سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
کشکول حکمت های قرآنی- گزیده بیانات حکیمانه آیت الله جوادی آملی
پیوندها

راهکار اسلامی شدن دانشگاه ها- مقدّمه

آنچه الآن مهم‌ترین بحث روز است، اسلامی کردن دانشگاه است که از شما متوقّع‌اند عالمانه موعظه بکنید، سفارش بکنید، نماز جماعت داشته باشید [امّا] اینها دانشگاه را اسلامی نمی‌کند!؛ دانشگاه را دانش، اسلامی می‌کند!

دانش وقتی اسلامی می‌شود که نیازی به اصول و مبانی و مبادی غرب نداشته باشد.

باید ثابت بشود که ما علم دینی داریم(این قدم اول)

بعد باید ثابت بشود که ما اصلاً علم غیر دینی نداریم، علم غیر دینی محال است؛ یعنی همان طوری که دو دوتا پنج‌تا محال است، علم غیر دینی هم محال است.

این را باید محقّقانه ثابت کنید چون قرآ‌ن همین را ثابت می‌کند.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/1/15:: 10:36 عصر     |     () نظر

هر عالمی عاقل نیست و هر عاقلی هم اهل خشیت نیست ...

علم رسمی و اسمیِ حوزه و دانشگاه، این اصلاً در تقسیم نیست؛ این را می‌گویند علم رسمی و اسمی، آن علمی که به عمل بنشیند این در تقسیم است.

اوّلش علم‌الیقین است بعد عین‌الیقین است بعد حقّ‌الیقین؛ این علمِ رسمی و اسمیِ برای مدرک، این اصلاً به حساب نمی‌آید ...

در سوره مبارکه «عنکبوت» فرمود علم یک نردبان است، این نردبان را شما به دست چه کسی می‌خواهید بدهید؟ اگر به دست یک مغنّی چاه‌کن بدهید این با این نردبان می‌رود ته چاه! اگر به دست یک مهندس فنّان بدهید با این می‌رود سقف و تزیین می‌کند ...

فرمود «وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» یعنی عالم باید این نردبان را به دست عقل بدهد تا عقل روی دوش علم پا بگذارد بالا برود ...  و اگر علم شده نردبان، به دست مغنّی نیفتاد، به دست مهندس افتاد و انسان مصداق «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» شد، بالا آمد می‌شود عاقل.

وقتی عاقل شد «عُبد به الرحمن» می‌شود، وقتی «عُبد به الرحمن» شد اهل خشیت می‌شود، ناله می‌شود، گریه می‌شود، «و سلاحه البکاء» می‌شود، آن وقت هم از خدا راضی است هم خدا از او راضی است.

... اینها زمینه‌اش علم توحیدی است؛ علم توحیدی نردبان خوبی است که انسان را عاقل می‌کند؛ علامت عقل هم خشیت است، وقتی خشیت شد به رضوان بار می‌یابد، راضیه می‌شود، مرضیه می‌شود، مطمئنه می‌شود، بعد شایسته خطاب است که بیا بالا! (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ? ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ) ...

ما در همه امور موظّفیم موحّد باشیم حتی در هراس و امید؛ اگر می‌ترسیم فقط از خدا بترسیم و اگر امیدواریم فقط به خدا امیدوار باشیم.

دیگر «خدا و خلق خدا»، «از خدا و از خلق خدا» این دیگر با توحید سازگار نیست.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 27 الی 30

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/1/14:: 10:7 عصر     |     () نظر

این بارها به عرضتان رسید که انسان زاد و توشه که می‌خواهد برای اینکه به مقصد و منزل برسد.

این «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی»، این عبادات، این اعمال، اینها برای آن است که ما را به مقصد برساند.

اما وقتی به مقصد رسیدیم با مقصود چه کار بکنیم؟ با او چگونه برخورد کنیم؟ او به ما چه می‌دهد؟

آن دیگر با این اعمال عبادی حل نمی‌شود، آن با اعتقادات حل می‌شود، آن با شهود حل می‌شود، آن با معارف حل می‌شود.

فراز پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 96/1/1:: 2:40 عصر     |     () نظر

بالأخره آدم باید بویی، خاصیّتی داشته باشد

یک سواد متوسط برای یک شهر کافی است اما با یک تقوای صد درصد.

مردم وقتی طهارت تقوا، بوی تقوا، عطر تقوا را از یک امام جمعه، امام جماعت، از یک واعظ، از یک مدرّس استشمام کنند شیفته او هستند.

هر کس بخواهد شهری را اداره کند لازم نیست حالا علامه طباطبایی بشود؛ بر فرض حالا اگر کسی علامه طباطبایی شد این فقط باید در حوزه بنشیند و کتاب بنویسد، این دیگر به درد مردم نمی‌خورد.

یک سواد متوسط و یک تقوای صد درصد، شهری را، کشوری را اداره می‌کند.

مگر ممکن است به مردم بگویند آقا شما از این گُل استفاده کنید، از عطر استفاده کنید؟!؛ خود عطر، جاذبه‌ای دارد که تمام شامّه‌ها را جذب می‌کند.

 بالأخره اگر ما در حدّ گیاهان هم بخواهیم زندگی کنیم یا باید عود باشید یا عبیر؛ و اگر در حدّ حیوانات است یا باید مُشک باشیم یا عنبر.

بالأخره آدم باید بویی، خاصیّتی داشته باشد؛ بعضی از چوب‌ها هستند که فقط به درد هیزم شدن می‌خورند، اما می‌بینید بعضی از چوب‌ها هستند که می‌شود عود.

این عود، چوبی بیش نیست اما فضایی را معطّر می‌کند؛ عَبیر هم فضایی را معطّر می‌کند؛ آن نافه آهو هم بالأخره گوشه‌ای از بدن آهوست، آن عنبر هم گوشه‌ای از بدن ماهی‌ است.

بالأخره انسان اگر در حدّ حیات حیوانی هم زندگی بکند باید فضا را معطّر کند؛ اگر در حدّ گیاهی هم زندگی بکند باید فضا را معطّر کند.

تقوا واقعاً معطّر است، عدل واقعاً معطّر است، ادب واقعاً معطّر است.

این با عقل عملی حل می‌شود؛ این‌که شده آقای بهجت، آن‌که شده آقای خوانساری، آن‌که شده آقای قاضی.

مردم شیفته آن طهارت و طیب‌اند که «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» ... وقتی می‌بینند این راه معطّر است ... اگر فهمیدند فقیر الی الله‌اند به طرف الله می‌روند.

خُب کدام راه می‌روند؟ کدام جادّه می‌روند؟ ... آ‌ن جادّه‌ای که کَلِم طیّب می‌رود؛ آن تقوا، آن عدل، کَلِم طیّبی است که به سرعت، انسان را به لقای الهی می‌رساند و راحت می‌کند که «رزقنا الله و إیّاکم ان‌شاءالله».

فراز پایانی درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/30:: 9:6 صبح     |     () نظر


چرا عده ای روزانه تغییر جهت می‌دهند؟

ما معمّایی داریم گِره‌خورده است، نمی‌دانیم این گِره‌اش از کجا باز می‌شود، قرآن آمده بگوید این چیزی که برای شما روشن است و به دنبال گِره آن می‌گردید من برای شما گره‌گشایی می‌کنم.

شما که فقیر هستید، فقرتان که مشخص است اما نمی‌دانید به چه کسی باید تکیه کنید.

اگر سخن از بت و بت‌کده باشد از آ‌نها کاری ساخته نیست؛ اگر سخن از زید و عمرو باشد از آنها کاری ساخته نیست.

اینکه فرمود «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ» همین است؛ بسیاری از مردم فقرشان را می‌دانند، مشهود است اما خیال می‌کنند با فلان مسأله حل می‌شود.

اینکه می‌بینید روزانه تغییر مسیر می‌دهند، تغییر خط می‌دهند، تغییر جهت می‌دهند برای آن است که خیال می‌کنند اگر قدرت به دست زید رسید زید مشکل را حل می‌کند، اگر قدرت به دست عمرو باشد عمرو مشکل را حل می‌کند.

اکثر اهل ایمان گرفتار این شرک رقیق‌اند ?وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ? [در حالی که] همه را او دارد تدبیر می‌کند، وقتی همه را او دارد تدبیر می‌کند بنابراین ما به همه احترام می‌کنیم چون بندگان خدا هستند و از هیچ کس کار نمی‌خواهیم چون همه اینها نیازمند الهی‌اند و به خدای خود مرتبطیم و خدای سبحان «مقلّب‌القلوب» است، دل‌های آنها را گرایش می‌دهد مشکل ما هم حل می‌شود ما هم مشکل دیگران را حل می‌کنیم.

 

تمام مشکل ما این است که ما نمی‌دانیم به چه کسی باید مراجعه کنیم.

ما غالباً می‌گوییم خدا هست ولی ...، خدا هست اما ...؛ این «اما» و «ولی» می‌شود «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ»

این است که آن بزرگواران می‌گویند ما اگر به جای اشک، خون جاری بکنیم جا دارد برای اینکه عمری را بیراهه رفتیم خیال کردیم از زید کاری ساخته است، از او تعریف کردیم، خیال کردیم چیزی که عمرو به ما نداد کار دست او بود از او گلایه داریم.

این قبول و نکول، این مدح و قدح، این مدح و هجو، اینها برای همان است که ما نمی‌دانیم به چه کسی تکیه کنیم.

 

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/29:: 8:18 عصر     |     () نظر

حلّ تمام نیازهای شما فقط به دست خداست

اگر ما به این آیه (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ) خوب توجه می‌کردیم ... و اگر ما این را می‌فهمیدیم و توجه به آن داشتیم به جای اشک، خون جاری می‌کردیم ...

چرا؟ برای اینکه این آیه آمده به ما حیات داده ... برای اینکه ما فقرمان را همه می‌دانیم، چه کسی است که نداند فقیر است؟ ما صدر و ساقه زندگی ما نیاز است؛ ما به هوا نیاز داریم، به آب نیاز داریم، به غذا نیاز داریم، به خاک نیاز داریم، به خواب نیاز داریم، به دارو نیاز داریم؛ همه نیاز هست دیگر، فقیر بودنِ انسان یک چیز مجهولی نیست که تا آیه نازل شود که ای انسان! شما فقیر هستی.

بله معلوم است ما فقیریم و محتاجیم اما تمام مشکل این است که نمی‌دانیم به چه چیزی محتاجیم.

این آیه می‌گوید حلّ تمام نیازهای شما فقط به دست خداست؛ این معنی توحید است (أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ)

وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ که این ضمیر فصل (هُوَ) با معرفه بودن خبر، مفید حصر است.

فرمود تمام مشکل این است که ما آن قید را نمی‌دانیم کجاست، انسان فقیر به طرف کیست؟ محتاج به طرف کیست؟ خیال می‌کند خودش احتیاج خودش را برطرف می‌کند یا خیال می‌کند روابط یا ضوابط حل می‌کند.

همه اینها ابزارند که تحت تدبیر یک مدیر کلّ‌اند که رَبّ‌ُ الْعَالَمِین است.

ما اگر این جمله آیه را خوب می‌فهمیدیم که ما به چه کسی محتاجیم، آن وقت در برابر غیر او سر فرود نمی‌آوردیم؛ نه به خود اتّکا داشتیم نه می‌گفتیم «به خودمان معتمدیم»، نه می‌گفتیم «به مردم معتمدیم»؛ خودمان و مردم، ابزار الهی‌ هستیم، می‌گفتیم «به الله معتقدیم؛ خود ما را الله اداره می‌کند، مردم را الله اداره می‌کند، رابطه ما و مردم را الله اداره می‌کند»، موحّداً زندگی می‌کردیم ...

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/29:: 6:9 عصر     |     () نظر

از تحقیق علمی هیچ کاری ساخته نیست مگر اینکه به تحقّق برسد.

یعنی یک محقّق چیزی را که فهمید، وقتی به جان خود گِره نزد یک پژوهشگر علمیِ تحقیقی است که کاری از او ساخته نیست، چیزی هم نصیب او نمی‌شود، طولی هم نمی‌کشد که از یادش می‌رود.

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17

متن کامل جلسه 

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/29:: 6:2 عصر     |     () نظر

الآن که متأسفانه در بعضی از مراحلِ بقیع ائمه اطهار(علیهم السلام) این جمله نوشته شد که «وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ»(*)؛ اینها خیال می‌کنند ـ معاذ الله ـ شیعه که به بقیع می‌رود و عرض ادب به پیشگاه ائمه(علیهم السلام) می‌کند اینها را مالک مستقل می‌داند، اینها را خالق می‌داند و مانند آن.

البته آنهایی که آگاه‌اند می‌دانند تشیّع منزّه از کارهای غیر توحیدی است اما عده‌ای را که یا جاهل‌اند یا متجاهل، آنها را با فریب وادار می‌کنند که علیه تشیّع سخنانی بگویند.

خود ائمه(علیهم السلام) فرمودند تمام کارها و تدبیرها به دست خدای سبحان است، اما خدا موجوداتی را آفرید که اینها مدبّرات امرند (یک)؛ خدا موجوداتی را آفرید، به اینها برکات و فیوضات فراوانی داد (دو).

الآن ما بسیاری از کارهایمان را با شمس و قمر هماهنگ می‌کنیم؛ اگر انرژی می‌خواهیم، نور می‌خواهیم، حرارت می‌خواهیم، برکات دیگر می‌طلبیم سعی می‌کنیم از آفتاب کمک بگیریم.

ما ـ معاذ الله ـ آفتاب‌پرست که نیستیم، چرا مرتب به سراغ آفتاب می‌رویم؟

اگر جایی می‌خواهیم مزرعه‌ای داشته باشیم، باغی داشته باشیم، باغداری ما، مزرعه ما سعی می‌کنیم محلّ نور باشد که آفتاب‌گیر باشد؛ میوه‌ها را آفتاب، شیرین و پخته می‌کند.

برکات فراوانی که در وسائل انرژی هست از آفتاب است، ما ـ معاذ الله ـ جزء صابئین نیستیم که ستاره و آفتاب را بپرستیم...

علی و اولاد علی(صلوات الله علیهم اجمعین) که هزارها برابر از شمس و قمر بالاترند، ما اگر از آفتاب نور بگیریم ـ معاذ الله ـ آفتاب‌پرستیم؟!

اینها علم دارند، معنویّت دارند، کرامت دارند، عزّت دارند(همین برکاتی که در زیارت «جامعه کبیر» برای اینها ثابت شده است) ... ما از اینها داریم این نورها را استفاده می‌کنیم، این دیگر شرک نیست...

خدای سبحان آب را آفرید که رفع عطش کند، ما از آب چطوری استفاده می‌کنیم؟ از هوا چطوری استفاده می‌کنیم؟ مگر ما ـ معاذ الله ـ ماه را می‌پرستیم یا هوا را می‌پرستیم یا آب را می‌پرستیم؟!

آب، برکتی دارد که مشکلات ما را حل می‌کند ما هم به سراغ آب می‌رویم؛ هوا برکاتی دارد که مشکلات ما را حل می‌کند ما هم به سراغ هوا می‌رویم؛ اینها هم نورانیّت دارند، برکات دارند، درباره غفران ذنوب، حلّ حوایج و مانند اینها همین است.

دیگر «مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ» نوشتن و کنار بقیع نصب کردن ندارد!

خود آنها -یعنی ائمه(علیهم السلام)- اوّلین موحد عالَم بودند و همین توحید را آنها منتشر کردند و همین توحید را آنها تدریس کردند؛ همین توحید را آنها ترویج کردند.

بنابراین این یا جهل است یا تجاهل!

پی نوشت:

*- و خدایانى که شما به جاى او مى خوانید حتى به اندازه پوست نازک هسته خرمایی مالک نیستند(فاطر/13)

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 12 الی 17

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/25:: 10:21 عصر     |     () نظر

در نظام الهی هیچ چیزی مبهم نیست ... لذا ذات اقدس الهی می‌داند که فلان شخص در فلان لحظه خواهد مُرد و فرستاده‌های الهی هم می‌آیند فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ ...

خدای سبحان می‌داند فلان شخص با حُسن اختیارش اهل صدقه و صِله رحم و رعایت بهداشت خواهد بود، عمرش فلان قدر می‌شود آن را در آن کتاب می‌نویسد؛ فلان شخص هم در اثر سوء اختیار خودش بهداشت را رعایت نکرده، صدقه را رعایت نکرده، صِله رحم را رعایت نکرده «یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ» فرمود وَمَا یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَلاَ یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ ... پس این هم جزء شواهد توحیدی و تدبیر موحّدانه خداست.

پرسش: تعبیراتی مثل «الشّقیّ شَقِی فی بطن امّه» برای کدام مرحله است؟

پاسخ: برای مرحله اقتضاست؛ از امام(سلام الله علیه) سؤال کردند «الشقیّ مَن شَقِیَ فی بطن اُمّه» یعنی چه؟ فرمود: «الشّقی مَن عَلِمَ الله و هو فی بَطن امّه أنّه سیعمل أعمال الأشقیاء»(1) نه اینکه خدای سبحان ـ معاذ الله ـ برای کسی در رَحِم مادر نوشته این شخص شقی است.

این بیان حضرت را مرحوم صدوق در کتاب شریف توحید از معصوم (سلام الله علیه) نقل کرد در تفسیر «الشقیّ مَن شَقِیَ فی بطن اُمّه».

خدا همه را بر اساس فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا آفریده، همه را طیّب و طاهر آفریده، «کلّ مولودٍ یولد علی الفطرة»، ولی وقتی در رَحم مادر هست خدا می‌داند یک برادر می‌شود کمیل‌بن‌زیاد نخعی از شاگردان سرّ وجود مبارک حضرت امیر، یک برادر می‌شود حارث‌بن‌زیاد نخعی قاتل بچه‌های مسلم.

اینها برادرند از یک خانواده‌اند اما خدای سبحان می‌داند این شخص «یَعمل عمل الأشقیاء بسوء اختیاره»(2) آن یکی «یعمل عمل السُّعداء بحسن اختیاره»(3).

پی نوشت ها:

1. شقی کسی است که در حالی که او در شکم مادر است، خدا می داند در آینده کارهای اهل شقاوت را انجام خواهد داد.

2. با سوء اختیارش به عمل اشیقاء عمل می کند 

3. با حسن اختیارش به عمل سعادتمندان عمل می کند 

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 10 الی 12

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/21:: 9:9 عصر     |     () نظر

وقتی که به دنیا آمدید بعضی‌ها عمر طولانی دارند، بعضی‌ها عمر کوتاهی دارند؛ خدای سبحان مطابق مصالحی که می‌داند ... برای هر کسی عمری معیّن کرده است، امّا این در حدّ اقتضاست، این‌چنین نیست که وقتی برای هر کسی عمری معیّن کرده باشد دیگر قابل تغییر نیست...

یعنی شما اگر موانعی در کار نباشد و مقتضیات خوبی هم این را همراهی بکند به این عمر طولانی دسترسی پیدا می‌کنید.

اگر خواستید عمر اصیلتان بماند با صدقه، با صِله رَحِم، با رعایت بهداشت، با کم خوردن و خوب خوردن، این مقصود حاصل می‌شود؛ گفتند دو بار غذا برای انسان کافی است.

بارها این مطلب را شنیده‌اید کسی در محضر حضرت آروغ زد با اینکه حضرت لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ بود به او اعتراض کرد فرمود: «أقْصِر مِن جَشَأک»(*) مگر آدم این‌قدر می‌خورد که در مجلس عمومی آروغ بزند؟! ... یعنی کمتر بخور که در مجلس آروغ نزنی!

دو بار غذا برای آدم بس است، اکثر بیماری‌ها در اثر پر خوردن و بدخوردن است.

فرمود اگر مواظب خوراکتان باشید، مواظب صِله رحم باشید، مواظب صدقه‌تان باشید عمر طولانی دارید؛ [اگر] نشد، یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ، عمرتان کمتر می‌شود.

این‌چنین نیست که قضا و قَدَر بر این مقرّر شده است که فلان شخص باید هفتاد سال زندگی کند چه بهداشت را رعایت بکند چه نکند، چه صدقه بدهد چه ندهد، چه صِله رحم بکند چه نکند، این‌چنین نیست!

آنچه تنظیم شده است در حدّ اقتضاست ... که این شخص می‌تواند مثلاً هفتاد سال یا هشتاد سال یا نود سال یا صد سال زندگی کند ...، نه اینکه الاّ ولابد باید مثلاً هشتاد سال زندگی کند.

پی نوشت:

* - مجمع الزوائد (هیثمی)، ج5, ص31

گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 10 الی 12

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 95/12/9:: 10:35 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >