سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هان ! دشمنی با یکدیگر، زداینده است .مقصودم زداینده مو نیست، که زداینده دین است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کشکول حکمت های قرآنی- گزیده بیانات حکیمانه آیت الله جوادی آملی
پیوندها

فرق محقّق با متحقّق

سرّ اینکه ما عالِم بی‌عمل داریم برای آن است که آن عقل نظری که مسؤول اندیشه است کارهای خودش را انجام داد، [امّا] عقل عملی -که کاملاً مرزش از عقل نظری جداست- باید این را به جانِ خود گِره بزند دستش فلج است، چون دستش فلج است به جان خود گِره نزد، وقتی به جان خود گِره نزد اثر نمی‌کند! ... مثالش هم قبلاً گفتیم ...(*)

پرسش: برای این اشخاص چه کار می‌شود کرد؟

پاسخ: بالأخره باید انگیزه اینها را، دست و پای اینها را باز کرد؛ باید دست و پایِ فلج اینها را باز کرد.

این بیان نورانی حضرت رسول(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) که در آخرین جمعه ماه شعبان فرمود، این حرف برای همیشه زنده است: «إنّ أنفسکم مرهونة بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم»

این بسته است، فکّ رهن کنید، بیایید دست و پا و زنجیرتان را با توبه باز کنید!

این قدرت هست؛ وقتی انسان این قدرت را دارد دست و پای بسته ی خود را آزاد می‌کند، زنجیر را باز می‌کند.

غرض آن است که بر همه ما لازم است اول عقد یعنی قضایای علمی را با برهان، عالمانه بفهمیم بشویم محقّق، بعد بشویم متحقِّق -که بالاتر از محقّق است- متحقّق کسی است که نتیجه تحقیق علمی را با جان خود گِره می‌زند، باور می‌کند می‌شود مؤمن؛ اگر باور کرد آن‌گاه در ردیف اهل ایمان است و ثواب دارد و امثال ذلک حالا درصدد پرواز است.

سکّوی پرواز او عمل صالح است، درصدد معراج است «الصلاة معراج المؤمن»؛ نماز، بُراق اوست.

اگر گفته شد عمل صالح، کَلِم طیّب را بالا می‌برد از سنخ یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا که در سوره «مجادله» آمده است نیست، از سنخ آن است که بُراق، راکب خود را بالا می‌برد؛ اسب، راکب خود را حمل می‌کند، از این قبیل است.

هرگز عمل صالح به اندازه کلم طیّب نیست.

پی نوشت:

*- سابقه بحث را در اینجا ببینید.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 10 الی 12

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/3:: 10:19 عصر     |     () نظر

می‌بینید مردان الهی هم در جامعه زندگی می‌کنند اما کسی آنها را بازی نمی‌دهد برای اینکه آنها طوری فکر می‌کنند و چیزهایی می‌خواهند و به دنبال چیزهایی هستند که در دسترس بازیگران نیست؛ بازیگران ابزاری دارند که آنها به آن اعتنا نمی‌کنند لذا مصون‌اند می‌شوند مخلَص، «وصائناً لنفسه» و مانند آن.

اینکه درباره فقیه و مرجع گفته شد «صائناً لنفسه» باشد یعنی همین.

«صائناً لنفسه» به معنی عادل نیست، به معنی باتقوا نیست، خُب معنی عادل و باتقوا را که در جمله‌های دیگر گفته که «مطیعاً لأمر مولاه» باشد، «مخالفاً لهواه» باشد، این معنای خاصّ خودش را دارد، باتقوا باشد، عادل باشد؛ اینها را با آن جمله‌های دیگر بیان کردند.

صیانت نفس یعنی بازیگرها را بشناسد، نه کسی را بازی دهد، نه بازی کسی در او اثر کند؛ نه راه کسی را ببندد، نه بیراهه برود...

گفتند مرجع، طبق آن بیان منسوب به وجود مبارک امام عسکری(سلام الله علیه) «مطیعاً لأمر مولاه» باشد، «مخالفاً لهواه» باشد، واجبات را انجام می‌دهد، محرّمات را ترک می‌کند و اهل تقوا و عدالت است برای اینکه فرمود مطیع امر مولاست، تارک هواست و امثال ذلک.

اما «صائناً لنفسه» یک مطلب دیگر است.

اگر کسی بخواهد زمام اموری را یا امور عده‌ای را به عهده بگیرد باید عزیز باشد، یعنی نفوذناپذیر باشد و این صیانت نفس از همان عزّت سرچشمه می‌گیرد.

فرمود اگر این شد، هیچ کسی نمی‌تواند در اینها اثر بگذارد برای اینکه اینها در دسترس کسی نیستند در تیررس کسی نیستند إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ.

آن‌گاه خدای سبحان برای اینها عزّت را مقرّر کرده است و کسی نمی‌تواند در برابر عزّت عطاشده? الهی کسی را ذلیل کند.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 9 الی 11

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/11/26:: 10:18 عصر     |     () نظر

آقایان! مردم، کلینی را نمی‌شناسند، کافی را ندیدند، صدوق را نمی‌شناسند، مَن لا یَحضُرُهُ الفقیه را ندیدند، مردم شما را می‌شناسند، پای منبر شما می‌آیند، سخنان شما را می‌شنوند.

از آنها سؤال بکنید استبصار و تهذیب چیست؟ می‌گویند ما اینها را نمی‌دانیم؛ شیخ مفید و شیخ طوسی چه کسانی هستند؟ می‌گویند اینها را نمی‌‌شناسیم؛ مَن لا یَحضُرُهُ الفقیه برای کیست؟ می‌گویند ما اینها را نمی‌شناسیم، ما عالِم محله‌مان را می‌شناسیم و امام جماعت و سخنران محله‌مان را می‌شنایم.

دین مردم به وسیله شما محفوظ است.

همین حسینیه و مسجد وقتی به رهبری امام قیام کردند نظام شکل گرفته، توقع نداشته باشید مردم حرف را از مَن لا یَحضُرُهُ الفقیه صدوق بشنوند؛ شما صدوق مردم هستید، شما کلینی مردم هستید، شما شیخ طوسی و شیخ مفید مردم هستید.

سعی کنید ان‌شاءالله این نورانیّت سالار شهیدان را در جامعه حفظ کنید، ان‌شاءالله ولیّ عصر هم حافظ شما خواهد بود.

«و الحمد لله ربّ العالمین»

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/11/13:: 11:3 عصر     |     () نظر

انسان اگر اهل همّت باشد می‌گوید من اگر در حدّ گیاهم باید یک گیاه معطّر باشم؛ اگر در حدّ حیوانم باز هم یک حیوان معطّر باید باشم.

ببینید همه گیاه‌ها این‌طور نیست که معطّر باشند، برخی از چوب‌ها هستند که عود می‌شوند، اینها را اگر سوزاندی بالأخره فضا را معطّر می‌کند.

بعضی از حیوانات‌اند می‌گویند درست است حیوانیم ولی باید شامّه را معطّر کنیم یکی می‌شود نافه آهو، یکی می‌شود عَنبر ماهی؛ عنبر و مُشک عطرهای حیوانی است، عود گیاهی است.

بالأخره انسان اگر در حدّ گیاه هم باشد، اگر در حدّ حیوان هم باشد باید فضای جامعه را معطّر کند، اگر در حدّ انسان باشد فضای مُلک و ملکوت را معطّر می‌کند.

اینکه درباره شهدا عرض می‌کنیم «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی‏ فیها دُفِنْتُمْ» یعنی این طیّب بودنِ زمینیِ شما، آسمانی‌ها را هم معطّر می‌کند، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» می‌شود.

این‌طور نیست که قبر مطهّر سیدالشهداء فقط برای زمینی‌ها مصداق «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی‏ فیها دُفِنْتُمْ» باشد؛ چرا می‌گویند سجده بر تربت سیّدالشهداء(سلام الله علیه) حجاب‌ها را خَرْق می‌کند؟ پس معلوم می‌شود این طیّب و طهارت بالا می‌رود؛ یعنی از همین‌جا بالأخره بالا می‌رود.

شما بتوانید ان‌شاءالله فضای جامعه را معطّر کنید ... همین روزها دیدید این عزیزان ما را در قسمت شرق ایران به این صورت شهید کردند؛ الآن که ما اینجا نشستیم در کمال امنیت این بحث‌ها را داریم، محصول کار آن بزرگان است..

بنابراین این‌چنین نیست که ما اینجا بحث کارهای ثوابی داشته باشیم آن‌که در کوه‌های شرق ایران است مرزداری می‌کند در این ثواب سهیم نباشد، این‌طور نیست.

شهر ما، کشور ما، جامعه ما معطّر است و همه این عطرها هم شعبه‌ای است از عطر کربلا؛ این به وسیله شما بزرگواران، به وسیله شما علما، سخنرانان باید منتشر بشود.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/11/13:: 10:57 عصر     |     () نظر

اینکه ما قرآن را می‌بوسیم بالای سر می‌گذاریم این یک حرف نو برای ما دارد؛ فرمود دشمنی که انسان دارد دو قسم است:

یا انسان می‌جنگد -که یا آن را از پا در می‌آورد یا خودش از پا در می‌آید- ... یا با آن صلح و صفا می‌کند بالأخره دشمنی از بین می‌رود...

اما تنها دشمنی که فقط یک راه دارد، شیطان است.

ما با چه کار می‌خواهیم رضایت او را تأمین کنیم؟ با او صلح بکنیم؟! او دشمن سوگند یادکرده ی ماست که اصلاً دست‌بردار نیست!

ما اگر صلح کردیم و تابع شدیم تازه می‌شویم حزب‌الشّیطان ... هیچ گرگی، هیچ پلنگی، هیچ ببری، هیچ مار و عقربی مثل شیطان نیست.

شما می‌بینید در هند و غیر هند خیلی از خانواده‌ها هستند با این حیوانات اُنس می‌گیرند، با پلنگ‌ها، با سگ‌ها، با گرگ‌ها، با مارها، با عقرب‌ها اُنس می‌گیرند، این مار و عقرب روی سر و صورت اینها هست، اینها را می‌بینید.

بالأخره می‌شود با مار کنار آمد، با عقرب کنار آمد؛ این را دیدید خانواده‌ای با ببر زندگی می‌کنند، با آنها کنار می‌آیند، آن مارهای سمّی را در بغل می‌گیرند، اینها را دیدید.

تنها دشمنی که نمی‌شود با او کنار آمد شیطان است ...

لذا ما تا زنده‌ایم و نفس می‌کشیم در جهادیم ...

بنابراین ما یک دشمن مداوم داریم که هرگز دست‌بردار نیست و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت اینها را رام کردند؛ مثل کسی که این مار و عقرب را رام کرده است؛ نه با او دوست شد!، نمی‌گذارد نیش بزنند، همین!؛ وگرنه با او نمی‌شود صلح کرد، او اهل صلح و صفا و سازش نیست، این فقط نیش می‌زند...

اینجا که فرمود «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً» بعد فرمود «إِنَّمَا» برای همین جهت است، این دست‌بردار نیست تا مستقیماً خودش و هم‌حزبش را به طرف جهنم ببرد.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/11/11:: 11:5 عصر     |     () نظر

 

دنیا جز فریب چیز دیگری نیست، نه اینکه یک مقدار حق است یک مقدارش فریب.

دنیا آسمان و زمین نیست، دنیا اعمال خیر و عبادات و عقاید صحیح نیست، کارهای علمی کردن و تعلیم و تعلّم -که دِراست و حَسنه است- دنیا نیست.

دنیا همین من و ماست که این را من باید داشته باشم، این مقام برای من است، این ارتباط برای من است، باید حرف من گوش داده بشود، من باید جلو بیفتم، همین است!

این فقط فریب است ...

 

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/11/11:: 10:59 عصر     |     () نظر

ما می‌خواهیم بفهمیم انسانیم یا نه، زنده‌ایم یا نه، خوابیم یا نه، دیوانه‌ایم یا عاقل، ائمه(علیهم السلام) فرمودند خودتان را بر قرآن عرضه کنید.

این ترازوی معرفتی است از یک سو، ترازوی عملی هم هست از سوی دیگر ...

تشخیص اینکه چه کسی انسان است چه کسی انسان نیست، چه کسی زنده است به حیات انسانی، چه کسی زنده نیست، چه کسی سالم است چه کسی سالم نیست، چه کسی خواب است چه کسی خواب نیست، چه کسی مریض است چه کسی مریض نیست، چه کسی عاقل است چه کسی دیوانه است، این کار آسانی نیست.

شما می‌بینید بسیاری از مردم خیال می‌کنند این رباگیری، هوش اقتصادی است...

رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «الناس نیامٌ اذا ماتوا انتبهوا»، بسیاری از مردم خواب‌اند؛ خُب فرق بین خواب و بیداری چیست؟ در مناجات «شعبانیه» به خدای سبحان عرض می‌کنیم «الاّ فی وقت أیقظتنی»، تا آن وقتی که یَقظه و بیداری را نصیب ما کرده باشی ما قبلاً خواب بودیم.

خوابیده چه کسی است؟ بیدار کیست؟ ما هم خواب را تجربه کردیم هم بیداری را، در عالَم خواب رؤیاهایی داریم، باغ و راغی به ما می‌دهند، اوضاعی داریم، وقتی بیدار شدیم می‌بینیم دست ما خالی است.

خواب این است که انسان در مثال متّصل خودش، در حوزه خودش چیزهایی را می‌یابد وقتی بیدار شد می‌بیند خبری از آنها نیست، این معنی خواب است ...

اما آن خواب که فرمود «الناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا»، انسان خیال می‌کند که عناوینی دارد، القابی دارد، مالی دارد، فرزندی دارد، اینها دارایی اوست؛ عندالإحتضار می‌فهمد دستش خالی است، هیچ کدام با او نیستند!، پس معلوم می‌شود این مدت خواب می‌دید.

خیال می‌کرد این عناوین و القاب و مال برای اوست؛ چیزی که برای آدم است به همراه آدم می‌آید، اگر آدم را رها می‌کند معلوم می‌شود برای آدم نیست.

پس ما بعضی از شب‌ها که در عالَم رؤیا اموری را می‌بینیم صبح که بلند شدیم می‌بینیم دست ما خالی است معنای خواب و بیداری برای ما روشن می‌شود ... اکثری مردم خیال می‌کنند القابی دارند، عناوینی دارند، اموالی دارند، اولادی دارند ?یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ?

اینها را خیال می‌کند که با اوست؛ اینکه مال من، فرزند من، القاب من، مقام من، عندالإاحتضار می‌بیند دستش خالی است، هیچ کدام از اینها او را همراهی نمی‌کنند، معلوم می‌شود تا حال خواب می‌دید، اینها برای او نبودند.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 5 الی 8

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/11/9:: 9:59 عصر     |     () نظر

... یکی از ابتکاراتی که قرآن کریم دارد که بعد فرمود مبادا بازی، شما را سرگرم کند! ...

یک انسان حکیم وقتی می‌بیند این بازیگران فوتبال و امثال ذلک با هم دعوا می‌کنند، رنج می‌برد می‌گوید بازی که برای تفریح است، بازی که محکمه قضا نمی‌خواهد، شما چرا بازی را جدّی گرفتید؟!

در میدان بازی اگر کسی ببَرد یا ببازد که مهم نیست، دعوا ندارد، فحش گفتن ندارد!

بازی، بازی است اینها آمدند بازی را جدّی گرفتند خیال کردند یک امر حقیقتی است برای آن سرمایه‌گذاری می‌شود و حال اینکه این برای این است که آدم خستگی?اش رفع بشود یک مقدار نشاط پیدا کند.

بازی، بازی است؛ اگر کسی بازی را جدّی بگیرد مغالطه کرده است.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات2 الی 6

رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 27/5/1395

صوت کامل جلسه

متن کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/11/1:: 10:18 صبح     |     () نظر

هر امر اعتباری باید به امر حقیقی برگردد ... این اعتباریات که فلان چیز حلال است فلان چیز حرام است این باید و نبایدها اعتباری است.

انسان یک موجود حقیقی است (یک) کمالِ موجودِ حقیقی، حقیقی است (دو) راه بین متکامل و کمال، حقیقت است (سه)

یعنی همه این اصول به بود و نبود برمی‌گردد نه به باید و نباید! این باید و نباید اعتباری مثل حلیّت، مثل حرمت، مثل ریاست، مثل مالکیت، مثل مملوکیت اینها عناوین اعتباری است که از یک حقیقت گرفته شده، آن حقیقت در اختیار خداست که به اهل بیت و انبیاء [اعطاء] فرمود، آن حقیقت است که با حقایق ما رابطه دارد.

هرگز امور اعتباری باعث تکامل موجود حقیقی نمی‌شود، این باید و نبایدهای اعتباری باید به یک بود و نبودِ حقیقی تکیه کنند (یک) آن بود و نبودِ حقیقی به حقیقتِ انسان وابسته باشد (دو) تا انسان را متکامل کند (سه)

اگر باید و نباید اعتباری بود و قرارداد بشری بود هیچ کمالی برای بشر نمی‌آورد، اما اگر اینها یک پشتوانه ی حقیقت داشت که از آن حقیقت گرفته شده و به این صورت در آمده -کما هو الحق- که انبیا و اولیا به اذن الهی باخبرند ...

این امور اعتباری یعنی حلیّت و حرمت، باید و نباید اعتباری چون به یک حقیقت تکیه می‌کند و آن حقیقت با حقیقت ما رابطه دارد باعث کمال ماست.

اینکه فرمود باطنِ گناه، زباله است یعنی زباله است!

اینکه می‌بینید در عالَم رؤیا برای برخی کشف می‌شود همین است، اگر به کسی بگویند «آقا به این زباله دست نزن!» درست است.

این به حسب ظاهر نهی است و امر اعتباری است امّا از یک واقعیت گرفته شده.

حضرت فرمود «استغفار کنید وگرنه بوی بدِ گناه رسوایتان می‌کند»؛ یعنی این اموری که ما تحریم کردیم از حقیقتی گرفته شده، صِرف قرارداد و اعتبار نیست.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره سبأ، آیات 47 الی 51

رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/5/19

صوت کامل جلسه

متن کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/10/26:: 10:1 عصر     |     () نظر

عوام درس خوانده مثل گل مصنوعی معطّر است

فرمود أَن تَقُومُوا لِلَّهِ ... انسان برای اینکه ببیند خدا از او چه خواست و وظیفه‌اش در برابر ذات اقدس الهی چیست حالا می‌خواهد فکر بکند...

مَثْنَی وَفُرَادَی دو به دو بحث کنید یا یک به یک بنشینید فکر کنید؛ روز ممکن است با دوستانتان بحث کنید، شب ممکن است تنها شدید تنها فکر بکنید ...

بسیاری از بزرگان ما اینها قبل از اینکه مطالعه کنند، فکر می‌کردند.

بعضی از اساتید ما که نگاه می‌کردیم چند جلد کتاب بیشتر نداشتند، کتابخانه امام(رضوان الله علیه) این‌طور بود، کتابخانه مرحوم علامه طباطبایی این‌طور بود، اینها چند جلد کتاب بیشتر نداشتند.

اینها بیش از آن مقداری که به کتاب مراجعه کنند و مطالعه کنند، فکر می‌کردند که چه می‌خواهیم بگوییم، موضوع چیست، محمول چیست، نسبت چیست، بعد شروع می‌کردند به مطالعه کردن.

این‌طور نیست که انسان همین که وارد منزل شد کتاب پهن کند کتاب ببیند آن‌وقت این «کتابی» در می‌آید.

می‌بینید یک وقت کسی عوام است و درس خوانده، این مثل گُل‌های مصنوعی است که این را معطّر کنند؛ یک وقت است نه، یک محقّق درس‌خوانده است، محقّقِ‌ درس‌خوانده تعاملی با کتاب دارد؛ یعنی یک مقدار فکر می‌کند با فکر خود و عَرضه خود به سراغ کتاب می‌رود، با مؤلف گفتگو می‌کند در نتیجه چیز خوبی به دست می‌آید می‌شود عالِم، نه یک عوام درس‌خوانده! ...

پرسش: ببخشید! منظورتان این است که عوام نمی توانند قیام کنند؟ ...

پاسخ: منظور ما این است که اگر کسی عوام بود و درس خواند، این عالِم نمی‌شود.

عالِم کسی است که فکر بکند، با صاحب کتاب تعامل داشته باشد، تدبّر داشته باشد، این محقّق بار بیاید، اگر محقّق بار آمد خودش هم می‌تواند کتاب بنویسد، می‌تواند استاد بشود، نوآوری داشته باشد، حرف جدید داشته باشد، این می‌شود چشمه.

اما اگر همه‌اش استخر بود، آب را از بیرون گرفت، خُب یک وقت باران نیامد یک وقت آب نیامد یا لوله آب بسته بود این خشک می‌شود؛ اگر از خودش چشمه‌وار بجوشد همیشه تر و تازه است.

فرمود این کار را بکنید (أَن تَقُومُوا لِلَّهِ) خُب اگر این کار را کردید یا دو به دو یا تنهایی، یقیناً هم از درون هم از بیرون، علوم الهی می‌جوشد.

«فَجَّر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره سبأ، آیات 43 الی 46

رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1395/5/16 

صوت کامل جلسه

متن کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/10/18:: 10:35 عصر     |     () نظر
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >