225
هر علمی، هر قانونی، هر اخلاقی، این سه تا عنصر اصلی را دارد؛ آنها که اهل این معارف الهی نیستند، تمام تحقیقات اینها ابتر است، آن عنصر اصلی را ندارند ...
یکی آن، مواد جزئی موردِ عمل است که مجلس قوانین عادی را تصویب میکند و آن مواد قانونی را عمل میکنند؛ یک معلم اخلاق، مواد اخلاقی را بررسی میکند؛ یک معلم حقوق، مواد حقوقی را بررسی میکند ...
این مواد را از یک مبانی میگیرند، اخلاقیات، سیاسیات، اجتماعیات، فرهنگ، عادات وآداب خود را از این مبانی میگیرند، مثل مساوات، مواسات، استقلال، امنیت، امانت، صداقت، آزادی و مهم?تر از همه عدالت که اینها مبانی است، از این مبانی آن مواد را استخراج میکنند.
در بین همه این مبانی، کلید همه اینها عدالت است؛ یعنی درست است که صدق لازم است، امنیت لازم است امانت لازم است، اما همه اینها باید بر محور عدل باشد.
در بین مبانی، عدل حرف اول را میزند؛ تا اینجا ما با آنها شریک هستیم. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
224
در بحث های قبلی که گفتیم علم، دینی است ...
یک وقت علمِ انسان در این است که من چه کار کنم، مثل سینما که علم آنها این است که من چطور بازی کنم؛ من بازی کنم یا هنرنمایی کنم، این میتواند دینی باشد، میتواند غیر دینی؛ برای اینکه درباره فعل انسان بحث میکند.
اما علوم دیگر، فیزیک، شیمی، ریاضی، تمام علوم تجربی و تمام علوم انسانی، اینها درباره حقایق خارجیه است.
در جهان هستی چیزی جز فعل خدا نیست؛ در جهان هستی خدا هست و اسما، اوصاف، افعال، اقوال و آثار او.
در عالم غیر از این چیز دیگر نیست؛ بخشی از اینها به شیمی و فیزیک برمیگردد، بخشی به ریاضی برمیگردد، بخشی به علم کلام برمیگردد، بخشی به علم فلسفه برمیگردد، بخشی به عرفان نظری برمیگردد ... علم آن است که به واقع تعلّق بگیرد، واقع هم فعل خداست، بررسی فعل خدا هم فرض ندارد که دینی نباشد ... ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
223
اگر معنای «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» (1) این باشد که در نظام شریعت، هر کس بی حجاب بود، بود، هر کس بی حیا بود، بود، این میشود اباحهگری.
این «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ» (2) پس برای کیست؟، این بگیر و ببندهای قیامت پس برای چیست؟ ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
222
قبلاً (1) گفته شد عقل هیچ کاره است؛ از چراغ چه کاری ساخته است؟ از آفتاب چه کاری ساخته است؟ آفتاب فقط راه را نشان میدهد، عقل فقط میفهمد.
آنکه مهندس است خداست، آنکه راهساز است خداست، آنکه صراط آفرین است خداست؛ فرمود «صِرَاطِی» (2)
عقل که میگوید من خلق شدم نمیدانم از کجا آمدم، به کجا دارم میروم، من یک راهنما میخواهم، عقل میفهمد که نمیفهمد.
مهم ترین و قوی ترین و دقیقترین برهان ضرورت وحی و نبوت را حکما اقامه کردند؛ بعد به علم کلام آمده، بعد به جاهای دیگر رسیده.
فرمود ما از جایی آمدیم، نمیدانیم کجاست؛ بعد به قول حافظ آن قدر هست که بانگ جرسی میآید؛ این قافله که دارند میروند، زنگ گردن شتر آن ها به گوش عدهای میرسد:
کس ندانست که منزلگه و مقصود کجاست آن قدر هست که بانگ جرسی میآید (3) ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
221
در چند جای قرآن کریم (*) ذات اقدس الهی فرمود این ها شما را به شگفتی وادار نکنند، اینها حسنه نیست، اینها تکاثر است، کوثر نیست.
نگویید حالا فلان شخص که اهل نماز و روزه نیست، وضع مالی او خوب است.
آیه 55 سوره «توبه» این بود: «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ»؛ اینها همان ابزار بلای اوست، شما دو روز صبر کن ببین، چه گرفتاری به سراغ او خواهد آمد.
پس اینچنین نیست که اگر کسی کج راهه رفته و وضع مالی او خوب شد، انسان بگوید این حسنه دارد؛ فرمود این داشتن تکاثری، شما را به شگفتی وادار نکند.
آن داشتن کوثری است که باعث نجات دنیا و آخرت است (فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ).
بنابراین این دو آیه که در کنار هم در سوره «بقره» آمد، نشان میدهد که یکی تکاثرطلب است، یکی کوثرخواه؛ آنکه کوثرخواه است، میگوید «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ» و آنکه تکاثرطلب است میگوید «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا»؛ دیگر حسنه در آن نیست، حسنه نمیخواهد، حلال و حرام برای او یکسان است (رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا).
لذا به دنبال آن ذات اقدس الهی این جمله را فرمود: «وَ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»؛ «خَلاق»؛ یعنی نصیبی ندارد.
پس اینکه فرمود «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ» یعنی برکات فراوان دارند، آخرت هم که سر جایش محفوظ است.
پی نوشت:
*- سوره آل عمران، آیات10 و 106؛ سوره توبه، آیه55؛ سوره مجادله، آیه17
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15
لینک در کانال تلگرامی کشکول حکمت
کلمات کلیدی:
220
«تقوا» همان «وقایه» است، سپر را میگویند «وقایه»؛ یعنی همیشه سپر در دست شما باشد که تیر به شما نخورد.
روایت نورانی که ائمه فرمودند «أَلنَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهَامِ إِبلِیس» (*) مستحضرید که همه اینها تمثیلی است، تعیینی که نیست؛ اینکه فرمود: نگاه به نامحرم - چه مرد به زن و چه زن به مرد- تیری از طرف شیطان است، این یک تمثیل است.
تنها نگاه به نامحرم تیر نیست، غیبت و دروغگویی هم اینچنین است، اختلاس هم اینچنین است.
انسان تا سپر نداشته باشد، حفاظی نداشته باشد، تیر به طرف او خواهد آمد و اصابت خواهد کرد.
فرمود تقوا داشته باشید، این تای تقوا اصل آن «واو» بود، «وقوا» بود؛ «وقایه»، همان سپر را میگویند.
سپر دست شما باشد که تیر به شما نرسد (اتَّقُوا رَبَّکُمْ).
پی نوشت:
*- من لایحضره الفقیه، ج4، ص18
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15
لینک در کانال تلگرامی کشکول حکمت
کلمات کلیدی:
219
اینکه در دعاها از خدا علم نافع میخواهیم یا به خدا از علم غیر نافع پناه میبریم، برای آن است که یا آن علم نافع نیست (مثل سِحر و شعبده و جادو و علوم دیگری که سودمند نیست) یا نه، علم «فی نفسه» نافع است ولی عالِم از او طرفی نمیبندد.
اینکه گفته میشود «أَعُوذُ بِکَ مِن عِلمٍ لا یَنفَعُ» (1) ... یعنی علمی که اصلاً نافع نیست یا نافع است ولی این شخص، انتباه ندارد و بهره نمیبرد؛ در هر دو حال از چنین علمی باید به خدا پناه برده شود ... ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
218
عدهای میگویند ما علم دینی نداریم؛ عالِم ممکن است متدیّن باشد، ممکن است غیر متدین باشد.
ولی حق این است که علم غیر دینی نداریم؛ علم، دینی است، حالا عالم ممکن است متدین باشد یا ممکن است متدین نباشد.
حالا اگر کافری هست که در شرح حال امام صادق(سلام الله علیه) مدتی زحمت کشیده، این علم، علم دینی است، ولو آن دانشمند کافر باشد.
آنها میگویند که عالم ممکن است مسلمان و غیر مسلمان باشد؛ ولی علم دینی نداریم، همه ی علم غیر دینی است. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
217
آیا ما علم دینی داریم یا نداریم؟
در این مسأله هیچ علمی پاسخگو نیست، مگر فلسفه که آیا علم دینی هست یا نیست؟
چون بحث هستی شناسی به عهده فلسفه است؛ علم فلسفه است که میگوید چه در جهان هست و چه در جهان نیست، پس این مسأله را ما باید به فلسفه بدهیم.
اگر ـ معاذ الله ـ آن فلسفه، فلسفه الحادی بود، اولین کاری که میکند خودش را روسیاه میکند، بعد همه علوم را هم سیهرو میکند.
برای اینکه فلسفه الحادی میگوید ـ معاذ الله ـ در عالم خدایی نیست، وقتی خدایی نبود، وحی و دین هم نیست.
اولین جنایتی که این فلسفه الحادی میکند، خودش را روسیاه میکند، میشود فلسفه الحادی؛ بعد همه علومی که در جهان هست، اینها را سیهرو میکند میشود علم غیر دینی. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
216
اینکه میفرماید شیعیان ما اولوا الالباب هستند؛ یعنی ای شیعه! بکوش «اولوا الالباب» باش!
اینکه فرمودند «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ» درست است که جمله خبریه است و «العلماء» میشود مبتدا، «بَاقُونَ» میشود خبر؛ ولی حضرت در صدد این است که بگوید «نمیر! نپوس!»؛ این جمله، جمله خبریهای است که به داعی انشا القا شده.
حیف آدم است که بپوسد؛ فرمود: کاری بکن که باقی باشی.
راه باقی بودن این است که «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» (1)؛ یک چیز «عنداللهی» تهیه کنید، اگر کسی چیز «عند اللهی» تهیه کرد، واقعاً باقی است. ادامه مطلب... کلمات کلیدی: