سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زنهار که دانشمندان را سبک بشمری چرا که این کار تو را خوار می کند و مایه بدگمانی و وهم و خیال درباره تومی شود . [امام علی علیه السلام]
کشکول حکمت های قرآنی- گزیده بیانات حکیمانه آیت الله جوادی آملی
پیوندها

آیه 85 سوره مبارکه «حجر» این است «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ» ... جهان، پیچیده و پوشیده ی حق است و بطلان در آن نیست که هر کسی هر کاری انجام دهد.

کسی که خلق کرد، خداست و کسی که خالق است ... می‌گوید من این را هدف‌دار خلق کردم، پس باطل در کار نیست و این‌چنین نیست که این عالم «منقطع‌الآخر» باشد و مرگ پوسیدن باشد.

مرگ از پوست به در آمدن است و تمام و کمال، برای بعد از مرگ است.

این معنا هم می‌تواند سینماگرها، هنرمندان، سرایندگان ما را، مجسمه‌سازها و هنرهای دستی را به اینها بها و جلال و جمال دهد که شما به این فکر باشید که نپوسید.

می‌بینید که یک بازیگر اگر  اهل معنا نباشد وقتی دوران سالمندی او فرا رسید در خانه سالمندان سرگردان است، پوچ است و نمی‌داند به کجا می‌رود، برای اینکه چیزی در دست او نیست.

اما اگر همان بازیگر، اهل معنا می‌بود و سعی می‌کرد محتوای دینی را در قالب هنر ارائه کند، او در دوران سالمندی هم فرحان و خوشحال است، آینده خود را خوب را می‌بیند، این‌طور نیست که پوچ و هیچ باشد، او منتظر آن روح و ریحان است.

فرق یک انسان مؤمن و غیر مؤمن گذشته از آن معارف الهی که در قیامت است، در همین دنیا هم روشن می‌شود.

این معانی را به برکت انقلاب اسلامی هنرمندان ما باید در آن ظروف پیاده کنند؛ یعنی اگر هنر هست، اگر شعر هست، می‌شود آن «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ» را و «ما یَنْبَغی‏ لَهُ» را به صورت «إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَةً» در آورد ...

شما می‌بینید برخی‌ها از گفتن کلمه دین پرهیز می‌کنند، خیال می‌کنند این کلمه ـ معاذ الله ـ باعث نقص اینهاست؛ در حالی که شرف این نظام، شرف مملکت و شرف ما به همان دین است.

اگر کسی بداند که ابدیّت با آن زیبایی به انتظار ماست، برای آن پر می‌کشد.

خدا عاقل‌تر از علی‌بن‌ابی‌طالب(سلام الله علیه) بعد از پیغمبر -نه همتای او، نه بالاتر از او- خلق نکرده است؛ فرمود اگر قضا و قدر الهی نبود مؤمنان الهی یک لحظه حاضر نبودند در این گودال بمانند «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ‏ الَّذِی کَتَبَ‏ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»؛ هرگز یک لحظه حاضر نبودند در این دنیا بمانند، برای اینکه جمال و جلال الهی آن‌جاست.

عالمی است که هیچ‌کس دروغ نمی‌گوید، هیچ‌کس تهمت نمی‌زند، هیچ‌کس بیراهه نمی‌رود، هیچ‌کس راه کسی را نمی‌بندد و هر چه انسان آرزو کند آن‌جا هست و بیش از آرزوی انسان هم هست که فرمود «لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ»

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 69 الی 79

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/4/16:: 9:58 عصر     |     () نظر

مراحل بازی دنیا

فرقی بین میدان های بازی فوتبال و سیاست نیست!

این چند لحظه‌ای که ما در دنیا هستیم این را خدای سبحان چه در سوره مبارکه «حدید» چه در سایر سوَر به پنج قسم تقسیم کرد که «أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» که از اول تا آخر آن بازی و بازیگری می‌شود.

و در بخشی از آیات دیگر این پنج مرحله را به دو مرحله تقسیم کرد؛ یعنی دوران سالمندی که دوران تکاثر است که کسی می‌گوید من این مقدار اعتبار دارم، این مقدار نوه دارم، این مقدار فرزند دارم و این مقدار زمین دارم، این بخش تکاثر مانند بخش تفاخر میانسالی که من دارای این مقام و سِمت هستم و مانند بخش تَزیّنی که در دوران جوانی و بین جوانی و میانسالی است همه اینها را به لهو و لعب خلاصه کرده ...

هیچ فرقی نیست که کسی ببیند در فلان میدان بازی چه کسی در فوتبال برنده است یا در میدان وکالت و وزارت چه کسی برنده است؛ اگر کسی واقعاً هدفش خیر است دیگر تحاش و تنازع و امثال ذلک در کار نیست.

فرمود آن هم که به حسب ظاهر تفاخر است، بازگشت آن هم به لهو و لعب است ...

جلال و شکوه خلقت الهی در معاد است و آن‌جا اصلاً لهو نیست، آن‌جا اصلاً لعب نیست، آن‌جا تفاخر نیست، آن‌جا تکاثر نیست، صدر و ساقه آن‌جا کوثر است، قول جِدّ است، ادب هست، سلام هست، تحیّت هست، بزرگداشت یکدیگر هست و عالمی سرتاپا نور و لذّت است ...

ما چنین چیزی را در پیش داریم و این ابدیّت ماست با آن جلال و شکوه.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 69 الی 78

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/4/9:: 9:28 عصر     |     () نظر

خدا رحمت کند مرحوم بوعلی و این بزرگان در سیره خود نوشتند ما تعهّد کردیم قصه نخوانیم.

شما می‌دانید یک طلبه یا دانشجو وقتی محقّق می‌شود که هر سریالی را نگاه نکند، هر خیالبافی را نخواند.

ذهن خیالباف، خیالباف در می‌آید و محقّق در نمی‌آید. مگر ذهن ما ظرفیّت چقدر مطالب را دارد؟

خیالات را، اوهام را وقتی وارد کردیم دیگر پُر می‌شود؛ اگر ذهن با خیالات و با اوهام و با تشبیه و تشبیب و اینها پُر شد دیگر ذهن برهانی نیست.

قصه خواندن اگر قصه انبیا باشد، قصه اولیا باشد، قصه ائمه(علیهم السلام» باشد «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» است نه «أحسن القِصص»؛ این مفرد است و جمع نیست ... اختصاصی به جریان حضرت یوسف ندارد، همه انبیا که خدای سبحان قصه آنها را نقل کرده است...

«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» ... یعنی «قَصصاً احسن»؛ قصه آدم «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» است و قصه خاتم هم «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» است.

فرمود ما به بهترین روش، داستان می‌گوییم؛ حرف‌های باطل، حرف‌های وهمی، حرف‌های خیالی، حرف‌های شهوت و غضب در داستان ما نیست ...

داستانی است حق، صِدق، خیر و دارای مصلحت که هیچ باطلی در آن نیست؛ آن وقت این‌گونه از قصص را اگر انسان بخواند ذهن برهانی می‌شود.

لذا فرمود ما شعر یادش ندادیم؛ چون شعر خیال‌انگیز است، قضیه است، تصدیق که نیست و سواد نیست؛ اگر شما محتوای خوب به این وزن دادید این هنر را آبرومند کردید.

هنر، علمی است مربوط به کار بشر؛ یک وقت است هنر خلقت است که انسان زیباشناسی دارد، ظرافتِ خلقت را تحسین می‌کند، این هنر به معنای کار انسان نیست، این علم است نه صنعت.

یک وقت هنر در این است که ما چگونه بخوانیم، چگونه بنوازیم و چگونه بنویسیم که این در فعل انسان است؛ این می‌تواند حلال باشد و می‌تواند حرام، می‌تواند خوب باشد و می‌تواند بد.

اما آن هنر که مربوط به خلقت است، نظم عالَم را، زیبایی عالم را، ظرافت عالم را می‌شناسد این «فعل الله» است و این دیگر نمی‌تواند حلال نباشد؛ این فقط حلال است و خیر است و طیّب و طاهر است و علم دینی است.

اما این هنری که محل بحث است صنعت‌شناسی است نه خلقت‌شناسی.

فراز پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 65 الی 76

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/4/8:: 11:1 صبح     |     () نظر

عبادت همان اطاعت است؛ این بیان نورانی امام جواد(سلام الله علیه) روایت قابل تامّلی است که «مَنْ أَصْغَی إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ‌»(*)

فرمود هر کسی کتاب کسی را می‌خواند، حرف کسی را گوش می‌دهد، مقاله کسی را می‌خواند، روزنامه کسی را می‌خواند که بخواهد به او اعتماد کند - یک وقت است می‌خواهد ببیند او چه می‌گوید که آن حرف دیگری است- اما دلداده کتاب کسی باشد، سخن کسی، نوشته کسی، گفته کسی، رفتار کسی باشد این را می‌گویند «اِصغاء» ... یعنی «أطاعه»[که اگر آن حرف و نوشته از خدا و منطق خدایی حکایت کند، شنونده و خواننده خدا را عبادت کرده و اگر از شیطان و منطق شیطانی حکایت کند، پس شیطان را عبادت کرده].

این‌جا هم که فرمود «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»، یعنی «لا تطیعه»؛ چرا؟ برای اینکه عدوّ مبین است، یک دشمن آشکار است و یک دشمن سوگند یاد کرده‌ای است.

پی نوشت:

*- مستدرک الوسائل، ج17، ص308

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 55 الی 65

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/4/1:: 6:41 عصر     |     () نظر

مستحضرید اینکه گفته شد «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ» عالمان راستین، میراث انبیا را می‌برند.

میراث انبیا درس حوزه و دانشگاه نیست؛ یعنی درس حصولی و تصّور و تصدیق و قیاس و استدلال نیست.

میراث انبیا که آنها به ارث گذاشتند علمِ شهودی است؛ اگر کسی طرْفی از علم شهودی بست معلوم می‌شود که وارث انبیاست.

آنها که نگارهای به مکتب‌رفته نبودند،[بلکه] نگارهای به مکتب‌نرفته بودند و علم آنها هم علم مدرسه‌ای و تصوّر و تصدیق و استدلال و حصول و قیاس و برهان و امثال ذلک نیست، علم آنها علم شهودی است.

اگر گفتند «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ» ... یعنی بکوشید این ارثیه را ببرید، اگر چیزی سهم شما شد و چیزی را مشاهده کردید معلوم می‌شود به شما رسید.

اگر اهل درس و بحث شدید بکوشید که این درس و بحث را به عمل منتهی کنید، بلکه ـ ان‌شاءالله ـ از راه عمل چیزی نصیب شما شود؛ بالأخره میراث انبیا علم حوزوی نیست.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 55 الی 65

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/3/30:: 6:13 عصر     |     () نظر

این «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» تعلیمِ اختیار است، ابطال جبر است، ابطال تفویض است ...

یعنی من به عنوان یک انسان، جمیع قعود و قیام من به حول و قوّه الهی است ... این ابطال جبر و تفویض در این نماز است ...

این کلمات امام چقدر شیرین است! به حضرت عرض کردند ممکن است ما از گروهی تبرّی کنیم؟ فرمود بله، شما در هر رکعت از نماز دارید از معتزله تبرّی می‌کنید، از اشاعره تبرّی می‌کنید.

وقتی می‌گویید «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»، دارید حرف معتزله را رد می‌کنید؛ معتزله می‌گوید «لا حول و لا قوّة لله»، چون تفویضی است و می‌گوید خدا بشر را خلق کرد رها کرد در قیامت حسابرسی می‌کند.

اشاعره می‌گویند «لا حول و لا قوّة الا لله»، بشر مجبور است؛ شما دارید از آنها تبرّی می‌‌کنید ...

این معنی تبرّی است؛ نه معنایش این است که فلان کس را فحش بگوید، فلان کس را بد بگوید تا سلفی و وهابی تکفیری راه‌اندازی شود! ...

معنای «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» این است که این‌چنین نیست که خدا ما را رها کرده باشد و هیچ کاری از دست خدا ساخته نباشد و فقط در قیامت حسابرسی کند که معتزله می‌گوید «لا حول و لا قوّة لله».

و این‌طور نیست که «من غلام و آلت فرمان او»(*) هیچ اختیاری در دست ما نباشد و مجبور باشیم که «لا حول و لا قوّة الا لله».

بلکه «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»؛ «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»؛ این می‌شود امر «بین الأمرین» که نفی جبر و تفویض است و مانند آن.

پی نوشت:
*- مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بخش133

فراز پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 33 الی 38

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/3/24:: 9:3 صبح     |     () نظر

زنجیرِ آداب و عادات باطل/5

بسیاری از دخترها و خواهران ما در نظام کنونی نمی‌دانند که عظمت زن در مادر شدن است که او بتواند فرزند تربیت کند، دانشمند تربیت کند، عالِم و دانشمند شود، برای اینکه فرزندانِ دانشمند تربیت کنند.

وگرنه کارمند شدن و وارد جامعه شدن و اینها، این کاری است که از هر مردی ساخته است.

آن کاری که از زن ساخته است، از عظمت زن، از اینکه او باید مظهر خالقیّت ذات اقدس الهی باشد آن کار اساسی زن‌هاست ... که امیدواریم ـ ان‌شاءالله ـ برای نسل آینده و اینکه این خواهران ما، دختران ما، زن‌های جامعه بدانند عظمت زن در مادر شدن است.

این نقص نیست که بگویند ما برای کهنه شستن نیامدیم! خیر، کهنه شستن ممکن است کسی کارگر بگیرد، اما مادر شدن عظمت است.

در خود روایات هم دارد ملاحظه فرمودید کسی آمده گفت من فلان گناهی کردم می‌خواهم پاک شوم، حضرت فرمود مادر داری که مثلاً به مادر احسان کنی تا آن لغزش‌هایت بخشوده شود؟

عرض کرد نه، به رحمت ایزدی رفت؛ گفت خاله داری؟ عرض کرد بله؛ گفت به خاله‌ات هم اگر احترام کنی کارِ مادر است.

این عظمت مادر، این مقام شامخ مادری، این صبغه ملکوتی است.

فرمود نکاح سنّت ماست، اگر کسی این کار را بکند نصف دینش را حفظ کرده؛ می‌بینید تفاوت ره از کجاست تا کجا!؛ این نکاح را با چشم فرشته‌ها دارد می‌بیند نه نکاح را به عنوان اجتماع مذکر و مؤنث.

 این نظام اسلامی آمده زن‌ها را آزاد کرده؛ آزادی این است که تحصیل آزاد است، کمالات آزاد است؛ اما تحصیل برای اینکه مادرِ خوب شود و بتواند فرزندانِ دانشمند تربیت کند.

این نقص نیست و جامعه به لطف الهی باید طوری باشد که این کشور از هر نظر آماده باشد برای ظهور مبارک حضرت و این نظام را حفظ کند از هر خطری و ـ ان‌شاءالله ـ سالماً تحویل وجود مبارک حضرت بدهد داشتن فرزندان و جوانان با ایمان است.

«و الحمد لله ربّ العالمین»

فراز پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 30 الی 36

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/3/15:: 11:8 صبح     |     () نظر

زنجیرِ آداب و عادات باطل/4

نحوست ایام/3

صدقه برای دفع نحوست به چه معناست؟

پرسش: اگر نحوستِ سفر به جهت مظروف آن باشد دیگر نباید بگویند صدقه بدهید.

پاسخ: بله، چون ذاتی که نیست طبق حادثه است، مظروف است «سیروا علی اسم الله»

حتی درباره قمر در عقرب و امثال ذلک این روایات در جریان مسافرت هست، فرمود درست است که فلان روز گفتند قمر در عقرب است اما «سیروا علی اسم الله» می‌توانید با توکّل، با صدقه، با عنایت‌های دیگر حتی در روزهای قمر در عقرب سفر بکنید.

البته قمر در عقرب و مانند آن، حوادثی که در عالَم پیش می‌آید در نهج‌‌البلاغه این استدلال هست که یکی از این منجّمان آمده به حضور حضرت، گفت امروز اگر شما بروید شکست می‌خوری، برای اینکه امروز روز نحس است.

فرمود: آن طرف مقابل من هم امروز می‌آید بیرون، چطور برای او نحس نیست برای من نحس است؟! چطور او پیروز می‌شود؟!؛ این استدلال حضرت است در نهج‌البلاغه به کسی که گفت امروز نرو شکست می‌خوری.

حالا یک وقت یک سلسله حوادث مربوط به خود شخص است، آن مطلب دیگر است وگرنه حضرت استدلال کرد فرمود شما که می‌گویید امروز نحس است هر کسی برود شکست می‌خورد، رقیب من هم امروز می‌آید بیرون، ما با هم امروز می‌جنگیم، چطور برای او سعد است برای من نحس است، او پیروز می‌شود من شکست می‌خورم؟! «فَمَن صدَّقَک فقد کذَّبَ بِالقُرآن»، اگر کسی حرف تو را گوش بدهد معلوم می‌شود قرآن را قبول ندارد.

آن وقت ما باید بالذّات و بالعرض را تشخیص بدهیم چه چیزی ذاتاً بد است، چه چیزی ذاتاً خوب است اگر معلوم شد چه چیزی ذاتاً بد است، چه چیزی ذاتاً خوب است بالعرض، قابل علاج است.

اگر معلوم شد زمانی بد است و این بد بودنش بالعرض است نه بالذّات، آن با صدقه، با صِله رَحِم، با امثال ذلک حل می‌شود.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 13 الی 22

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/3/11:: 7:53 عصر     |     () نظر

زنجیرِ آداب و عادات باطل/3 

نحوست ایام/2

نحوست ماه صفر به چه معناست؟ 

پرسش: اینکه در ماه صفر روایات رسیده که بعضی ایام نحس است...

پاسخ: همان به مناسبت مظروف است؛ یک حادثه تلخی پیش آمد آن حادثه، آن زمان را آلوده کرد، آن مکان را آلوده کرد وگرنه خود این ظرفِ زمان یا ظرف مکان ذاتاً نحس باشند این‌چنین نیست.

ذاتاً شب قدر، رحمت باشد نیست، این نزول قرآن است که آن را رحمت کرده با اینکه تلخ‌ترین حادثه در شب بیست و یکم و شب نوزدهم اتفاق افتاد، اما نزول قرآن این شب‌ها را شب‌های قدر کرده، آن حادثه نتوانست این عظمت نزول قرآن را تحت‌الشعاع قرار بدهد.

غرض این است که نحس می‌شود، بله یقیناً نحس است، بعضی روزها بد است، بعضی روزها خوب است؛ اما مظروف است که این ظرف را بد کرده ...

حق، صدق، خیر، حَسن، برکت و مانند آن سعد است؛ باطل، کذب، شرّ و قبیح، نحس است.

کار شماست، شما گرفتار اینها هستید، خودتان نحس هستید، خودتان مشئوم هستید، این شئامت در خود شماست «قَالُوا طَائِرُکُم مَعَکُمْ»

حالا ما را تهدید می‌کنید به رجم یا عذاب الیم اینها یعنی چه؟! «قَالُوا طَائِرُکُم مَعَکُمْ» اگر متذکِّر باشید ما حرف خوب آوردیم دعوت کردیم، بیّنه هم اقامه کردیم، قبول و نکول به عهده شماست.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 13 الی 22

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/3/11:: 7:21 عصر     |     () نظر

زنجیرِ آداب و عادات باطل/2

نحوست ایام/1

امروز روز نحس است یعنی چه؟!

آنها گفتند شما نحس هستید؛ انبیا آمدند گفتند بله، نحس حق است، اما نه زمان نحس است، نه زمین نحس است؛ آن متزمّن است که نحس است، آن متمکّن است که نحس است؛ بعد آن زمان و زمین را هم منشأ نحس و سعد می‌کنند، وگرنه ظرف چه نحوستی دارد؟!

زمان، ظرف حادثه است؛ مکان، ظرف حادثه است.

اگر آن متزمّن، نحس بود، آن زمان را نحس می‌کند؛ آن متمکّن نحس بود، آن مکان را نحس می‌کند.

و اگر در عالَم دیگر هم در مخزن الهی هم زمان و مکان وجود داشته باشند باز به تبع آن، مظروف‌های خود نحس و سعد هستند ـ در بحث قبل هم ملاحظه فرمودید ـ همان روزی که «فِی یَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» است.

برای پیغمبر و مؤمنین روز سَعد بود که پیروز شدند، این‌چنین نیست که یک روز ذاتاً نحس باشد.

این روایت تحف‌العقول هم قبلاً در بحث‌های وجود مبارک حضرت هادی خوانده شد که حضرت به یکی از اصحاب می‌فرماید تو آخر نزد ما می‌آیی، تو شاگرد ما هستی، چرا این حرف را می‌زنی؟! امروز روز نحس است یعنی چه؟! تو گناه خودت را بر گردن زمان می‌گذاری؟!

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره یس، آیات 13 الی 22

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/3/11:: 6:39 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >