حلّ تمام نیازهای شما فقط به دست خداست
اگر ما به این آیه (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ) خوب توجه میکردیم ... و اگر ما این را میفهمیدیم و توجه به آن داشتیم به جای اشک، خون جاری میکردیم ...
چرا؟ برای اینکه این آیه آمده به ما حیات داده ... برای اینکه ما فقرمان را همه میدانیم، چه کسی است که نداند فقیر است؟ ما صدر و ساقه زندگی ما نیاز است؛ ما به هوا نیاز داریم، به آب نیاز داریم، به غذا نیاز داریم، به خاک نیاز داریم، به خواب نیاز داریم، به دارو نیاز داریم؛ همه نیاز هست دیگر، فقیر بودنِ انسان یک چیز مجهولی نیست که تا آیه نازل شود که ای انسان! شما فقیر هستی.
بله معلوم است ما فقیریم و محتاجیم اما تمام مشکل این است که نمیدانیم به چه چیزی محتاجیم.
این آیه میگوید حلّ تمام نیازهای شما فقط به دست خداست؛ این معنی توحید است (أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ)
وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ که این ضمیر فصل (هُوَ) با معرفه بودن خبر، مفید حصر است.
فرمود تمام مشکل این است که ما آن قید را نمیدانیم کجاست، انسان فقیر به طرف کیست؟ محتاج به طرف کیست؟ خیال میکند خودش احتیاج خودش را برطرف میکند یا خیال میکند روابط یا ضوابط حل میکند.
همه اینها ابزارند که تحت تدبیر یک مدیر کلّاند که رَبُّ الْعَالَمِین است.
ما اگر این جمله آیه را خوب میفهمیدیم که ما به چه کسی محتاجیم، آن وقت در برابر غیر او سر فرود نمیآوردیم؛ نه به خود اتّکا داشتیم نه میگفتیم «به خودمان معتمدیم»، نه میگفتیم «به مردم معتمدیم»؛ خودمان و مردم، ابزار الهی هستیم، میگفتیم «به الله معتقدیم؛ خود ما را الله اداره میکند، مردم را الله اداره میکند، رابطه ما و مردم را الله اداره میکند»، موحّداً زندگی میکردیم ...
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17
کلمات کلیدی:
از تحقیق علمی هیچ کاری ساخته نیست مگر اینکه به تحقّق برسد.
یعنی یک محقّق چیزی را که فهمید، وقتی به جان خود گِره نزد یک پژوهشگر علمیِ تحقیقی است که کاری از او ساخته نیست، چیزی هم نصیب او نمیشود، طولی هم نمیکشد که از یادش میرود.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17
کلمات کلیدی:
الآن که متأسفانه در بعضی از مراحلِ بقیع ائمه اطهار(علیهم السلام) این جمله نوشته شد که «وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ»(*)؛ اینها خیال میکنند ـ معاذ الله ـ شیعه که به بقیع میرود و عرض ادب به پیشگاه ائمه(علیهم السلام) میکند اینها را مالک مستقل میداند، اینها را خالق میداند و مانند آن.
البته آنهایی که آگاهاند میدانند تشیّع منزّه از کارهای غیر توحیدی است اما عدهای را که یا جاهلاند یا متجاهل، آنها را با فریب وادار میکنند که علیه تشیّع سخنانی بگویند.
خود ائمه(علیهم السلام) فرمودند تمام کارها و تدبیرها به دست خدای سبحان است، اما خدا موجوداتی را آفرید که اینها مدبّرات امرند (یک)؛ خدا موجوداتی را آفرید، به اینها برکات و فیوضات فراوانی داد (دو).
الآن ما بسیاری از کارهایمان را با شمس و قمر هماهنگ میکنیم؛ اگر انرژی میخواهیم، نور میخواهیم، حرارت میخواهیم، برکات دیگر میطلبیم سعی میکنیم از آفتاب کمک بگیریم.
ما ـ معاذ الله ـ آفتابپرست که نیستیم، چرا مرتب به سراغ آفتاب میرویم؟
اگر جایی میخواهیم مزرعهای داشته باشیم، باغی داشته باشیم، باغداری ما، مزرعه ما سعی میکنیم محلّ نور باشد که آفتابگیر باشد؛ میوهها را آفتاب، شیرین و پخته میکند.
برکات فراوانی که در وسائل انرژی هست از آفتاب است، ما ـ معاذ الله ـ جزء صابئین نیستیم که ستاره و آفتاب را بپرستیم...
علی و اولاد علی(صلوات الله علیهم اجمعین) که هزارها برابر از شمس و قمر بالاترند، ما اگر از آفتاب نور بگیریم ـ معاذ الله ـ آفتابپرستیم؟!
اینها علم دارند، معنویّت دارند، کرامت دارند، عزّت دارند(همین برکاتی که در زیارت «جامعه کبیر» برای اینها ثابت شده است) ... ما از اینها داریم این نورها را استفاده میکنیم، این دیگر شرک نیست...
خدای سبحان آب را آفرید که رفع عطش کند، ما از آب چطوری استفاده میکنیم؟ از هوا چطوری استفاده میکنیم؟ مگر ما ـ معاذ الله ـ ماه را میپرستیم یا هوا را میپرستیم یا آب را میپرستیم؟!
آب، برکتی دارد که مشکلات ما را حل میکند ما هم به سراغ آب میرویم؛ هوا برکاتی دارد که مشکلات ما را حل میکند ما هم به سراغ هوا میرویم؛ اینها هم نورانیّت دارند، برکات دارند، درباره غفران ذنوب، حلّ حوایج و مانند اینها همین است.
دیگر «مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ» نوشتن و کنار بقیع نصب کردن ندارد!
خود آنها -یعنی ائمه(علیهم السلام)- اوّلین موحد عالَم بودند و همین توحید را آنها منتشر کردند و همین توحید را آنها تدریس کردند؛ همین توحید را آنها ترویج کردند.
بنابراین این یا جهل است یا تجاهل!
پی نوشت:
*- و خدایانى که شما به جاى او مى خوانید حتى به اندازه پوست نازک هسته خرمایی مالک نیستند(فاطر/13)
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17
کلمات کلیدی:
در نظام الهی هیچ چیزی مبهم نیست ... لذا ذات اقدس الهی میداند که فلان شخص در فلان لحظه خواهد مُرد و فرستادههای الهی هم میآیند فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ ...
خدای سبحان میداند فلان شخص با حُسن اختیارش اهل صدقه و صِله رحم و رعایت بهداشت خواهد بود، عمرش فلان قدر میشود آن را در آن کتاب مینویسد؛ فلان شخص هم در اثر سوء اختیار خودش بهداشت را رعایت نکرده، صدقه را رعایت نکرده، صِله رحم را رعایت نکرده «یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ» فرمود وَمَا یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَلاَ یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ ... پس این هم جزء شواهد توحیدی و تدبیر موحّدانه خداست.
پرسش: تعبیراتی مثل «الشّقیّ شَقِی فی بطن امّه» برای کدام مرحله است؟
پاسخ: برای مرحله اقتضاست؛ از امام(سلام الله علیه) سؤال کردند «الشقیّ مَن شَقِیَ فی بطن اُمّه» یعنی چه؟ فرمود: «الشّقی مَن عَلِمَ الله و هو فی بَطن امّه أنّه سیعمل أعمال الأشقیاء»(1) نه اینکه خدای سبحان ـ معاذ الله ـ برای کسی در رَحِم مادر نوشته این شخص شقی است.
این بیان حضرت را مرحوم صدوق در کتاب شریف توحید از معصوم (سلام الله علیه) نقل کرد در تفسیر «الشقیّ مَن شَقِیَ فی بطن اُمّه».
خدا همه را بر اساس فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا آفریده، همه را طیّب و طاهر آفریده، «کلّ مولودٍ یولد علی الفطرة»، ولی وقتی در رَحم مادر هست خدا میداند یک برادر میشود کمیلبنزیاد نخعی از شاگردان سرّ وجود مبارک حضرت امیر، یک برادر میشود حارثبنزیاد نخعی قاتل بچههای مسلم.
اینها برادرند از یک خانوادهاند اما خدای سبحان میداند این شخص «یَعمل عمل الأشقیاء بسوء اختیاره»(2) آن یکی «یعمل عمل السُّعداء بحسن اختیاره»(3).
پی نوشت ها:
1. شقی کسی است که در حالی که او در شکم مادر است، خدا می داند در آینده کارهای اهل شقاوت را انجام خواهد داد.
2. با سوء اختیارش به عمل اشیقاء عمل می کند
3. با حسن اختیارش به عمل سعادتمندان عمل می کند
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 10 الی 12
کلمات کلیدی:
وقتی که به دنیا آمدید بعضیها عمر طولانی دارند، بعضیها عمر کوتاهی دارند؛ خدای سبحان مطابق مصالحی که میداند ... برای هر کسی عمری معیّن کرده است، امّا این در حدّ اقتضاست، اینچنین نیست که وقتی برای هر کسی عمری معیّن کرده باشد دیگر قابل تغییر نیست...
یعنی شما اگر موانعی در کار نباشد و مقتضیات خوبی هم این را همراهی بکند به این عمر طولانی دسترسی پیدا میکنید.
اگر خواستید عمر اصیلتان بماند با صدقه، با صِله رَحِم، با رعایت بهداشت، با کم خوردن و خوب خوردن، این مقصود حاصل میشود؛ گفتند دو بار غذا برای انسان کافی است.
بارها این مطلب را شنیدهاید کسی در محضر حضرت آروغ زد با اینکه حضرت لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ بود به او اعتراض کرد فرمود: «أقْصِر مِن جَشَأک»(*) مگر آدم اینقدر میخورد که در مجلس عمومی آروغ بزند؟! ... یعنی کمتر بخور که در مجلس آروغ نزنی!
دو بار غذا برای آدم بس است، اکثر بیماریها در اثر پر خوردن و بدخوردن است.
فرمود اگر مواظب خوراکتان باشید، مواظب صِله رحم باشید، مواظب صدقهتان باشید عمر طولانی دارید؛ [اگر] نشد، یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ، عمرتان کمتر میشود.
اینچنین نیست که قضا و قَدَر بر این مقرّر شده است که فلان شخص باید هفتاد سال زندگی کند چه بهداشت را رعایت بکند چه نکند، چه صدقه بدهد چه ندهد، چه صِله رحم بکند چه نکند، اینچنین نیست!
آنچه تنظیم شده است در حدّ اقتضاست ... که این شخص میتواند مثلاً هفتاد سال یا هشتاد سال یا نود سال یا صد سال زندگی کند ...، نه اینکه الاّ ولابد باید مثلاً هشتاد سال زندگی کند.
پی نوشت:
* - مجمع الزوائد (هیثمی)، ج5, ص31
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 10 الی 12
کلمات کلیدی:
فرق محقّق با متحقّق
سرّ اینکه ما عالِم بیعمل داریم برای آن است که آن عقل نظری که مسؤول اندیشه است کارهای خودش را انجام داد، [امّا] عقل عملی -که کاملاً مرزش از عقل نظری جداست- باید این را به جانِ خود گِره بزند دستش فلج است، چون دستش فلج است به جان خود گِره نزد، وقتی به جان خود گِره نزد اثر نمیکند! ... مثالش هم قبلاً گفتیم ...(*)
پرسش: برای این اشخاص چه کار میشود کرد؟
پاسخ: بالأخره باید انگیزه اینها را، دست و پای اینها را باز کرد؛ باید دست و پایِ فلج اینها را باز کرد.
این بیان نورانی حضرت رسول(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) که در آخرین جمعه ماه شعبان فرمود، این حرف برای همیشه زنده است: «إنّ أنفسکم مرهونة بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم»
این بسته است، فکّ رهن کنید، بیایید دست و پا و زنجیرتان را با توبه باز کنید!
این قدرت هست؛ وقتی انسان این قدرت را دارد دست و پای بسته ی خود را آزاد میکند، زنجیر را باز میکند.
غرض آن است که بر همه ما لازم است اول عقد یعنی قضایای علمی را با برهان، عالمانه بفهمیم بشویم محقّق، بعد بشویم متحقِّق -که بالاتر از محقّق است- متحقّق کسی است که نتیجه تحقیق علمی را با جان خود گِره میزند، باور میکند میشود مؤمن؛ اگر باور کرد آنگاه در ردیف اهل ایمان است و ثواب دارد و امثال ذلک حالا درصدد پرواز است.
سکّوی پرواز او عمل صالح است، درصدد معراج است «الصلاة معراج المؤمن»؛ نماز، بُراق اوست.
اگر گفته شد عمل صالح، کَلِم طیّب را بالا میبرد از سنخ یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا که در سوره «مجادله» آمده است نیست، از سنخ آن است که بُراق، راکب خود را بالا میبرد؛ اسب، راکب خود را حمل میکند، از این قبیل است.
هرگز عمل صالح به اندازه کلم طیّب نیست.
پی نوشت:
*- سابقه بحث را در اینجا ببینید.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 10 الی 12
کلمات کلیدی:
میبینید مردان الهی هم در جامعه زندگی میکنند اما کسی آنها را بازی نمیدهد برای اینکه آنها طوری فکر میکنند و چیزهایی میخواهند و به دنبال چیزهایی هستند که در دسترس بازیگران نیست؛ بازیگران ابزاری دارند که آنها به آن اعتنا نمیکنند لذا مصوناند میشوند مخلَص، «وصائناً لنفسه» و مانند آن.
اینکه درباره فقیه و مرجع گفته شد «صائناً لنفسه» باشد یعنی همین.
«صائناً لنفسه» به معنی عادل نیست، به معنی باتقوا نیست، خُب معنی عادل و باتقوا را که در جملههای دیگر گفته که «مطیعاً لأمر مولاه» باشد، «مخالفاً لهواه» باشد، این معنای خاصّ خودش را دارد، باتقوا باشد، عادل باشد؛ اینها را با آن جملههای دیگر بیان کردند.
صیانت نفس یعنی بازیگرها را بشناسد، نه کسی را بازی دهد، نه بازی کسی در او اثر کند؛ نه راه کسی را ببندد، نه بیراهه برود...
گفتند مرجع، طبق آن بیان منسوب به وجود مبارک امام عسکری(سلام الله علیه) «مطیعاً لأمر مولاه» باشد، «مخالفاً لهواه» باشد، واجبات را انجام میدهد، محرّمات را ترک میکند و اهل تقوا و عدالت است برای اینکه فرمود مطیع امر مولاست، تارک هواست و امثال ذلک.
اما «صائناً لنفسه» یک مطلب دیگر است.
اگر کسی بخواهد زمام اموری را یا امور عدهای را به عهده بگیرد باید عزیز باشد، یعنی نفوذناپذیر باشد و این صیانت نفس از همان عزّت سرچشمه میگیرد.
فرمود اگر این شد، هیچ کسی نمیتواند در اینها اثر بگذارد برای اینکه اینها در دسترس کسی نیستند در تیررس کسی نیستند إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ.
آنگاه خدای سبحان برای اینها عزّت را مقرّر کرده است و کسی نمیتواند در برابر عزّت عطاشده? الهی کسی را ذلیل کند.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 9 الی 11
کلمات کلیدی:
آقایان! مردم، کلینی را نمیشناسند، کافی را ندیدند، صدوق را نمیشناسند، مَن لا یَحضُرُهُ الفقیه را ندیدند، مردم شما را میشناسند، پای منبر شما میآیند، سخنان شما را میشنوند.
از آنها سؤال بکنید استبصار و تهذیب چیست؟ میگویند ما اینها را نمیدانیم؛ شیخ مفید و شیخ طوسی چه کسانی هستند؟ میگویند اینها را نمیشناسیم؛ مَن لا یَحضُرُهُ الفقیه برای کیست؟ میگویند ما اینها را نمیشناسیم، ما عالِم محلهمان را میشناسیم و امام جماعت و سخنران محلهمان را میشنایم.
دین مردم به وسیله شما محفوظ است.
همین حسینیه و مسجد وقتی به رهبری امام قیام کردند نظام شکل گرفته، توقع نداشته باشید مردم حرف را از مَن لا یَحضُرُهُ الفقیه صدوق بشنوند؛ شما صدوق مردم هستید، شما کلینی مردم هستید، شما شیخ طوسی و شیخ مفید مردم هستید.
سعی کنید انشاءالله این نورانیّت سالار شهیدان را در جامعه حفظ کنید، انشاءالله ولیّ عصر هم حافظ شما خواهد بود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8
کلمات کلیدی:
انسان اگر اهل همّت باشد میگوید من اگر در حدّ گیاهم باید یک گیاه معطّر باشم؛ اگر در حدّ حیوانم باز هم یک حیوان معطّر باید باشم.
ببینید همه گیاهها اینطور نیست که معطّر باشند، برخی از چوبها هستند که عود میشوند، اینها را اگر سوزاندی بالأخره فضا را معطّر میکند.
بعضی از حیواناتاند میگویند درست است حیوانیم ولی باید شامّه را معطّر کنیم یکی میشود نافه آهو، یکی میشود عَنبر ماهی؛ عنبر و مُشک عطرهای حیوانی است، عود گیاهی است.
بالأخره انسان اگر در حدّ گیاه هم باشد، اگر در حدّ حیوان هم باشد باید فضای جامعه را معطّر کند، اگر در حدّ انسان باشد فضای مُلک و ملکوت را معطّر میکند.
اینکه درباره شهدا عرض میکنیم «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» یعنی این طیّب بودنِ زمینیِ شما، آسمانیها را هم معطّر میکند، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» میشود.
اینطور نیست که قبر مطهّر سیدالشهداء فقط برای زمینیها مصداق «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» باشد؛ چرا میگویند سجده بر تربت سیّدالشهداء(سلام الله علیه) حجابها را خَرْق میکند؟ پس معلوم میشود این طیّب و طهارت بالا میرود؛ یعنی از همینجا بالأخره بالا میرود.
شما بتوانید انشاءالله فضای جامعه را معطّر کنید ... همین روزها دیدید این عزیزان ما را در قسمت شرق ایران به این صورت شهید کردند؛ الآن که ما اینجا نشستیم در کمال امنیت این بحثها را داریم، محصول کار آن بزرگان است..
بنابراین اینچنین نیست که ما اینجا بحث کارهای ثوابی داشته باشیم آنکه در کوههای شرق ایران است مرزداری میکند در این ثواب سهیم نباشد، اینطور نیست.
شهر ما، کشور ما، جامعه ما معطّر است و همه این عطرها هم شعبهای است از عطر کربلا؛ این به وسیله شما بزرگواران، به وسیله شما علما، سخنرانان باید منتشر بشود.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8
کلمات کلیدی:
اینکه ما قرآن را میبوسیم بالای سر میگذاریم این یک حرف نو برای ما دارد؛ فرمود دشمنی که انسان دارد دو قسم است:
یا انسان میجنگد -که یا آن را از پا در میآورد یا خودش از پا در میآید- ... یا با آن صلح و صفا میکند بالأخره دشمنی از بین میرود...
اما تنها دشمنی که فقط یک راه دارد، شیطان است.
ما با چه کار میخواهیم رضایت او را تأمین کنیم؟ با او صلح بکنیم؟! او دشمن سوگند یادکرده ی ماست که اصلاً دستبردار نیست!
ما اگر صلح کردیم و تابع شدیم تازه میشویم حزبالشّیطان ... هیچ گرگی، هیچ پلنگی، هیچ ببری، هیچ مار و عقربی مثل شیطان نیست.
شما میبینید در هند و غیر هند خیلی از خانوادهها هستند با این حیوانات اُنس میگیرند، با پلنگها، با سگها، با گرگها، با مارها، با عقربها اُنس میگیرند، این مار و عقرب روی سر و صورت اینها هست، اینها را میبینید.
بالأخره میشود با مار کنار آمد، با عقرب کنار آمد؛ این را دیدید خانوادهای با ببر زندگی میکنند، با آنها کنار میآیند، آن مارهای سمّی را در بغل میگیرند، اینها را دیدید.
تنها دشمنی که نمیشود با او کنار آمد شیطان است ...
لذا ما تا زندهایم و نفس میکشیم در جهادیم ...
بنابراین ما یک دشمن مداوم داریم که هرگز دستبردار نیست و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت اینها را رام کردند؛ مثل کسی که این مار و عقرب را رام کرده است؛ نه با او دوست شد!، نمیگذارد نیش بزنند، همین!؛ وگرنه با او نمیشود صلح کرد، او اهل صلح و صفا و سازش نیست، این فقط نیش میزند...
اینجا که فرمود «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً» بعد فرمود «إِنَّمَا» برای همین جهت است، این دستبردار نیست تا مستقیماً خودش و همحزبش را به طرف جهنم ببرد.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8
کلمات کلیدی: