حقوق بشر با اسرائیلی ها سامان نمی پذیرد
مجامعی که به فکر تدوین حقوق بشر هستند و قانون بشری می خواهند درست کنند، منبع و ریشه های علمی برای قانون این ها نیست.
برای اینکه کتاب قانون یک مواد حقوقی و قانونی دارد که این مواد قانونی از مبانی گرفته می شود.
آن مبانی باید از یک منابع گرفته شود ...
این ها که قانون دارند و حقوق بشر دارند، یک موادی ترسیم کرده اند
این مواد از یک مبانی گرفته شده: مثل عدالت، آزادی، وفای به عهد، زندگی مسالمت آمیز، زندگی سالم، محیط سالم، عدم تجاوز، رعایت امنیت، رعایت امانت، این ها یک مبانی پذیرفته شده ای است که این مواد حقوقی از آن مبانی گرفته شده
مهمترین مبنا در بین این ها همان «عدل» است؛ درست است امنیت، امانت، محیط زیست و ... همه این ها جزو مبانی پذیرفته است، ولی أمّ المبانی مسأله «عدل» است
«عدل» هم یک مفهوم شفاف و روشنی دارد
عدل یعنی چه؟ یعنی وضع کلّ شیء فی موضعه؛ هر چیزی را انسان در جای خود قرار دهد؛ تا اینجا روشن است
امّا جای اشیاء کجاست؟ جای اشخاص کجاست؟
اگر منبع وحی داشته باشیم، این مبنا را از منبع وحی می گیریم و می گوییم خدایی که خالق اشیاست، خالق روابط اشیاء و اشخاص است، جای این ها را معیّن کرده
زن جایش کجاست، مرد جایش کجاست، گوسفند جایش کجاست، خوک جایش کجاست، شراب جایش کجاست، سرکه جایش کجاست ... همه را مشخص کرده
اگر آن منابع را نداشته باشیم، جای اشیاء کجاست؟ جای اشخاص کجاست؟
می بینید وقتی که منبع نباشد، تعیین جای اشیاء و جای اشخاص به عهده خود اشخاص قرار می گیرد
این ها می گویند ما یک نژاد برتریم، حرف اسرائیل این است
اگر یک نفر در یک روستایی یا یک شهر، خود بزرگ بین باشد، زندگی کردن با او مشکل است؛ و اگر یک قبیله ای، یک نژادی خود بزرگ بین باشد و بگویند ما نژاد برتریم، آن وقت زندگی با این ها بسیار سخت است
این ها حرفشان این است که ما بهتریم و جای ما بهتر است
خوب، کی باید این حرف را بزند؟ آنکه شما را آفرید باید این حرف را بزند؛ او که گفته إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم
ببینید به صراحه قرآن کریم حرف این ها نقل می کند لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ؛ ما هر چه تاخت و تاز کردیم به عرب ها و غیرعرب ها بر ما رواست
این حرف اسرائیلی هاست دیگر ...
خوب، با این ها در روی کره زمین به هیچ وجه نمی شود زندگی کرد، برای اینکه این ها ظالمانه خودبزرگ بینند
بنابراین تنظیم و تدوین حقوق بشر مبنای علمی ندارد ...
مهمترین مبنای حقوقی، عدل است؛ همه هم قبول داریم
معنای عدل هم روشن است که وضع کلّ شیء فی موضعه؛ این را هم قبول داریم
امّا اشیاء جایشان کجاست؟ ... این اول نزاع است؛ او که تابع وحی است می گوید جای این ها را وحی مشخص کرده، خدایی که آفرید مشخص کرده.
او که تابع وحی نیست أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ؛ می گوید جای اشیاء را خودم باید مشخص کنم
این است که حقوق بشر سامان نمی پذیرد و قابل اجرا نیست ...
این کسی است که حق را باطل می بیند، شر را خیر می داند، کذب را صدق می داند، قبیح را حسن می داند، اما قرآن فرمود وَمَا کُنَّا ظَالِمِینَ
ما یک قراری گذاشتیم، برابر این قرار هم عمل می کنیم؛ جای اشیاء را مشخص کردیم، هیچ کدام از این اشیاء را از جایش بیرون نمی بریم، این می شود عدل محض که بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ ؛ جهان با عدل دارد اداره می شود ...
کلمات کلیدی:
فرمود این ها به قدری خشن هستند که اگر همین کتاب را به زبان دیگر نازل می کردیم، بهانه می آوردند که عجمی است، اینکه عربی نیست، ما این را نمی فهمیم(1)؛ اما این بهانه را از دست این ها گرفتیم ...
این بهانه نیست؛ برای اینکه الان برای ما فارسی زبان ها که قرآن نور است و فارسی نیست، می فهمیم، به ما فهماندند و ایمان می آوردیم.
این کتاب جهانی است؛ اگر یک کتابی جهانی بود، مطلبش باید جهانی باشد نه زبانش؛ منتهی به زبان جهانیان باید سخن بگوید و آن فطرت است نه واژه!
عمده آن زبان فطرت است، فرهنگ فطرت است، فرهنگ قلبی است، نه زبان
زبان بالاخره یا تازی است یا فارسی
فرمود ما با زبان فطرت سخن گفتیم ... ما به لسان عربی مبین(2) این مسائل را آوردیم و شما هیچ بهانه ای ندارید
اگر همین کتاب را بر یک پیغمبر غیر عرب و أعجم نازل می کردیم، به زبان عربی مبین نبود و به زبان عجمی بود، شما بهانه می آوردید در حالی که بهانه ای نیست.
برای اینکه ما برای مسیحی ها و یهودی ها که عبری و سریانی حرف می زنند همین قرآن را حجت بالغه قرار دادیم خیلی ها هم ایمان آوردند
منتهی شما در اثر لجبازی هایتان بهانه بیجا دارید ...
ما می گوییم ظلم نکنید؛ اینکه فارسی و تازی ندارد!
می گوییم موحدانه زندگی کنید، خدا را عبادت کنید که شما را آفریده است، جهان را آفریده؛ این دیگر فارسی و تازی ندارد، اینکه عبری و سریانی ندارد.
ما با زبان فطرت سخن گفتیم و این زبان فطرت دلپذیر است ...
قرآن به زبان عربی است، فرهنگش هم به زبان فطرت است
حالا آن بیگانه آمده هم زبان فطرت را گرفت و هم این عربی مبین را در اثر ازاله آن زبان فطرت، بیگانه نشان داد ...
------------------
پی نوشت ها:
1- آیه 44 سوره مبارکه فصّلت: لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ
2- آیات 3 و 4 سوره مبارکه زخرف: إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ . وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ
کلمات کلیدی:
هیچ جایی نیست که اندیشه باشد و وحی نباشد ...
انسان، اندیشه اش و عقلش یک چراغ خوبی است
خوب، چراغ بدون صراط که مشکلی را حل نمی کند
شما حالا یک آفتابی هم دستتان باشد، وقتی راه نباشد کجا را میخواهید ببینید؟
عقل ذرّه ای در مهندسی دین سهمی ندارد(ذرّه یعنی ذرّه!) ...
عقل که دین ساز نیست، قانون گذار نیست
عقل یک چراغ خوبی است، راه را انبیاء نشان می دهند
موضوعات را خدا آفرید، محمولات را خدا آفرید، انسان را خدا آفرید، رابطه انسان با جهان را خدا آفرید ... او باید دین را تعیین کند
ذرّه ای از ذرّات دین به دست عقل نیست
عقل یک چراغ خوبی است نه یک قانون گذار؛ عقل یک قانون شناس خوبی است
حالا قانون شناس، چراغ خوب، سراج منیر، اگر راه نباشد او کجا را ببیند؟
بنابراین تا اندیشه هست، تا فکر هست، وحی هم هست
این یک اصل کلی: ممکن نیست یک جایی بشر زندگی کند و وحی الهی نباشد ...
کلمات کلیدی:
قربة إلی الله یعنی:
راه هست
رفتن ممکن هست
رونده هایی هم رفتند
به ما هم گفتند بیایید.
کلمات کلیدی:
همین طور فلّه ای حرف نزنید!
قرآن کریم یک کتاب نازل نیست، یک کتاب متنزّل است.
نازل یعنی حرف سطحی و بی محتوا
متنزّل یعنی حرفی که از جای بلند آمده، مسیری را طی کرده، پیامی دارد تا شنونده را با همین مسیر به مقام برتر و بالاتر برساند ...
شما ببینید در ادبیات بعضی ها نازلانه شعر می گویند، بعضی ها متنزلانه شعر می گویند.
یک کسی ممکن است که انواع و اقسام مرغ ها را شناسایی کرده، برگ ها را شناسایی کرده، درخت ها را شناسایی کرده، آهنگ ها را شناسایی کرده، گل ها را شناسایی کرده، میوه ها را شناسایی کرده، یک قطعه ای، یک قصیده ای، یک غزلی دارد پر از این حرف ها؛ عده ای هم ممکن است بگویند به به! اما این شعر، شعر نازل است؛ این پیامی ندارد.
اما یک وقت هست که کسی معنای معقولی را در کارگاه خیال می پرواند؛ از کارگاه خیال به سامعه و ناطقه می دهد که خروجی او جمال محسوس است، می شود دیوان حافظ
این یک پیام دارد، این از راه بلند آمده، از راه دور آمده، از راه دور که آمده انسان را هم به راه دور می برد؛ این می شود متنزّل.
آن هایی که می گویند هر چه دارم همه از دولت قرآن دارم، سعی کرده اند که ادبیاتشان متنزّل باشد نه نازل؛ لذا گفتارشان، رفتارشان، نوشتارشان متنزّلانه است.
غالب شما تدریس می کنید ... تدریس می کنید یعنی چه کار می کنید؟یعنی یک مطلبی را در هنگام مطالعه در عاقله تان خوب می پرورانید ...
بعد حالا به این فکر هستید که این را به صورت مقاله در بیاورید یا تدریس کنید.
حالا برای اینکه خواستید بنویسید یا تدریس کنید، این را می دهید به کارگاه خیالتان؛ اگر خواستید فارسی بنویسید خصوصیات فارسی اش را تنظیم می کنید که یک مقدمه دارد، 5 تا فصل دارد، یک نتیجه دارد، یک منبع دارد، یک فهرست دارد، این ها را بررسی می کنید در کارگاه خیالتان؛ بعد دست به قلم می برید می نویسید یا موقع تدریس شروع می کنید به درس گفتن.
این خروجی اش می شود یک جمال محسوس که متنزّل است؛ برای اینکه از عاقله تان تنزّل کرده به دستگاه خیال منظم شده و از دستگاه خیال تنزّل کرده به ناطقه تان و با بنانتان یا زبانتان منتشر می شود.
آن استادی موفق است که بین حس و عقل او، خیال فعّال باشد؛ می بینید چقدر درس بعضی ها شلوغ است، درس بعضی ها شلوغ نیست؛ ممکن است هر دو عالم باشند.
برای اینکه او حرف معقول می زند؛ معقول را محسوس می کند بدون کارگاه خیال! بدون اینکه نظم بدهد همانطوری فلّه ای حرف می زند؛ این به جایی نمی رسد!
اگر بخواهد سخن بگوید کسی نمی فهمد.
بخواهد بنویسد کسی نمی فهمد.
این قدرت خیال را که ذات أقدس إله آفریده بین عقل و حس، این مهندس خوبی است، این نقشه بردار خوبی است، این طرّاح خوبی است، این ورودی و خروجی مشخصی دارد.
انسان همین جوری فله ای درس بدهد موفق نیست؛ فله ای بنویسد موفق نیست.
خیلی ها بودند که همین طور مردند با اینکه عالم بودند، برای اینکه از خیال بهره نگرفتند.
ذات أقدس إله می فرماید که ما از عربی مبین که نازل ترین مرحله است، که جمال محسوس است تا علی حکیم و از علی حکیم تا عربی مبین، این را مهندسی کردیم:
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ. وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ.
کلمات کلیدی:
اگر چیزی شنیدید و خواندید، تحقیق و بررسی کنید.
إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا(اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید).
این هم جزو جوامع الکلم است(یعنی برای بشر من الأولین و الآخرین نافع است. اختصاصی به مسلمان و یهودی و مسیحی و زرتشتی و ... ندارد)؛ منتهی نبأ را به عنوان تمثیل ذکر کرده نه به عنوان تعیین.
یعنی إِن جَاءکُمْ BBC بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا (اگر BBCبرای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید)
إِن جَاءکُمْ BBC بفیلم فَتَبَیَّنُوا (اگر BBC برای شما فیلمی آورد بررسی و تحقیق کنید)
إِن جَاءکُمْ BBC بسریال ففَتَبَیَّنُوا (اگر BBC برای شما سریالی آورد بررسی و تحقیق کنید)
إِن جَاءکُمْ سایت بخبر فَتَبَیَّنُوا(اگر سایتی برای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید)
خوب، شما در شرایط کنونی ببینید جایزه صلح نوبل را به أشق الأشقیا می دهند. شما توقع دارید جریان قوم لوط را این ها همین طور بی فرهنگ سازی ترویج کنند؟
اول می گویند این خواسته بشر است، فطرت بشر است.
با خبر هستید یا نیستید؟! یک مؤسسه رسمی در یکی از همین کشورهای اروپایی بود-که حالا نمی خواهیم نامش را ببرم- یک عده از مهندسین آنجا ثبت نام کرده بودند و به صراحه گفتند و بر چهره این ساختمان نوشته بود که شما ما را درک نمی کنید!
همین قوم لوط ها!
??خوب اول فرهنگ سازی می کنند بعد می گویند فلان حیوان این کار را کرده. حیوان ها می کنند، انسان ها می کنند، شما هم ما را درک نمی کنید.
این همان حرف قوم لوط است که می گویند شما مقدّس نمایی می کنید إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ
خوب، آن هایی که به حضرت لوط (سلام الله علیه)، به مؤمنان به او اهانت می کردند چه می گفتند؟ ... [می گفتند] شما مقدس نمایی می کنید، شما عقب افتاده اید. ... بی خود خودتان را به طهارت می زنید. این یک امر فطری است، یک امر علمی است، بشر پذیرفته؛ آن وقت هم همین را می گفتند.
خوب، این دنیایی که جایزه صلح نوبل را به أشق الأشقیا می دهد؛ حقوق بشر را هم به أشق الأشقیا می دهد؛ توقع دارید که فرهنگ سازی نکند؟ کار قوم لوط را رایج نکند؟ علمی نکند؟
یک قصه ای را مرحوم بوعلی نقل کردند که چشم برخی از حیوانات را بستند تا با محارمشان جمع بشوند؛ وقتی این حیوان چشم را باز کرد آنقدر خودش را به زمین زد تا هلاک شد!
حیوانات هم این کار را نمی کنند!
آری ممکن است همان طوری که 4 تا انسان را در اثر بدآموزی به بیراهه ببرند 4 تا حیوان دست آموز را هم به بیراهه ببرند اما ... حرفی از حرف وحی بالاتر نیست؛ فرمود وَمَن أَصدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلًا ؟!
می فرماید این برخلاف فطرت است؛ فطرت یک نیازی دارد، ذات أقدس إله این نیازها را از راه صحیح برطرف کرده، حالا این ها آمده اند دارند نیازشان را به نحو کاذب برطرف می کنند.
بنابراین اگر قرآن فرمود إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا، فیلم، سایت، سریال، رسانه و مناظره هم به شرح ایضاً(همچنین).
اگر BBC و امثال BBC چیزی نشان داد فَتَبَیَّنُوا(تحقیق و بررسی کنید)؛ برای اینکه شما الان می بینید این ها یک بین الغی را بین الرشد می کنند.
خوب، جایزه صلح نوبل را به که باید بدهند؟ به یک کسی که آتش افروز و آتش بیار معرکه است و دست به انفجار دارد و تروریست بین الملل دارد و تروریست دولتی دارد و عده ای را آواره می کند و ... ؟!
این است دنیا!
لذا فرمود به اینکه اگر چیزی شنیدی، روزنامه ای خواندی، ماهواره دیدی، در اینترنت دیدی، توی سایت ها دیدی فتبیّنوا (تحقیق و بررسی کنید)
کلمات کلیدی:
کم فروشی نکنید(2)
«وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ»؛ با هرکسی معامله می کنی، چه مسلمان چه غیرمسلمان
می خواهی درس بدهی بی مطالعه نرو! همانطور انبار کرده حرف نزن!
می خواهی سخنرانی بکنی، بی مطالعه نرو!
چیزی می خواهی بنویسی بی مطالعه نرو!
اهل رسانه ای، بی تحقیق دهان باز نکن!
وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ - چه مسلمان، چه کافر- ا أَشْیَاءهُمْ ؛ أَشْیَاءهُمْ یعنی أَشْیَاءهُمْ؛ سخن از خوراکی و پوشاکی و نوشاکی و ... نیست.
خوب یک کسی بدون مطالعه رفته سر کلاس، این مشمول این نهی است دیگر.
بی مطالعه رفته منبر؛ بی مطالعه دست به قلم برده؛ بی مطالعه رفته روی میز کارمندی نشسته.
این جزو جوامع الکلم است. فرمود مسلمانی باش، کافری باش، کم نده! کم نیار!
این است که این کتاب را آدم می بوسد وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ ...
کلمات کلیدی:
کم فروشی نکنید(1)
اینکه فرمود «یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاء» همه اش فلسفه و کلام نیست؛ یعنی یک کاسبی که امین باشد، او حکیم است.
لازم نیست کسی حالا فلسفه و کلام بخواند، لازم نیست تفسیر بخواند؛ اگر کسی به دین عمل کرده حکیم است؛ حکمت عملی است دیگر حالا حکمت نظری نداشت، نداشت.
اینکه فرمود «یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»، همه اش مربوط به اندیشه و نظر نیست.
یک کاسب امین خیر کثیر دارد.
یک کارمند امین خیر کثیر دارد ...
جامعه ای که کم فروشی نکند، گران فروشی نکند، جامعه حکیم است؛ این جامعه یقیناً روی صلاح و فلاح را می بیند...
کلمات کلیدی:
بیان لطیف حکما این است که انسان که غذا می خورد غذای انسان مثل غذای حیوان در طبیعت آماده نیست. یک سعی فراوانی و کوشش زیادی می خواهد تا غذا را تهیه کند.
خوب اگر لذتی از این کار نبرد این غذا را تهیه نمی کند و قهراً می میرد. ذات أقدس إله یک لذتی در غذا خوردن به انسان داده که این لذت تغذّی به منزله مزد کارگری اوست. این خیال می کند انسان برای اینکه لذت ببرد [غذا می خورد] در حالی که این لذت برای این است که غذا بخورد؛ و چون نمی فهمد و مغالطه می کند و خیال می کند غذا خوردن برای لذت بردن است، تا لذت در فضای کام او هست دهن می جنباند و غذا می خورد.
اکثر بیماری های انسان در اثر بدخوری و پرخوری است.
خوب آدم اینقدر می خورد که در مجلس آروغ بزند؟! بارها این حدیث از وجود مقدس پیغمبر نقل شد که در مجلس آن حضرت کسی آروغ زده بود با آن ادب الهی که حضرت داشت فرمود مواظب دهانت باش! مگر آدم اینقدر غذا می خورد که در حضور دیگری آروغ بزند؟! «احفِض جَشَأک»
از یک انسان پرخور که خوش فهم در نمی آید. این محقّق شدنی نیست. خوش درس، چه حوزوی چه دانشگاهی، انسانی که سیر باشد هرگز عاقل و خردمند نخواهد شد.
به مقداری که انسان غذا لازم دارد غذا می خورد دیگر...
خوب اگر گفتند اشتها به غذا نداشتی کنار سفره نرو، یک مختصر مانده سیر شوی بلند شو، برای اینکه شما می خواهید جا برای درک داشته باشید.
این روح را شما سرگرم کردید که غذاهایی که خوردید، پرخوری کردید، این را تبدیل بکند به زباله و هضم کند، دیگر جا برای فکر برایش نگذاشتی.
شما یک حکیمی را وادار کردید که بیاید زباله های شهر را جمع کند! بله، این می کند ولی خوب حیف است دیگر. اگر یک فقیهی را، یک حکیمی را، یک استادی را، یک طبیبی را بگویید تو باید این زباله های شهر را جمع کنی، مجبورش کنی خوب می کند ولی بالاخره او کار مهمتری دارد.
این روح حکیم است، فقیه است، طبیب است، بزرگوار است؛ آدم تمام برنامه ها را بدهد که این غذاها را که خوردی این ها را هضم بکند تحویل دستشویی بدهد؛ خوب این ظلم به روح است دیگر.
به مقداری که این بدن نیاز دارد انسان غذا می دهد ... چون این بدن از آن جهت که بدن است غذا هضم نمی کند؛ خوب اگر این روح که خلق شده است خلیفه الهی باشد، عالم باشد، محقّق باشد، او را که انسان صرف کار بیجا نمی کند.
غذا خوردن یک حسابی دارد، نکاح هم یک حسابی دارد؛ غذا برای حفظ شخص است به مقدار معقول و نکاح برای حفظ نسل است به مقدار معقول ...
*- برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 160 تا 175/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/5
کلمات کلیدی:
یک بیان نورانی از امام رضا (علیه السلام) است که می فرماید « کُلَّما أحدَثَ العِبادُ مِن الذُّنوبِ ما لَم یَکُونوا یَعمَلُونَ أحدَثَ اللّه ُ لَهُم مِن البَلاءِ ما لَم یَکُونُوا یَعرِفُونَ»
یعنی هر وقت مردم یک گناه بی سابقه انجام بدهند، یک بلا و عذاب بی سابقه ای هم دامنگیر آن ها می شود.
حالا شما ببینید این مشکل ایدز و امثال ایدز و این بیماری ها قبلاً اصلاً سابقه نداشت؛ نه اینکه قبلاً بود و نمی توانستند معالجه کنند. گناهان بی سابقه باعث این عذاب ها و دردها و بلاهای بی سابقه است.
اینچنین نیست که انسان یک چیز جدایی باشد در عالم؛ حوادث عالم در انسان مؤثر است؛ اعمال انسان بر حوادث مؤثر است ...
همانطور که رخدادهای جهان در تصمیم گیری های انسان و در کیفیت زندگی انسان ها مؤثر است، اعمال انسان هم در پیدایش حوادث مؤثر است.
این بخش مکرر در قرآن کریم گذشت که فرمود اگر مردم، عمل صالح داشته باشند، ایمان داشته باشند، به بیراهه نروند، راه کسی را نبندند، ما باران به موقع می فرستیم و برکات آسمانی برکات زمینی نصیبشان می کنیم. وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ
فرمود اگر این ها مردان صالح باشند، به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشند، ایمان داشته باشند، ما فصول چهارگانه این ها را تنظیم می کنیم.
اگر شما به راه بودید، این نعمت ها هست و خدا به عدد عطش هر گیاهی یک قطره می فرستد؛ منتهی اگر یک جامعه ای لایق بود خدا باران را برای آن ها می فرستد وگرنه به دریاها راهنمایی می کند.
فرمود ما باید فرمان دهیم به این بادها که ابرهای باردار را کجا زایمان کند وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ کار ماست؛ بنابراین اینچنین نیست که دعای باران بی اثر باشد، نماز باران بی اثر باشد.
فرمان صریح ذات أقدس إله این است که این ها چون بیراهه رفتند ما نعمت هایمان را کم کردیم؛ اگر به راه باشند وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ
*برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 160 تا 175/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/5
کلمات کلیدی: