232
اما آنچه در تفسیر ملّا عبدالرّزاق کاشانی و مانند آن (1) در تأویلات ایشان و در مقدمه این کتاب آمده است که ... اینها تأویلات و برداشتهای ماست، وگرنه معنای آیات قرآن این نیست.
مثلاً ایشان دارند که در مورد «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی» (2) یک تفسیر أنفسی در سراسر این کتاب هست ... و میگویند اینکه ما میگوییم «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی» یعنی قوه عاقله به نفس میگوید تو فرعونی و من برای هدایت تو آمدهام، تا تو دیگر «أماره بالسّوء» نباشی ـ فرعون درونی را مخاطب قرار میدهد ـ فرمود این معنای آیه نیست، این تأویلی است که ما داریم ذکر میکنیم که عقل انسان به منزله «موسای کلیم» وجود اوست، نفس امّاره او به منزله فرعون است، عقل او برای رام کردن نفس او باید تلاش و کوشش کند و همین جهاد است و مانند آن. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
آیا با گشتن زمین به دور خورشید سن ما زیاد می شود؟
ملاک سن افراد گشتن زمین به دور خورشید نیست، اگر کسی 50 مطلب فهمید 50 سالش است.
فروردین ما چه زمانی است؟؛ عمر هر کسی به فهم اوست.
وجود مبارک امام صادق به مفضّل فرمود 4 تا کتاب بنویس که بعد از مرگ تو، بچه های تو کتابهای تو را به ارث ببرند، نه کتابی که خریدی و در اتاق گذاشتی!
زمین به دور خورشید میگردد عمر زمین زیاد می شود، نه عمر ما!
عمر هر کسی به اندازه درس و بحث اوست.
کشکول علم نیست، اطلاعات علم نیست، آنجایی که برهان و دلیل و کارایی هست و کارآمدی دارد و مشکل جامعه را حل میکند، علم است.
عمر ما به این نیست که زمین به دور آفتاب بگردد و عمر ما زیاد شود.
ما اگر یک حرکتی کردیم دور شمس حقیقت، عمر ما زیاد میشود.
ما یک شمس و قمری که داریم که مجاز نیست، بلکه تعبیر کردند به اهل بیت (علیهم السّلام)؛ اگر دور اینها گشتیم، از معارف اینها استفاده کردیم، راه ین ها را رفتیم ما هم دور شمس گشتهایم و عمر ما زیاد می شود.
اما زمین به دور آفتاب بگردد عمر ما زیاد بشود یعنی چی؟!
مشاهده و دریافت کلیپ سخنان آیت الله جوادی آملی
لینک در کانال تلگرامی کشکول حکمت
کلمات کلیدی:
231
مثل آقای طباطبایی در واقع کم است، نه تنها از نظر علمی.
دارای شرح صدر و عظمت بودند و ما هم هرگز این طور نیستیم که یک کمونیست و کافری بیاید، ما مدام تحمّل کنیم.
ایشان میفرمودند که تابستانی من در «دَرَکه» بودم، آن روز بحبوحه کمونیستی و کفر بود، یکی از آن سران کفر و الحاد که منکر همه چیز بود، هشت ساعت مرحوم آقای طباطبایی از صبح تا غروب روزهای تابستان نشست و نشست، همین شخص کافر فردا در یکی از خیابان های تهران هم کیش خود را دید گفت: طباطبایی مرا موحّد کرد که «کفی بذلک فخرا». ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
229
بر هر فردی لازم است تکالیف خود را انجام دهد اولاً، حقوق فرد یا جامعه یا خدا که بر عهده اوست تادیه کند ثانیاً
حق هر ذیحقی را ادا کند تا بشود عادل ...
کفّه دیگر #عدل این است که حقوقی که بر دیگران دارد، آنها را استیفا کند.
یک وقت حق خود را میبخشد، این #احسان است؛ یک وقت حق او را از او میگیرند و میربایند، این استذلال است، این ذلّت است.
عدالت در این است که انسان حقوق خود را از دیگران استیفا کند، بگیرد، زیر بار ظلم نرود.
اگر کسی ذلّتپذیر بود و ظلمپذیر بود، چنین فرد یا جامعهای عادل نیست؛ زیرا همانطور که #ظلم کردن با عدل مطابق نیست و موافق نیست، ظلمپذیری هم به شرح ایضاً
انظلام هم حرام است، مانند ظلم.
پس هر فردی و هر جامعه، حقی نسبت به دیگران دارد، اگر بر اساس احسان و تفضّل، حق خود را بخشید -که بالاتر از عدل است- سخنی در او نیست؛ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ
اوّل کلاس عدل است، بعد کلاس احسان.
و اگر نخواست حق خود را ببخشد و خواست حق خود را استیفا کند، این عدل است.
عدالت یک ملّت، ضامن #آزادی آن ملّت است.
ملّتی که حق خود را استیفا نمیکند، توان استیفای حق ندارد، چنین ملتی برده است و بردگی با عدالت سازگار نیست.
یکی از بیانات نورانی علیبن ابیطالب سلاماللهعلیه این است: مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا یَقْضِی حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ
اگر کسی حق دیگری را ادا کند که دیگری حق او را ادا نمیکند، این تادیه یکجانبه یا استیفای یکجانبه با حریّت سازگار نیست، با بردگی سازگار است ....
پس ما هم موظفیم حقوق دیگران را تادیه کنیم، هم مکلفیم که حقوق خود را استیفا کنیم؛ پذیرش ستم با عدل سازگار نیست.
سخنرانی آیتالله جوادی آملی با موضوع «عدالت اجتماعی در پرتوی نهضت حسینی»
رادیو معارف/برنامه بر کرانه فرات
1398/7/30
کلمات کلیدی:
230
فرمود اینها کسانی هستند که «أُولئِکَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ» می باشند؛ پس «لبیب» کسی است که اهل تحقیق باشد، مکتب های گوناگون را ببیند، نظریه پرداز باشد، کم حوصله نباشد، تحمّل کند و قدرت تشخیص داشته باشد.
همین کتاب های کفر و ضلال برای یک عدّه خرید و فروش آن حرام است، چون کتب ضلال است، مطالعه اینها حرام است، چون انحراف میآورد، هم حرمت تکلیفی دارد، هم بطلان وضعی دارد، میشود کتاب ضلال.
خدا هم امام (رضوان الله علیه) و هم مرحوم علامه طباطبایی را غریق رحمت نماید؛ امام (رضوان الله علیه) برای نوشتن آن اسرار هزار ساله، خیلی از این کتاب های ضلال را مطالعه میکرد.
سیدنا الاستاد فرمود ما دویست کتاب ـ البته دویست کتاب آن روز کم نبود ـ از آن کتاب هایی که کفر بود، ضلال بود، از آنِ کمونیست ها بود را ما تهیه کردیم تا شصت سال قبل این کتاب شریف اصول فلسفه را نوشتند. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
228
«اَنَس» وقت ملاقات تنظیم میکرد؛ اتاق حضرت هم که خیلی وسیع نبود، وقتی این «طیر مشوی» از ملکوت رسید، اَنَس هم که دربان است و فاصله کم است، شنید که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد خدایا! اَحبِّ خلق را برسان که در این «طیر مشوی» شرکت کند.
اَنَس این را شنید، طولی نکشید که وجود مبارک حضرت امیر رسید؛ حضرت امیر هم وقت قبلی نگرفته بود، میخواست بیاید، اَنس موافقت نکرد، حضرت مقداری صبر کرد و دوری زد و دوباره آمد، باز اَنس موافقت نکرد؛ بار سوم که آمد وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اَنس بگذار بیاید، اجازه داد و آمد.
حضرت، یعنی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اَنَس گفت چرا اجازه ندادی علی بیاید؟ ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
227
بعد میفرماید که «فَبَشِّرْ عِبادِ» ... این عباد چه کسانی هستند؟
«الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»؛ افکار گوناگون، آرای گوناگون، مکتبهای گوناگون را به خوبی میشنوند.
نه «یسمعون»، بلکه «یستمعون»؛ این برای کسی است که قدرت ارزیابی مکاتب گوناگون را دارد.
پس این قسمت از آیه تشویق میکند محقّقان را، که آرای دیگران را هم استماع کنند، حرفهای دیگران را هم استماع کنند، نوشتههای دیگران را هم بخوانند بعد ارزیابی کنند کدام حق است و کدام باطل.
این برای کسی است که نوشته ی افراد کافر برای او به حساب «کُتب ضلال» نیاید. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
226
علم از آن جهت که علم است نور است؛ یعنی علم به فعل خدا، به نظام و به آنچه در تاریخ واقعیت دارد، چه در زمین و آسمان باشد، چه مربوط به دنیا و آخرت باشد، هر چه که در جهان واقعیت دارد و فعل خداست، علم و نور است، چون چراغ است. کلمات کلیدی:
حالا گاهی عالِم که این چراغ به دست اوست، این چراغ را به دست میگیرد که راه دیگران را ببندد و مردم را به چاه هدایت کند، این میشود علم غیر نافع.
یک وقت است که این چراغ دست اوست، تا خودش این راه را ببیند، نه بیراهه برود، نه راه کسی را ببندد، این میشود علم نافع.
علم از آن جهت که علم است؛ یعنی علم به واقعیت و حقیقت خارج که یقیناً حق است، یقیناً نور است و دینی است.
بله عالم، گاهی کافر است، گاهی غیر کافر. ادامه مطلب...
225
هر علمی، هر قانونی، هر اخلاقی، این سه تا عنصر اصلی را دارد؛ آنها که اهل این معارف الهی نیستند، تمام تحقیقات اینها ابتر است، آن عنصر اصلی را ندارند ...
یکی آن، مواد جزئی موردِ عمل است که مجلس قوانین عادی را تصویب میکند و آن مواد قانونی را عمل میکنند؛ یک معلم اخلاق، مواد اخلاقی را بررسی میکند؛ یک معلم حقوق، مواد حقوقی را بررسی میکند ...
این مواد را از یک مبانی میگیرند، اخلاقیات، سیاسیات، اجتماعیات، فرهنگ، عادات وآداب خود را از این مبانی میگیرند، مثل مساوات، مواسات، استقلال، امنیت، امانت، صداقت، آزادی و مهم?تر از همه عدالت که اینها مبانی است، از این مبانی آن مواد را استخراج میکنند.
در بین همه این مبانی، کلید همه اینها عدالت است؛ یعنی درست است که صدق لازم است، امنیت لازم است امانت لازم است، اما همه اینها باید بر محور عدل باشد.
در بین مبانی، عدل حرف اول را میزند؛ تا اینجا ما با آنها شریک هستیم. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
224
در بحث های قبلی که گفتیم علم، دینی است ...
یک وقت علمِ انسان در این است که من چه کار کنم، مثل سینما که علم آنها این است که من چطور بازی کنم؛ من بازی کنم یا هنرنمایی کنم، این میتواند دینی باشد، میتواند غیر دینی؛ برای اینکه درباره فعل انسان بحث میکند.
اما علوم دیگر، فیزیک، شیمی، ریاضی، تمام علوم تجربی و تمام علوم انسانی، اینها درباره حقایق خارجیه است.
در جهان هستی چیزی جز فعل خدا نیست؛ در جهان هستی خدا هست و اسما، اوصاف، افعال، اقوال و آثار او.
در عالم غیر از این چیز دیگر نیست؛ بخشی از اینها به شیمی و فیزیک برمیگردد، بخشی به ریاضی برمیگردد، بخشی به علم کلام برمیگردد، بخشی به علم فلسفه برمیگردد، بخشی به عرفان نظری برمیگردد ... علم آن است که به واقع تعلّق بگیرد، واقع هم فعل خداست، بررسی فعل خدا هم فرض ندارد که دینی نباشد ... ادامه مطلب... کلمات کلیدی: