سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش دو گونه است : دانشی که مردم ناگزیر از فراگیری آن هستند و آن رنگ[ ظواهر [اسلام است و دانشی که مردم اجازه دارند آن را واگذارند و آن قدرت خداونداست . [امام علی علیه السلام]
کشکول حکمت های قرآنی- گزیده بیانات حکیمانه آیت الله جوادی آملی
پیوندها

این رساله «التعجّب» که برای کنزالفوائد کراجکی است که بارها این رساله را شنیدید، این رساله اسم آن «التعجّب» یا «عجب» است ...

رساله آ‌ن بزرگوار، چون «عجبٌ، عجبٌ» است اصلاً رساله اسمش «عجب» است یا رساله اسمش «التعجّب» است؛ این رساله هیچ نام دیگری ندارد مگر «رسالة التعجّب» یا «رسالة العجب» چون همه این تیترها و فصل‌هایش این است که «عجبٌ، عجبٌ».

می‌گوید یک وقت بانویی که دومی ندارد، این در همین مدینه ـ این بانو دیگر در بانو بودن دومی ندارد ـ شب‌‌ها و روزها آمد گفت بیایید علی‌بن‌ابی‌طالب را یاری کنید، جواب ندادند.

در همین مدینه طولی نکشید زنی بلند شد آمد گفت بیایید علی‌بن‌ابی‌طالب را بکُشید، هزارها نفر جواب دادند! «التعجّب!» این است.

استدلال ذات اقدس الهی این است که «لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ» ...

رهبران الهی که بودند، در دسترس هم که بودند، خودشان را هم که معرفی کردند، شما حرف آن بانو را گوش ندادید، اما حرف این زن را گوش دادید؛ همیشه این‌طور است! «قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ»، این احتجاج در جهنم است ...

مشابه همان استدلالی که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) به کسی که مستشار دیوان عالی اموی بود، فرمود شماها درِ خانه ما را بستید، اگر شماها نبودید که در خانه ما بسته نمی‌شد.(1)

... بنابراین این‌چنین نیست که اگر کسی مستضعف شد جهنم نرود یا عذابش کمتر باشد.

حضرت سیّدالشهداء(سلام الله علیه) فرمود شما که مثل یک مُشت ملخ جمع شدید، آخر بگویید من چه کسی هستم! من که خودم را معرفی کردم. در تمام روی کره زمین فرزند دختر پیغمبر غیر از من نیست؛ مثل یک مُشت ملخ جمع شدید برای کشتن من برای چیست؟!؛ گفتند: «بُغضاً لأبیک»(2)

 این مستضعف مثل آن مستکبر عذابش دو برابر است، چون فرمود «لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ».

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 21 الی 34

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه

پی نوشت ها:

1- الکافی(ط ـ اسلامی)، ج5 ، ص106؛ «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَوْ لَا أَنَّ بَنِی أُمَیَّةَ وَجَدُوا مَنْ یَکْتُبُ لَهُمْ وَ یَجْبِی لَهُمُ الْفَیْ‌ءَ وَ یُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ یَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا...». 

2- ینابیع المودة، ج3 ، ص80.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/6/17:: 11:3 صبح     |     () نظر

شعار رسمی جاهلیت این بود: «انْصُرْ أَخَاکَ‏ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً»

به فکر برادرت، به فکر قبیله‌ات، به فکر باندت، به فکر حزبت، به فکر هم‌فکرت باش چه ظالم چه مظلوم ...

وقتی اسلام آمد وجود مبارک حضرت این شعار رسمی را به دو صورت تغییر داد و فرمود نگویید «انْصُرْ أَخَاکَ‏ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً»، بلکه بگویید «انْصُرْ المَظلُوم سَواءٌ کَانَ أخَاکَ أَوْ غیرِ أخَاک».

به داد مظلوم برسید، چه برادرتان باشد و چه برادرتان نباشد و اگر خواستید همین شعار را بدهید بگویید «انْصُرْ أَخَاکَ‏ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً»(*) معنایش را عوض کنید.

یعنی به فکر برادرت باش برادرت را کمک کن؛ برادرت، هم‌حزبت، هم قبیله‌ات را کمک کن اگر مظلوم است به داد او برس و اگر ظالم است دستش را بگیر که ظلم نکند، این کمک به اوست.

این‌طور پیغمبر شعار را عوض کرد، فرمود یا الفاظتان را عوض کنید یا معانی را عوض کنید یا بگویید «انْصُرْ المَظلُوم» چه برادر چه غیر برادر، یا بگویید «انْصُرْ أَخَاک» برادرت را کمک کن، اگر مظلوم است دستگیری کن و اگر ظالم است دستش را بگیر که ظلم نکند.

«أحد الأمرین» را وجود مبارک پیغمبر دستور داد که انجام دهید. 

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 21 الی 34

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه

پی نوشت:

*_ مفردات الفاظ القرآن، ص564؛  قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ: «انْصُرْ أَخَاکَ‏ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً، قَالَ: أَنْصُرُهُ مَظْلُوماً فَکَیْفَ أَنْصُرُهُ ظَالِماً؟ فَقَالَ: کُفَّهُ عَنِ الظُّلْمِ».

مطلب مرتبط قبلی:
نماز یعنی یاری نکردن مجرمین!



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/6/15:: 7:34 عصر     |     () نظر

راه اصلاح جامعه: کار فرهنگی+جلوی شیطنت شیاطین را گرفتن

فرمود اگر کسی بخواهد بیراهه برود ما دو کار می‌کنیم: هم از نظر اخلاقی و فقهی جلوی او را می‌گیریم و هم با نیروهای بازدارنده نمی‌گذاریم او بیراهه برود.

این به ما دستور می‌دهد که اگر خواستید نظامتان و جامعه‌تان را اصلاح کنید، هم باید کارهای فرهنگی کنید و هم کارهای اجرایی.

در همین سوره مبارکه «صافات» فرمود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که آمده، کهانت را تحریم کرد؛ پیشگویی‌هایی که کاهنان دارند و قیافه‌شناسان دارند این جزء مکاسب محرّمه است که بسیاری از شماها آشنا هستید.

در مکاسب محرّمه یکی از کسب‌های حرام این است که کسی از راه سِحر و جادو و شعبده و طلسم و کهانت بخواهد مال در بیاورد؛ این کار، کار حرامی است.

کهانت را یعنی پیش‌گویی‌های غیر واقعی را که برخی مبتلا هستند که مخلوطی است از صدق و کذب، حق و باطل، خیر و شر، حَسَن و قبیح، محمود و مذموم، این کار را دین تحریم کرده، همین؟

فتوا به حرمتش داده گفته کار حرام است، به همین بسنده کرده یا نیروهای آسمانی را هم وادار کرده جلوی این کار را بگیرند؟

فرمود ما دو کار کردیم: یکی اینکه فتوا دادیم این کار حرام است و یکی اینکه این نیروهای آسمانی را به عنوان تیر شهاب نمی‌گذاریم که شیطان بالا برود، خبرهای راست و دروغ را جعل کند، یک مقدار راست بشنود و با دروغ مخلوط کند و به کاهنان دهد تا بازارگرمی آ‌نها شود، این راه اصلاح جامعه است... «وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ» ...

این راه اصلاح نظام است که سه کار فرهنگی، فقهی و اخلاقی یک طرف، جلوی شیطنت شیطان‌ها را گرفتن طرف دیگر.

ذات اقدس الهی به این بسنده نکرد که بفرماید کهانت حرام است تا شما بگویید یکی از کسب‌های محرّمه کهانت است، بله این کار فقیهان است و کار متدیّنان است که این مسئله شرعی را بررسی کنند و بازگو کنند، اما آنها که شیطنت می‌کنند چگونه باید جلوی آ‌نها را گرفت؟

فرمود ما تیری داریم، تیراندازی داریم، نیروی اجرایی داریم و این‌طور نیست که هر کسی بخواهد نظام را فاسد کند؛ در مسئله اصلاح اقتصادی این‌طور است، رومیزی و زیرمیزی این‌طور است، رشوه‌گیری این‌طور است، فساد اقتصادی این‌طور است.

همه ما در نظام اسلامی این دو کار را باید بکنیم: هرکدام از ما که کار فرهنگی از عهده ما برمی‌آید، باید بگوییم که چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام؛ هرکدام از ما امر معروف و نهی از منکر از دستمان برمی‌آید باید جلوی بدی‌ها را بگیریم تا این نظام را به جِدّ باور کنیم که باید سالماً به دست صاحب اصلی آن، وجود مبارک حضرت بدهیم؛ این نظام در دست ما امانت است.

شما می‌بینید یک روز یک شهید گمنام را می‌آورند کلّ کشور معطّر می‌شود، ما این عطر را باید مغتنم بشمریم.

به ما گفتند کار خدایی کنید؛ کار خدایی که ـ معاذ الله ـ این نیست که ما خلقت کنیم و خالق شدن که مقدور ما نیست، از بهشت و جهنم سخن گفتن که مقدور ما نیست، از ازل و ابد حرف زدن که مقدور ما نیست.

اینکه به ما گفتند: «تَخلَّقُوا بأخلاق الله»(*) یعنی در همین امور.

فرمود من با دو کار جامعه را اصلاح می‌کنم: یکی حکم فقهی است که می‌گویم کهانت حرام است، یکی اینکه به تیراندازانم می‌گویم جلوی شیطونت شیاطین را بگیرید که این کار را می‌کنم و شما هم همین کار را بکنید.

پی نوشت:

*- بحار الأنوار ، ج58 ، ص129

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 10

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/6/4:: 10:25 عصر     |     () نظر

تمام بحث‌ها این است که ما علم دینی داریم و علم غیر دینی محال است مثل دو دوتا پنج‌تا ...

هر کس مدیریت هر جایی را به عهده گرفت اول باید نقشه جامع آن را ترسیم کند، اگر نقشه جامع در دست او نباشد و شروع به اقدامی کند، بازسازی کند، نوسازی کند طولی نمی‌کشد که آن بازسازی و نوسازیِ او به صورت بافت فرسوده در می‌آید.

تا آدم نقشه جامع نداشته باشد نمی‌تواند درباره زوایای حوزه تدبیرش تصمیم بگیرد.

ما اگر درباره علوم بحث می‌کنیم، باید یک قدّ بلند هندسی‌شده جهانی داشته باشیم؛ یعنی جهانی فکر کنیم، چون علم است و علم دیگر بومی نیست، شرقی نیست، غربی نیست.

ما وقتی از استقلال و امنیت و مذهبِ مملکت حرف می‌زنیم، اعتقاد ما و شعار رسمی ما این است «لا شرقی و لا غربی»؛ نه شرقی نه غربی.

اما وقتی از علم و دانش حرف می‌زنیم؛ می‌گوییم اگر علم شد، استدلال شد، برهان شد، چه شرقی چه غربی، هر دو هم دینی است؛ یعنی هم آن شعار دینی است و هم این شعار دینی است.

شعار ‌نه شرقی و نه غربی برای استقلال مملکت است و استقلال دینی ماست.

شعار چه شرقی و چه غربی در بحث‌های علمی است، علم اگر علم شد، استدلال شد، برهان شد، در داروسازی، در پزشکی، کشاورزی، دامداری، سپهری، دریاشناسی، صحراشناسی، چه شرقی و چه غربی، اسلامی است، ما علم غیر اسلامی نداریم.

این دو شعار هر دو دینی است؛ اگر راجع به استقلال مملکت است شعار رسمی ما این است «نه شرقی نه غربی»، اگر درباره علم و دانش است می‌گوییم «چه شرقی چه غربی»، علم اگر علم شد الاّ و لابد دینی است، برای اینکه ما علم غیر دینی نداریم.

این‌گونه حرف زدن و این تصمیم، یک قدّ بلند جهانی می‌خواهد؛ یعنی نقشه جامع جهانی ـ نه کشوری و نه قارّه‌ای ـ جهانی می‌خواهد تا ثابت کند که علم غیر دینی محال است و محال است و محال! 

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 10

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه

مطلب مرتبط قبلی:
با بافت فرسوده، دانشگاه اسلامی نمی شود!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/5/30:: 7:33 عصر     |     () نظر

ما الآن وقتی داریم درباره قرآ‌ن و درباره فقه بحث می‌کنیم اینها همه «سبیل الله» است.

ما اگر بخواهیم راه خدا را طی کنیم که فرمود صراط مستقیم هست و ما هم از خدا می‌خواهیم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، می‌خواهیم این صراط مستقیم را بشناسیم چه کار می‌کنیم؟ با آیات و روایات و به کمک عقل می‌فهمیم که خدای سبحان چه چیزی را دستور داد، چه چیزی را حلال کرد و چه چیزی را حرام کرد، اینها «سبیل الله» است.

همین «سبیل الله» که در نظام تشریع، خدا به وسیله فقه و اصول و تفسیر و حدیث یادمان می‌دهد، همین «سبیل الله» را در نظام تکوین به این موجودات یاد می‌دهد؛ فرمود: «وَ أَوْحی‏ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ * ثُمَّ کُلی‏ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی‏ سُبُلَ رَبِّکِ»(1)

صبح که اینها از کندو بیرون می‌آیند برای اینکه گل‌ها را شناسایی کنند و مواد آن را تغذیه کنند این «سبیل الله» است.

آن کندوشناس، آ‌ن عسل‌شناس، آن زنبورشناس دارد در «سبیل الله» حرکت می‌کند که بفهمد چگونه این زنبور، عسل را تولید می‌کند.

قبل از همین جریان «سبیل‌اللّه»ی «نحل»، جریان دامداری را ذکر کرده است ... فرمود شما این گوسفندها را می‌بینید، این گاوها را می‌بینید، این دام‌ها را شما می‌بینید یک طرفش «روث» است و یک طرفش «دم»، ما بین «روث» و «دم» این «لبن» خالص را تحویل شما می‌دهیم، این‌جا که لوله‌کشی نیست، آن‌جا که جدول‌بندی نیست، «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً»(2) این «سبیل الله» است.

اگر کسی بخواهد بحث کند این شیر چگونه تولید می‌شود، خاصیّت این شیر چیست؟ از کجا می‌جوشد؟ در چه راه باید صرف شود؟ این درباره «سبیل الله» دارد بحث می‌کند ...

الآن جانورشناسی و جانورشناسان و این دقایق فنّی جفت‌گیری موجودات و اینها را که دارند ذکر می‌کنند اینها «محیّرالعقول» است؛ منتها چون درباره عسل چون پایانش دیگر «شِفاءٌ لِلنَّاسِ»(3) است از این جهت درباره «نحل» یاد کرده است.

چیزی در عالم نیست که «سبیل الله» نباشد، فرمود «فَاسْلُکی‏ سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً»(4) ...

آن گُل را چه کسی به این صورت در آورده که غذای زنبور قرار داده؟ زنبور را چه کسی راهنمایی کرده که از آن گل بِمَکد؟ اینها «سبیل الله» است.

اگر مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ، لَبَناً خالِصاً در می‌آید این «سبیل الله» است.

ما که در فقه و اصول بحث می‌کنیم، در «سبیل الله» است که این علم دینی می‌شود.

آن زنبورشناس هم که دارد بحث می‌کند که چگونه این زنبور حرکت می‌کند و این گل‌ها را شناسایی می‌کند، تولید می‌کند، این هم «سبیل الله» است.

منتها بعضی علوم تعبّدی و بعضی توصّلی هستند، علم غیر دینی ما نخواهیم داشت؛ اما معنایش این نیست که هر کسی هر چه گفت درست است؛ مثل فقه ماست، مثل تفسیر ماست و مثل اصول ماست.

پی نوشت ها:

1. سوره نحل, آیات68 و 69

2. سوره نحل, آیه66

3.سوره نحل, آیه69

4. همان

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 10

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه

مطلب مرتبط قبلی: علم غیر دینی در عالَم، مستحیل است


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/5/23:: 8:58 عصر     |     () نظر

خیلی از معارف است که برای کفار روشن می‌شود و می‌گویند «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»، اما «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً»؛ تمام درد این است که حقیقت برایشان روشن می‌شود، اما نمی‌توانند بگویند «آمنّا»، اگر بتوانند بگویند «آمنّا» همان‌جا ایمان می‌آورند و راحت می‌شوند.

این بخش «آمنّا» که به عقل عملی برمی‌گردد و اراده و عزم و نیّت و تصمیم و ایمان به او بسته است، این قفل می‌شود؛ «الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ»(1) این قفل می‌شود، وقتی قفل شد آن بخش علمی هر چه بالاتر برود درد انسان بیشتر است، برای اینکه انسان خیلی از حقایق برایش روشن می‌شود و می‌خواهد بگوید قبول دارم نمی‌تواند بگوید، برای اینکه این قفل شده است ...

قیامت، ظرف ایمان نیست، ظرف اقرار نیست، ظرف اسلام آوردن نیست؛ این قفل شده است، حالا ظرف علم است، هر اندازه عالم‌تر شود سوز و گدازش بیشتر می‌شود، می‌گوید این همه معارف را انبیاء آوردند من بی‌اعتنا بودم؟! ...

پرسش: عملی که برای میّت انجام می‌دهند و او به بهشت می رود تکامل عملی محسوب نمی‌شود؟

پاسخ: تکامل عملی خودش است، چون او مؤمن بود؛ اگر کافر رخت بربسته باشد ولو انبیاء، وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هفتاد بار هم برای او استغفار کند بی‌اثر است (سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ) ... اگر هفتاد بار تویِ پیغمبر هم برای این منافق استغفار بکنی ذرّه‌ای اثر ندارد.

بنابراین اگر کسی مسلمان بود، جزء امّت اسلامی بود و خودش هم تا زنده بود برای مؤمنین طلب مغفرت می‌کرد، الآ‌ن هم که مؤمناً رحلت کرده است هر دعای خیری که کنند از طرف فیض الهی به او می‌رسد، اما نتیجه عمل خود اوست؛ نظیر «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً»(2).

اول سوره مبارکه «یس» خواندیم که «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»(3)؛ اگر کسی مسجدی ساخت، حسینیه‌ای ساخت یا یک سنّت خوبی گذاشت، گفت پانزده اسفند روز درختکاری است، امام را خدا با انبیاء محشور کند! فرمود آخرین جمعه ماه مبارک رمضان راهپیمایی روز قدس است، این سنّت تا عمل می‌شود روح مطهّر امام روح و ریحان دارد، چون کارِ اوست؛ آن درختکاری هم همچنین.

اما آن‌‌که چهارشنبه سوری آورده تا این عمل هست، آن آورنده در عذاب است، این آثارش فرق می‌کند.

غرض این است که تا سنّت حسنه باشد کارِ آدم است، چه اینکه سنّت اگر سیّئه باشد کار آدم است.

«أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».

«و الحمد لله ربّ العالمین»

پی نوشت ها:

1-نهج البلاغه، خطبه42

2- الکافی(ط ـ اسلامی)، ج5 ، ص9

3-سوره یس، آیه12

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه

مطالب مرتبط:
تکامل علمی و عملی در عالم برزخ
سنّت حسنه به چه معناست؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/5/6:: 9:35 عصر     |     () نظر

اگر کسی جهان را به عنوان فعل خدا بداند ما علمِ غیر دینی نداریم ...

ولی اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ لائیک فکر کند، الحادی فکر کند، مبدأ و معاد را منکر باشد او علم طبیعی دارد؛ علمی که نه آغاز دارد و نه انجام، می‌گوید زمین این‌چنین بوده است که علم او دیگر، علم الهی نخواهد بود.

اما حالا چه کسی آفرید؟ برای چه چیزی آفرید؟ اگر الهی فکر کرد آن علم، علم دینی است و همه این علوم می‌شود علم دینی ...

هر چیزی آینه خداست، آیت خداست، مخلوق خداست، فعل خداست و دیگر ما علم غیر دینی نخواهیم داشت.

ما اگر بحث کردیم که «امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) چه کار کرد؟ امام صادق(سلام الله علیه) چه کار کرد؟» می‌شود دینی، اگر بحث کردیم خدا چه کار کرد دینی نیست؟!

آن استاد دانشگاه که دارد زمین‌شناسی و زمان‌شناسی تدریس می‌کند اگر دینی‌بودن مواد درسی او قوی‌تر از دینی بودن مواد درسی ما نباشد کمتر از این نیست.

ما می‌گوییم خدا چنین گفت، او می‌گوید خدا چنین کرد؛ حالا اگر بگوییم امیرالمؤمنین چنین کرد می‌شود دینی، اگر بگوییم خدا چنین کرد دینی نیست؟!

ما علم غیر دینی نداریم، مشکل این است که آن جهان‌بینی توحیدی و الهی (إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ) خوب تبیین نشده است.

کلّ جهان فعل خداست؛ هر علمی در عالَم فرض شود درباره چیزی از چیزهاست و هر چیزی هم آینه خداست، آیت خداست، فعل خداست؛ ممکن است کسی غفلت داشته باشد.

علم غیر دینی در عالَم، مثل دو دوتا پنج‌تا مستحیل است، چرا؟ چون همه این جهان، فعل اوست؛ اگر همه جهان فعل او بود کسی که درباره فعل خدا بخواهد بحث کند و تفسیر کند این متنِ دین است، منتها حالا ممکن است غافل باشد.

آری، علومی که درباره افعال انسان است مثل هنر، این گاهی ممکن است دینی باشد و گاهی غیر دینی؛ خوانندگی، نوازندگی، اینها فعل انسان است.

انسان گاهی ممکن است حلال بخواند و گاهی حرام، گاهی حلال بنوازد و گاهی حرام، اینها فعل انسان است و فعل انسان ممکن است دو قِسم باشد.

ولی آنچه در نظام آفرینش هست، چه درباره نجوم و سپهر باشد، چه درباره دریا و زیردریا باشد، چه درباره زمین و معدن نفت و گاز باشد ... چون آن موجبه کلیه که در قرآن هست این است که «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»، «کلّ ما صَدق علیه أنّه شیءٌ فهو فِعل الله و کلّ علم یبحث عن فِعل الله فَهو عِلم الدینی» ما علم غیر دینی نخواهیم داشت ...

منتها امور دینی دو قِسم است: بعضی تعبّدی است و بعضی توصّلی است، در بعضی قصد قربت لازم است و در بعضی قصد قربت لازم نیست؛ اَدای دَیْن واجب دینی است، ولی قصد قربت لازم نیست؛ زکات واجب دینی است، ولی قصد قربت لازم است؛ اگر دینی شد معنایش این نیست که حتماً باید با قصد قربت انجام شود.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه

مطالب مرتبط(راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها):

مقدمه: دانشگاه را موعظه و نماز جماعت، اسلامی نمی کند!

1- با بافت فرسوده، دانشگاه اسلامی نمی شود!

2- خدمت و خیانت فلسفه نسبت به سایر علوم

3- علم غیر دینی در عالَم محال است.

4- دو راه شناخت اسرار عالَم

5- فاجعه ویرانی کارخانه شراب سازی!

6- ادعای صلح پس از کشتار میلیونی جنگ های جهانی!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/5/3:: 9:47 صبح     |     () نظر

در سوره مبارکه «فاطر» فرمود «أُولی‏ أَجْنِحَةٍ مَثْنی‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»، همه‌ اینها که دارای جناح و بال هستند «إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَضَعُ‏ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ»

این را گفتند که این فرّاش‌ها به این طالبان علوم سه پیام دارند:

1-  پیام اوّلشان این است که ما این بال‌ها را پهن کردیم تا به شما بفهمانیم که باید بال پیدا کنید، بال بزنید، پَر پیدا کنید و پَر در آوردید.

2-  دوم اینکه ما این بال و پَری که داریم از آن استفاده می‌کنیم و با این پرواز می‌کنیم، شما هم که پَر در آوردید باید پرواز را یاد بگیرید، جهش و حرکت را یاد بگیرید.

3-  سوم آن است که ما که بال و پَر داریم و پَر می‌کِشیم، پروازِ ما در جهت نیست، از جهت است؛ ما هرگز از شمال به جنوب بیاییم یا از شرق به غرب برویم این‌طور نیست.

آن‌که از شمال به جنوب می‌آید یا از شرق به غرب می‌آید او به دنبال طعمه است، این به طمع طعمه در تالاب‌ها می‌گردد، ما آن نیستیم؛ او در جهت حرکت می‌کند و ما از جهت حرکت می‌کنیم؛ ما از این جهات چندگانه بیرون می‌آییم و الهی فکر می‌کنیم.

این رسالت و پیام فرشته‌هاست که به طالبان علوم علم الهی می‌دهند و می‌گویند ما فرّاشان شما هستیم تا شما این سه کار را انجام دهید: پَر در بیاورید(اولاً)؛ پرواز یاد بگیرید(ثانیاً)؛ از جهت پرواز کنید نه در جهت(ثالثاً).

پس اگر یک روحانی به دنبال هدف نبود، این نه تنها حقّ دیگران را اَدا نکرد، حقّ فرّاشان خود را هم اَدا نکرد.

آن‌که از علوم الهی طَرْفی نبست یا بست و «یَحُومُ‏ حَوْمَ‏ نَفْسِهِ»(بر گِرد نفس خویش می گردد) بود، این حقّ این فرّاش‌ها را هم ادا نکرده و در قیامت در برابر این فرّاش‌ها هم مسئول است.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/5/1:: 10:16 عصر     |     () نظر

«اگر دل ز یاد تو غافل نشیند/خدنگ بلا بر دلِ دل نشیند»

در درون دل ما هم که او حضور دارد و افسار ما هم که به دست اوست، «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» اما مع‌ذلک ما غافل هستیم ...

الآن ما غرق در توحیدیم، جای خالی نیست؛ اما ما هیچ‌جا او را نمی‌بینیم، این است که بد کسی را می‌خواهیم و این خاطراتی که در قلب ما هست از همین‌جاست؛ خدای ناکرده بد کسی را می‌خواهیم، عیب کسی را می‌خواهیم، نقص کسی را می‌خواهیم، خودمان را می‌خواهیم که جلو بیفتیم، همه اینها بر خلاف رضای اوست.

اینکه می‌خواهیم جلو بیفتیم و دیگری عقب بیفتد، ما مطرح شویم و دیگری مطرح نشود این نشانه ندیدن اوست، چون او برای ما جای خالی نگذاشت؛ همه جا گفت من هستم، این «مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» که می‌گوید هر جا باشی من هستم «أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» ...

??پرسش: این ظلمات شدید از کجا پیدا می‌شود؟

پاسخ: همان گناه، این « رِیْن » در تعبیرات قرآن کریم هست «کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ».

«رِیْن» یعنی چرک، بد گفتن، بد خواستن، غیبت کردن، تهمت زدن، «حُبُ‏ الدُّنْیَا رَأْسُ‏ کُلِّ خَطِیئَةٍ»، من باید بالا بنشینم و مانند آن واقعاً چرک است، واقعاً غبار است.

اینکه قرآن کریم فرمود «کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ»، «رِیْن» یعنی چرک، خدا به ما آینه شفاف داد و آینه نشان می‌دهد.

منتها ما دو کار کردیم: ... یا این آینه را غبارآلود کردیم و نگذاشتیم که حق در آن منعکس شود یا نه، این غبار را روی آینه روا نداشتیم، اما این آینه را به جای اینکه به طرف شمس و قمر داشته باشیم، بُردیم در باغ‌وحش نزد گرگ و گراز!

این آینه‌ای که آدم برود در باغ وحش و تماشا کند، به طرف این گرگ و گراز بگیرد، این گرگ و گراز را نشان می‌دهد، جای دیگر را که نشان نمی‌دهد.

انبیا آمدند به ما گفتند این آینه را به طرف شمس و قمر نگه بدار، بالا نگه بدار تا آن آفتاب و نور در آن بتابد، چرا باغ‌ وحش می‌روی که گرگ را به شما نشان بدهد؟! ...

او که به ما این فطرت را داد واقعاً آینه داد، این شفاف است؛ منتها حالا ما باید بدانیم که به کدام طرف نگه بداریم، هم سعی کنیم که غبارآلود نشود ...

اگر «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» هست، هیچ ارزشی ندارد که حالا من جلو بیفتم یا او جلو بیفتد یا ـ خدای ناکرده ـ بد کسی را بخواهیم! ...

این دعاهای نورانی ماه مبارک رمضان «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ» این «کُلَّ»؛ یعنی همین که کسی بد کسی را نخواهد، مگر همه مسلمان هستند؟ مگر همه شیعه‌ هستند؟ «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ» همین است.

آن سِعه صدر، آن عظمت و آن جلالی که اهل بیت به ما آموختند این باعث می‌شود حداقل درون ما غبارآلود نشود(یک)؛ بعد بدانیم آینه را به کدام طرف نگه بداریم(دو).

فرمود هر کدام شما ملکوتی دارید، این‌چنین نیست که ما بی‌ملکوت باشیم؛ فرمود ملکوت دارید(یک)؛ ملکوت شما به دست خداست(دو).

از این بهتر و شیرین‌تر؟! «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»

«غفر الله لنا و لکم و الحمد لله ربّ العالمین»


جلسه پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 77 الی آخر

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/4/30:: 6:38 عصر     |     () نظر

اینها خیال می‌کنند با حس و تجربه حسّی می‌توان معارف الهی را درک کرد.

اگر کسی منکر معارف تجریدی باشد و ایمان به غیب نداشته باشد، آن راه تجربه حسی‌ او هم مشکل جدّی دارد؛ چون هر تجربه حسی به یک تجرید عقلی تکیه کرده است.

اگر تجرید عقلی و ایمان به غیب نباشد، اگر کسی قائل به تجربه حسّی هم باشد دستش خالی است.

الآن پزشکی که صد مورد یا هزار مورد در شهر خودش آزمایش کرده که برای درمان فلان بیماری فلان دارو خوب است، این دستور می‌دهد، نسخه می‌دهد و مراکز علمی جهان هم می‌پذیرند که برای درمان فلان بیماری چه مشرق، چه مغرب، چه این زمان و چه زمان دیگر این دارو خوب است؛ در حالی که این هزار مورد در شهر خودش آزمایش کرده، شهرهای دیگر را که آزمایش نکرده و عصر و مصر دیگر را که آزمایش نکرده است.

این عقلِ تجریدی است که یک مطلب غیبی را پشتوانه این امر حسی و تجربه حسی قرار می‌دهد و آن قیاس این است که اگر اتفاق بود، اگر نظم ضروری بین این دارو و آن بیماری نبود، هرگز شفا حاصل نمی‌شد.

این را که کسی تجربه نکرده و این را که ندید؛ این را با عقل تجریدی فهمید که اگر نظم ضروری بین این دارو و درمان آن بیماری نبود، اتفاقی بود که یک مورد، دو مورد، ده مورد بود، نه هزار مورد.

ما درباره پیر، جوان، زن، مرد، شهری، روستایی، درس‌خوانده، درس‌نخوانده آزمایش کردیم دیدیم این دارو جواب می‌دهد؛ این مطلب علمی را آن پزشک تجربه کرده یا با تجرید دریافت می‌کند؟

پشتوانه هر معرفت تجربی، یک بحث عقلی تجریدی است که این غیب است و این ایمان به غیب می‌خواهد.

اگر معرفت‌شناسی غیبی و تجریدی بود، تجربه بها پیدا می‌کند و زنده می‌شود؛ اگر کسی آن را انکار کند، می‌گوییم شما این هزار مورد را در این شهر تجربه کردی، شهرهای دیگر چطور؟ عصرهای دیگر چطور؟ افراد دیگر چطور؟

لذا هیچ ممکن نیست تجربه سامان بپذیرد مگر به پشتوانه امر تجریدی.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 69 الی 79

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/4/21:: 9:54 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >