میفهمیم که انبیاء و اهل بیت چه فرمودند؛ از آنجا پی میبریم که خدا به اینها چه گفته.
بنابراین ما نباید توقع داشته باشیم که با موعظه بخواهیم مسیر دانشگاه را عوض کنیم، اینچنین نیست!
موعظه درصدی، پنج درصد، ده درصد ممکن است اثر بکند؛ حرف اول دانشگاه را دانش و کتاب علمی میزند.
آن بزرگان و اساتید هم باید بدانند که علم دینی به اینها شرف میدهد، به اینها عزّت میدهد، به اینها میگوید شما با مُردن نمیپوسید [بلکه] از پوست به در میآیید.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30
کلمات کلیدی:
راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها- قسمت سوّم
در اصول هم مستحضرید که بحث درباره فعل امام دینی است، بحث درباره قول امام دینی است؛ خُب بحث درباره فعل امام دینی است، بحث درباره فعل خدا دینی نیست؟!
اگر گفتیم امام صادق چنین کرد میشود دینی، اگر گفتیم خدا چنین کرد دینی نیست؟!
بحث درباره قول خدا دینی است، بحث درباره فعل خدا دینی است [گرچه] ممکن است عالِم، کافر باشد، باور نداشته باشد.
سخن در علم دینی است؛ ابنابیالعوجاء ملعون که آمد خدمت امام صادق(سلام الله علیه) آن بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) را شنید بعد گفت امام صادق اینچنین فرمود، آن منقولِ او دینی است ولو ناقل کافر باشد، ولو قبول نداشته باشد.
قبول و نکول عالِم هیچ سهمی در دینی بودن آن علم ندارد ...
اگر درباره فعل معصوم، قول معصوم، تقریر معصوم بحث کردیم میشود دینی، بالاتر از این، اگر بحث در فعل خدا و قول خدا و تقریر خدا بود میشود دینی، عالِم خواه بپذیرد خواه نپذیرد ...
بنابراین ما کاملاً میتوانیم بگوییم علم غیر دینی در عالَم محال است چون در عالَم غیر از خدا و احکام و آثار و اوصاف و افعال خدا چیز دیگری نیست، شما دارید فعل خدا را میشناسید.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30
کلمات کلیدی:
راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها- قسمت دوّم
فلسفه الحادی اوّلین خیانتی که میکند به خودش خیانت میکند میشود الحادی؛ دومین خیانتی که میکند این است که همه علوم زیرمجموعه خود را ضدّ دین میکند، چون دین میشود فسون و فسانه.
اگر دین ـ معاذ الله ـ شد فسانه، علم دینی هم میشود خرافات؛ فلسفه الحادی اوّلین خیانت را به خودش میکند میشود ضدّ دین بعد همه علوم را میکند ضدّ دین.
اگر ـ انشاءالله ـ به راه رفت اوّلین خدمتی که میکند خود را فلسفه الهی میکند بعد مهمترین خدمتی که به همه علوم میکند این است که همه علوم را دینی میکند میگوید ما اصلاً علم غیر دینی نداریم.
چرا؟ چون فلسفه الهی میگوید شما مگر نمیخواهید درباره موجود بحث کنید؟ علم که درباره معدوم بحث نمیکند، علم درباره موجود بحث میکند.
فلسفه الهی میگوید من نقشه جامع جهان را دیدم، بالا را دیدم، پایین را دیدم، شرق و غرب را دیدم، شمال و جنوب را دیدم.
آنچه من با دید جهانبینی دیدم این است خدا هست و خدا، خدا هست و اسمای او، خدا هست و اوصاف او، خدا هست و اقوال او، خدا هست و افعال او، خدا هست و احکام او و بالأخره خدا هست و آثار او و دیگر هیچ؛ هیچ چیزی در عالَم نیست مگر خدا و آثار خدا.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30
کلمات کلیدی:
راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها- قسمت اوّل
بیان ذلک به طور اجمال این است که ما تا نقشه جامع علمی جهانی نداشته باشیم هر گونه سخنی درباره اسلامی کردن دانشگاه بگوییم، طرح بدهیم، جزء بافت فرسوده خواهد بود.
اگر کسی نقشه جامع شهر را نداند، کوی و برزن درست کند پسفردا بافت فرسوده است.
ما تا ندانیم در جهان چه خبر است، چه کسی هست، چه کسی نیست، نمیتوانیم علم را دینی بدانیم، دانشگاه را اسلامی کنیم؛ این اصل اول.
اصل دوم این است که تنها علمی که میتواند مهندسی نقشه جامع علمی جهان را به عهده بگیرد فلسفه است؛ چون علوم دیگر که درباره جهان سخن نمیگویند، هر علمی مطابق موضوع خودش حرف میزند.
اگر فقه و اصول است که موضوعش مشخص است، اگر مهندسی گاز و نفت است که مشخص است، اگر کشاورزی و دامداری است که مشخص است، اگر پزشکی و بیطاری(*) است که مشخص است.
تنها علمی که درباره جهان حرف میزند فلسفه است، این اصل دوم.
فلسفه هم که بخواهد وارد جهان بشود اول سکولار است(سکولار یعنی بیتفاوت نه ضدّ دین)؛ چون هنوز ثابت نکرده که در جهان خدایی هست یا نیست تا به او معتقد باشد؛ اول بیطرف است این اصل سوم.
اگر ـ معاذ الله ـ کجراهه رفت، بیراهه رفت و به این پندار رسید که مبدأیی نیست، معادی نیست، عالَم بر اساس تصادف پیدا شده است، اوّلین اُفت و آفتی که دامنگیر آن میشود این است که خودش را لائیک میکند، سکولار میکند یعنی ضدّ دین میکند میشود فلسفه الحادی.
و اگر ـ انشاءالله ـ به راه رسید، درست فکر کرد، به این مقصد رسید که خدایی هست و ناظمی هست و اسمایی هست و اوصافی هست و مبدأیی هست و معادی هست، اوّلین خدمتی که میکند به خودش خدمت میکند میشود فلسفه الهی.
پی نوشت:
*- علم پزشکی ستوران-دامپزشکی
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30
کلمات کلیدی:
راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها- مقدّمه
آنچه الآن مهمترین بحث روز است، اسلامی کردن دانشگاه است که از شما متوقّعاند عالمانه موعظه بکنید، سفارش بکنید، نماز جماعت داشته باشید [امّا] اینها دانشگاه را اسلامی نمیکند!؛ دانشگاه را دانش، اسلامی میکند!
دانش وقتی اسلامی میشود که نیازی به اصول و مبانی و مبادی غرب نداشته باشد.
باید ثابت بشود که ما علم دینی داریم(این قدم اول)
بعد باید ثابت بشود که ما اصلاً علم غیر دینی نداریم، علم غیر دینی محال است؛ یعنی همان طوری که دو دوتا پنجتا محال است، علم غیر دینی هم محال است.
این را باید محقّقانه ثابت کنید چون قرآن همین را ثابت میکند.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30
کلمات کلیدی:
هر عالمی عاقل نیست و هر عاقلی هم اهل خشیت نیست ...
علم رسمی و اسمیِ حوزه و دانشگاه، این اصلاً در تقسیم نیست؛ این را میگویند علم رسمی و اسمی، آن علمی که به عمل بنشیند این در تقسیم است.
اوّلش علمالیقین است بعد عینالیقین است بعد حقّالیقین؛ این علمِ رسمی و اسمیِ برای مدرک، این اصلاً به حساب نمیآید ...
در سوره مبارکه «عنکبوت» فرمود علم یک نردبان است، این نردبان را شما به دست چه کسی میخواهید بدهید؟ اگر به دست یک مغنّی چاهکن بدهید این با این نردبان میرود ته چاه! اگر به دست یک مهندس فنّان بدهید با این میرود سقف و تزیین میکند ...
فرمود «وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» یعنی عالم باید این نردبان را به دست عقل بدهد تا عقل روی دوش علم پا بگذارد بالا برود ... و اگر علم شده نردبان، به دست مغنّی نیفتاد، به دست مهندس افتاد و انسان مصداق «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» شد، بالا آمد میشود عاقل.
وقتی عاقل شد «عُبد به الرحمن» میشود، وقتی «عُبد به الرحمن» شد اهل خشیت میشود، ناله میشود، گریه میشود، «و سلاحه البکاء» میشود، آن وقت هم از خدا راضی است هم خدا از او راضی است.
... اینها زمینهاش علم توحیدی است؛ علم توحیدی نردبان خوبی است که انسان را عاقل میکند؛ علامت عقل هم خشیت است، وقتی خشیت شد به رضوان بار مییابد، راضیه میشود، مرضیه میشود، مطمئنه میشود، بعد شایسته خطاب است که بیا بالا! (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ? ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ) ...
ما در همه امور موظّفیم موحّد باشیم حتی در هراس و امید؛ اگر میترسیم فقط از خدا بترسیم و اگر امیدواریم فقط به خدا امیدوار باشیم.
دیگر «خدا و خلق خدا»، «از خدا و از خلق خدا» این دیگر با توحید سازگار نیست.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30
کلمات کلیدی:
این بارها به عرضتان رسید که انسان زاد و توشه که میخواهد برای اینکه به مقصد و منزل برسد.
این «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی»، این عبادات، این اعمال، اینها برای آن است که ما را به مقصد برساند.
اما وقتی به مقصد رسیدیم با مقصود چه کار بکنیم؟ با او چگونه برخورد کنیم؟ او به ما چه میدهد؟
آن دیگر با این اعمال عبادی حل نمیشود، آن با اعتقادات حل میشود، آن با شهود حل میشود، آن با معارف حل میشود.
فراز پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17
کلمات کلیدی:
بالأخره آدم باید بویی، خاصیّتی داشته باشد
یک سواد متوسط برای یک شهر کافی است اما با یک تقوای صد درصد.
مردم وقتی طهارت تقوا، بوی تقوا، عطر تقوا را از یک امام جمعه، امام جماعت، از یک واعظ، از یک مدرّس استشمام کنند شیفته او هستند.
هر کس بخواهد شهری را اداره کند لازم نیست حالا علامه طباطبایی بشود؛ بر فرض حالا اگر کسی علامه طباطبایی شد این فقط باید در حوزه بنشیند و کتاب بنویسد، این دیگر به درد مردم نمیخورد.
یک سواد متوسط و یک تقوای صد درصد، شهری را، کشوری را اداره میکند.
مگر ممکن است به مردم بگویند آقا شما از این گُل استفاده کنید، از عطر استفاده کنید؟!؛ خود عطر، جاذبهای دارد که تمام شامّهها را جذب میکند.
بالأخره اگر ما در حدّ گیاهان هم بخواهیم زندگی کنیم یا باید عود باشید یا عبیر؛ و اگر در حدّ حیوانات است یا باید مُشک باشیم یا عنبر.
بالأخره آدم باید بویی، خاصیّتی داشته باشد؛ بعضی از چوبها هستند که فقط به درد هیزم شدن میخورند، اما میبینید بعضی از چوبها هستند که میشود عود.
این عود، چوبی بیش نیست اما فضایی را معطّر میکند؛ عَبیر هم فضایی را معطّر میکند؛ آن نافه آهو هم بالأخره گوشهای از بدن آهوست، آن عنبر هم گوشهای از بدن ماهی است.
بالأخره انسان اگر در حدّ حیات حیوانی هم زندگی بکند باید فضا را معطّر کند؛ اگر در حدّ گیاهی هم زندگی بکند باید فضا را معطّر کند.
تقوا واقعاً معطّر است، عدل واقعاً معطّر است، ادب واقعاً معطّر است.
این با عقل عملی حل میشود؛ اینکه شده آقای بهجت، آنکه شده آقای خوانساری، آنکه شده آقای قاضی.
مردم شیفته آن طهارت و طیباند که «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» ... وقتی میبینند این راه معطّر است ... اگر فهمیدند فقیر الی اللهاند به طرف الله میروند.
خُب کدام راه میروند؟ کدام جادّه میروند؟ ... آن جادّهای که کَلِم طیّب میرود؛ آن تقوا، آن عدل، کَلِم طیّبی است که به سرعت، انسان را به لقای الهی میرساند و راحت میکند که «رزقنا الله و إیّاکم انشاءالله».
فراز پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17
کلمات کلیدی:
چرا عده ای روزانه تغییر جهت میدهند؟
ما معمّایی داریم گِرهخورده است، نمیدانیم این گِرهاش از کجا باز میشود، قرآن آمده بگوید این چیزی که برای شما روشن است و به دنبال گِره آن میگردید من برای شما گرهگشایی میکنم.
شما که فقیر هستید، فقرتان که مشخص است اما نمیدانید به چه کسی باید تکیه کنید.
اگر سخن از بت و بتکده باشد از آنها کاری ساخته نیست؛ اگر سخن از زید و عمرو باشد از آنها کاری ساخته نیست.
اینکه فرمود «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ» همین است؛ بسیاری از مردم فقرشان را میدانند، مشهود است اما خیال میکنند با فلان مسأله حل میشود.
اینکه میبینید روزانه تغییر مسیر میدهند، تغییر خط میدهند، تغییر جهت میدهند برای آن است که خیال میکنند اگر قدرت به دست زید رسید زید مشکل را حل میکند، اگر قدرت به دست عمرو باشد عمرو مشکل را حل میکند.
اکثر اهل ایمان گرفتار این شرک رقیقاند ?وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ? [در حالی که] همه را او دارد تدبیر میکند، وقتی همه را او دارد تدبیر میکند بنابراین ما به همه احترام میکنیم چون بندگان خدا هستند و از هیچ کس کار نمیخواهیم چون همه اینها نیازمند الهیاند و به خدای خود مرتبطیم و خدای سبحان «مقلّبالقلوب» است، دلهای آنها را گرایش میدهد مشکل ما هم حل میشود ما هم مشکل دیگران را حل میکنیم.
تمام مشکل ما این است که ما نمیدانیم به چه کسی باید مراجعه کنیم.
ما غالباً میگوییم خدا هست ولی ...، خدا هست اما ...؛ این «اما» و «ولی» میشود «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ»
این است که آن بزرگواران میگویند ما اگر به جای اشک، خون جاری بکنیم جا دارد برای اینکه عمری را بیراهه رفتیم خیال کردیم از زید کاری ساخته است، از او تعریف کردیم، خیال کردیم چیزی که عمرو به ما نداد کار دست او بود از او گلایه داریم.
این قبول و نکول، این مدح و قدح، این مدح و هجو، اینها برای همان است که ما نمیدانیم به چه کسی تکیه کنیم.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17
کلمات کلیدی: