با دانش است که حکمت شناخته می شود . [امام علی علیه السلام]
کشکول حکمت های قرآنی- گزیده بیانات حکیمانه آیت الله جوادی آملی
پیوندها

عزیزان بی جهت، ذلیلان با جهت اند.
می گویند چرا نهی از منکر کردی؟ به عزّت ما برخورد!
 

برخی ها هستند همین که این ها را امر به معروف و نهی از منکر بکنی به آن ها برمی‌خورد؛ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ(1)

این ها عزیزان بی‌جهت‌اند. اگر امر به معروف کردی، نهی از منکر کردی، می‌گویند به عزّت ما برخورد! این همان عزّت بی‌جهت است.

عزّت بی‌جهت، ذلّت باجهت را به همراه دارد چون دو طرف که نمی‌شود خلاف باشد.

اگر حرف کسی راست بود یعنی خلافش دروغ است دیگر! اگر حرف کسی دروغ بود یعنی خلافش راست است دیگر! دیگر دو طرف که نمی‌شود باطل باشد.

اگر کسی عزیز بی‌جهت بود یعنی ذلیل باجهت است.

چرا در قرآن کریم آمده بعضی ها را ما رسوا می‌کنیم؟(2) برای اینکه این ها عزیز بی‌جهت بودند.

این غیر از عذاب جهنم است که کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا (3) آن برای بدن است؛ این جسم را می‌سوزاند.

اما آبروبری، ذلیل کردن این برای کیست؟ عَذَابَ الهونِ(4)، خواری، رسوایی این برای چه کسی است؟ برای کسی است که إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ.

این عزیز بی‌جهت است که چرا به من امر به معروف کردی؟ چرا نهی از منکر کردی؟ چرا به من گفتی فلان معصیت را نکن؟ این أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ اگر عزیز بی‌جهت بود، ذلیل باجهت است.

پی نوشت ها:
1- و چون به او گفته شود از خدا پروا کن! تعصّب و نخوت او را به گناه وادارد (و عکس العمل ظالمانه نشان دهد)؛ سوره بقره، آیه 206
2 - سوره انعام، آیه 93؛ سوره فصلت، آیه 17؛ سوره احقاف، آیه 20
3- هر گاه پوست تنشان بسوزد، پوستی دیگرشان دهیم؛ سوره نساء، آیه? 56
4- عذاب خوارکننده؛ سوره انعام، آیه 93؛ سوره احقاف، آیه? 20

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/آیات 32 تا 37سوره نمل/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/3

صوت کامل جلسه

متن کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/9/16:: 11:8 عصر     |     () نظر

آن بچه ای که می گوید «من یار کی؟» به جایی  نمی رسد 

در سوره مبارکه فرقان ادعیه ای که برای مردان الهی و عِبادُ الرّحمنِ هست در آیه 74 این است: وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً

خُب داشتن همسر با ایمان، فرزند با ایمان و خود انسان هم امام متقیان شود یک فضیلتی است.

چه فضیلتی بهتر از اینکه انسان طرزی در جامعه زندگی بکند که افراد با تقوی به او اقتدا کنند؟

این که اختصاصی به امام ندارد؛ اختصاص به پیغمبر ندارد؛ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً

می بینید در همین دوران کودکی در میدان بازی در آن اوائل، آن بچه ای که می گوید «من یار کی؟» این به جایی  نمی رسد.

آن بچه ای که می گوید «کی یار من؟» این بالاخره به جایی می رسد.

خیلی ها هستند که می گویند «وجعل لنا من المتّقین اماماً» (*)؛ خُب این چه همّت نازلی است؟!

همّت آن است که انسان بگوید خدایا! آن توفیق را به من بده که متّقیان به من اقتدا کنند وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً؛ ما امام آن ها باشیم، چه عیب دارد؟

این که نظیر نبوّت و ولایت و امامت(به معنای اینکه با عصمت همراه باشد) نیست که کسبی نباشد که اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ

خواسته مرغوبی است؛ ما را هم ترغیب کردند به این دعاها ... این ها دیگر مخصوص ائمه و مخصوص انبیاء علیهم السلام نیست؛ بندگان صالح خدا اینطورند.

پی نوشت:

*- آنهایی که فکر می‌کردند چنین مقامی برای مؤمنان بسیار دشوار است چنین قرائت کردند «وَ اجْعَل لنا مِن المتّقین اماما»(و برای ما از بین متّقین، امام قرار ده!)

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ آیات 2 تا 8 سوره مریم/ رادیو قرآن/برنامه سروش هدایت، 1394/9/2

متن کامل جلسه



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/9/14:: 11:15 عصر     |     () نظر

سرّ اینکه موعظه تکرارپذیر است و خسته‌کننده نیست و مطلب علمی خسته‌کننده است چیست؟

مطلب علمی برای این است که آدم یک مطلب را عالِم بشود؛ خب عالِم شد، شد دیگر!

شما روزی که تدریس کردید همان مطلب را روز دوم برای شنونده‌هایتان بگویید می‌بینید اینها احساس خستگی می‌کنند.

اما مطلب موعظه؛ شما مجالس وعظ می‌روید یا خودتان یا دیگران وعظ می‌کنند، انسان یک موعظه را ده جا هم بشنود باز حاضر است بشنود.

موعظه تکرارپذیر است؛ چرا؟ برای اینکه آن فشار، آن آسیب تکرارپذیر است؛ هر روز هر لحظه دارد یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ? مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ.

خب این موعظه دارد آن را مرهم می‌گذارد دیگر؛ این وسوسه یک نیش است دیگر؛ خب آن هم مرهمی است.

لذا انسان در تمام این روضه‌خوانی ها می‌رود، در تمام این مجالس می‌رود، نام اهل بیت هست، این تکرارپذیر است؛ موعظه، دستور تقوا تکرارپذیر است، برای اینکه از آن طرف دارد نیش می‌خورد، از این طرف یک مرهم لازم است دیگر...

وجود مبارک حضرت امیر هر شب بعد از نماز عشاء وقتی نمازگزارها می‌خواستند بروند این جمله را می‌فرمود: آقایان! بارهایتان را ببندید! «تَجهّزوا رَحِمَکم الله»

این «تجهّزوا» را هر شب بعد از نماز عشاء می‌فرمود؛ «تَجهّزوا رَحِمَکم الله» برای اینکه این مشکل را حل می‌کند.

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ آیات 1 تا6 سوره نمل/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/18


صوت کامل جلسه

متن کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/9/13:: 9:28 عصر     |     () نظر

هنر، مسؤولیّت آور است
خدا ین حنجره را نداد که برای پفک نمکی تبلیغ کند!
حیف نیست که خط میرخانی صرف تبلیغ کالا شود؟

توقعات سیاسی و اجتماعی قرآن کریم از هنرمندان

وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا

ذات اقدس إله به این شعرا یک قدرتی داد، این ها می توانند انگیزه ایجاد کنند    . 

در برابر هر نعمتی یک مسؤولیتی است. اگر کسی بیان خوبی دارد، بنان خوبی دارد، خوش قلم است، خوش بیان است، خوش حنجره است، به این کسی که خوش حنجره است خدا این حنجره را نداد که او برای پفک نمکی تبلیغ کند، او باید چیز دیگری بگوید؛ این در واقع حیف است    . 

حالا خط میرخانی را خدا به شما داد، شما چه می خواهی بنویسی؟ این حیف نیست که حرف های مبتذل انسان بنویسد؟ در فلان بنر برای فلان کالا این خط زیبا را انسان مصرف بکند    ! 

فرمود وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا؛ اگر کسی شاعر شد، هنر شعر دارد، باید انتقام بگیرد از بیگانه ها

این همه قصائد محرّمی که علیه پیغمبر سرودند، خوب شما هم مثل حسّان باش دفاع بکن    ! 

این پیام آیه است. انتصار یعنی انتقام

هنرمند باید انتقام بگیرد، فیلمساز باید انتقام بگیرد؛ از کی انتقام بگیرد؟ از تحریم انتقام بگیرد، از تروریست انتقام بگیرد، از بیگانه باید انتقام بگیرد، از منافق باید انتقام بگیرد    . 

هنری را که ذات اقدس إله به انسان داد، در برابر این هنر یک مسؤولیتی می خواهد    ...

فرمود شما چهار تا شعر بگو آبروی پیغمبر را حفظ بکن! این همه شعر گفتند علیه پیغمبر حرف زدند، شما هم چهار تا شعر بگو!

خدا غریق رحمت کند علامه امینی را ... این اشعاری که ایشان در الغدیر جمع کرده این ها آمده اند برای حمایت از ولایت دیگر؛ قسمت مهم الغدیر را ادبیات فراهم کرده

انتصار یعنی انتصار! سخن از نصرت نیست؛ یک وقت سخن از اینکه شما شعر ابتدائاً بگویید دین را یاری کنید، بله این نصرت دین است؛ اما حالا آمدند علیه دین شعر گفتند، فیلم ساختند، تئاتر راه انداختند، نمایشگاه راه انداختند؛ این هنرمندان وظیفه شان انتصار است.

انتصار یعنی انتقام؛ خوب، این ها هم چهار تا فیلم بسازند؛ بیگانه نسبت به وجود مبارک پیغمبر دهن کجی کرده، این ها هم چهار تا فیلم بسازند در مدح پیغمبر، جلال پیغمبر، جمال پیغمبر.

فرمود شعرا که هنرمندان این کشورند یا کشورهای دیگر ما این نعمتی که به این ها دادیم، از این ها توقع داریم

آن توقعات شخصی که سر جای خودش محفوظ است که یاد خد باشند، معصیت نکنند، اما توقعات سیاسی و اجتماعی هم داریم از این ها وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا

خوب، این ها که آمدند پیغمبر را هجو کردند، ملت اسلامی را هجو کردند دیگر! آبروی مسلمانان را بردند دیگر!

وقتی حسّان بن ثابت آن شعر را گفت پیغمبر چه فرمود؟ فرمود فرشته وحی تو را تأیید کند! چه دعایی بالا تر این؟!

به پیغمبر عرض کردند شعر بگوییم یا نگوییم؟ فرمود این مثل تیر اثر می کند، چرا نگویید؟!

اگر کسی نویسنده خوبی است، اگر کسی سراینده خوبی است، اگر کسی خواننده خوبی است، خوب، حیف نیست انسان این شعر را درباره چیزهایی مصرف کند که نه خیر دنیا دارد نه خیر آخرت؟!

گاهی ممکن است انسان عمری این هنر را پای چهار تا دختر جوان و چهار تا پسر جوان بریزد بعد با حسرت بمیرد؛ مگر مرگ چیز آسانی است؟

فرمود ما این نعمت را به هر کس ندادیم، به هر کسی هم نمی دهیم؛ شما ببینید صدها نفر می آیند و می روند بخواهند خودشان را با فشار چماله و مچاله کنند یک بیت بگویند نمی آید، امّا یک عده راه می روند شعر می گویند، این نعمت خاصی است.

مگر جمال یوسف را کسی با مشاطه گری می تواند حاصل کند؟ یا این حنجره زیبا که برخی ها دارند مگر کسی می تواند با تقلید به دست بیاورد؟ ... طرزی تار صوت حنجره ها را ذات اقدس إله آفرید که این دلپذیر و گوشنواز است.

فرمود من این نعمت را که دادم شما از دین دفاع کنید دیگر! وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 215 تا آخر/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/17

صوت کامل جلسه

متن کامل جلسه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/9/12:: 3:40 عصر     |     () نظر

 

فرمود إِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثیرًا

اعمال و مناسک و مراسم عبادی هر کدام مشخص است که در شبانه روز چقدر نماز بخواند، چقدر روزه بگیرد، در سال مناسک حج و عمره و ... مشخص است؛ اما ذکر خدا مشخص نیست. اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً ...

در غیر معصوم دائم الذّکر بودن بسیار سخت است.

گاهی ممکن است انسان غفلت بکند ولی ذکر کثیر داشته باشد اهل نجات است.

منظور نام خدا نیست، منظور یاد خداست.

این ذکر خدا که می گویند هر کاری می کنید به یاد خدا باشید تا آن کار ابتر نباشد، یک قرنطینه است.

 انسان هر غذایی می خواهد بخورد، هر لباسی می خواهد بپوشد، هر حرفی می خواهد بزند، هر کاری که می خواهد بکند، باید رویش بشود بگوید «خدایا به نام تو!»

این کار یا واجب است یا مستحب؛ آدم حرام یا مکروه را که نمی تواند بگوید «خدایا به نام تو!»

این بهترین قرنطینه است و بهترین مراقبت است

کاری که آدم نمی تواند بگوید «خدایا به نام تو !» خوب، نکند!

اگر به ما گفتند هر امری که با بسم الله شروع نشود ابتر و بی نتیجه است این راهش است.

نه معنایش این است که انسان هر کاری که می خواهد بکند بگوید بسم الله الرحمن الرحیم و آن کار چه حلال باشد چه غیرحلال چه مشکوک! کار مشکوک را چجور می شود گفت «خدایا به نام تو!»؟ ...

البته ثواب دارد اگر کسی بسم الله بگوید. حالا اگر نگفته آن ثواب را نمی برد اما به دستور عمل کرده؛ یعنی بررسی کرده، مطالعه کرده این کاری که می خواهد وارد شود، این غذایی که می خواهد بخورد، این پولی که می خواهد بگیرد، این جایی که می خواهد برود می تواند بگوید «خدایا به نام تو!» یا نه؟

اگر شک دارد خوب نمی رود دیگر!

این راهش است . خوب، یک مقداری که این راه را برویم برای ما عادی می شود.

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 215 تا آخر/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/17


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/9/8:: 11:0 عصر     |     () نظر

سرقت علم در دانشگاه ها

این که می بینید غرب زیر این بار نمی رود، و غرب زده زیر این بار نمی رود که علم الهی است، ما علم غیرالهی نداریم، این ها خیال می کنند در علوم فیزیک و شیمی و امثال و ذالک طبیعت محل بحث است و می گویند فیزیک اسلامی و غیراسلامی نداریم، زمین شناسی اسلامی و غیراسلامی نداریم.

خوب، شما آمدید این زمینی که فعل خداست و خلقت است، این خلقت را از او خلع کردید، لباس غصبی طبیعت را بر پیکر او پوشاندید! خوب معلوم است طبیعت شناسی دینی و غیردینی ندارد.

وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود اگر کسی حرفی دارد ولی به ما ارتباط نداد یسمّی سارقاً؛ چقدر زیباست این حرف!

فرمود درست است یک کسی چهار تا مطلب یاد گرفت، ولی اصلش مال ما بود؛ ما گفتیم، حالا به ما اسناد نمی دهد به فلان زید و به ابوحنیفه و ... این می شود سارق دیگر!

خوب، اگر شما یک فرش دستباف ابریشمی پرنیانی یک بافنده خوب را گرفتید به جای دیگر بردید شرح دادید، این بافندگی و شرح ترکّب این فرش از تار و پود ابریشم و ... که جدا نیست ولی این کار، کار سرقتی است، مال شما نیست، مال دیگری است...

در خانه ما را بستید، به دیگری اسناد دادید، می گویید قال کذا قال کذا ...

شما سوابقتان که جای دیگر است، تا دیروز هم که داشتید بت پرستی می کردید ... شما این حرف ها را بلد نبودید، حالا از ما گرفتید و نقل کردید

الان دانشگاه ها خلقت را کردند طبیعت؛ خوب بله، طبیعت که دینی و غیردینی ندارد!

شما اول را گرفتید، آخر را گرفتید، فعل را گرفتید، طبیعت را جایش گذاشتید.

الان معاذ الله اگر قال الله را بگیرید، أنزل الله را بگیرید، نزّل الله را بگیرید، این کتاب می شود عربی !

خوب کتاب عربی که دیگر قرآن نیست! آن وقت شما بگویید تفسیر قرآن که دینی نیست! خوب بله دیگر! شما همه چیزش را گرفتید... خوب می شود کتاب عربی دیگر! این به درد نحو و صرف می خورد.

شما خلقت را گرفتید، کار خدا را گرفتید، تسخیر خدا را گرفتید، گفتید طبیعت یعنی زمین لخت! خوب، زمین لخت که دینی رو غیردینی ندارد.

اما اگر گفتید این فعل خداست

چطور در حوزه اگر بگویند بحث در قول معصوم است، بحث دینی است؛ بحث در فعل معصوم است، دینی است؛ یعنی یک کسی بحث بکند که «امام صادق(سلام الله علیه) چه فرمود؟»، می شود دینی؛ «امام صادق(سلام الله علیه) چه کار کرد؟»، می شود دینی ...

حالا بحث در قول خدا دینی است، بحث در فعل خدا دینی نیست؟!

فرض ندارد کسی بخواهد فعل خدا را تفسیر کند و دینی نباشد؛ ما دانش غیردینی نداریم؛ علم غیردینی نداریم.

این ها آمدند خلقت را طرد کردند، طبیعت را به جای او آوردند، خوب البته یسمّی سارقاً !

مال مسروقه را در میدان مسروقه می خرند ولی مال شناس که نمی خرد!

آیت بودن معنایش همین است.

اگر کسی کاری را که خدا کرده به نام خودش اسناد داد، داعیه أنا الله دارد وگرنه آن چه را که انسان انجام می دهد بر اساس َمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ مربوط ذات اقداس اله است.

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 214 تا 217/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/16


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/9/3:: 10:23 عصر     |     () نظر

حوزه برای تربیت نسل علمی آینده برنامه مدون ندارد

حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار قائم مقام و جمعی از معاونین مؤسسه امام خمینی(ره) گفت:

امیدواریم ذات اقدس الهی بر ما منت بگذارد، اشراف آیت الله مصباح را بیشتر کند، ایشان را حفظ کند و به ایشان سلامتی عنایت کند تا این مؤسسه پربرکت را با رونق بیشتر طوری که معهد اساتید باشد و در سایه آن علما و فضلا و دانشمندان تربیت شوند، اداره کنند.

دستاوردها و برکات فراوان این مؤسسه به برکت و عنایت آیت الله مصباح است.

باید طوری در زمینه علمی تلاش کرد که ثمره آن به ارث بردن علم از گذشتگان و به ارث گذاشتن آن برای تربیت نسل بعد باشد؛ در سفارشات معصومین علیهم السلام به شاگردانشان نیز، توصیه به وراثت علم مشهود است.

مؤسسه امام خمینی (ره) یکی از مؤسسات پربرکت می باشد.

فعالیت های علمی ما نیز باید براساس ملاک الهی در آیه شریفه «والله انبتکم من الارض نباتا» باشد، یعنی باید طوری عمل کنیم که ثمره این تلاش های علمی چند برابر در اختیار دیگران قرار گیرد.

یک کشاورز محصولات خود را به سه بخش تقسیم می کند؛ بخشی برای کشت سال بعد نگه می دارد، قسمتی را برای مصرف سالانه خود کنار می گذارد و مازاد را به فروش می رساند.

در فعالیت های علمی نیز باید این سه محور مورد توجه قرار گیرد، ما باید تعدادی از نخبگان علمی خود را برای تربیت نسل بعد علمی حفظ کنیم.

جامعه حوزوی ما برای تربیت نسل علمی آینده که بتواند جایگزین ستون های علمی حوزه شود، برنامه ریزی ندارد و ما متاسفانه کمبود افراد شاخصی مانند شیخ انصاری ، علامه طباطبایی، شهید مطهری و ... را در چند دهه اخیر در هریک از عرصه های علمی حوزه احساس می کنیم.

در عرصه های علمی باید کلام همه دانشمندان بیان شود، مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا زمینه رشد علمی فراهم گردد.

توجه به شبهات، تحقیق و بررسی دقیق آن و تلاش علمی در جهت پاسخ­گویی منطقی و صحیح آن باعث پویایی و رشد علمی می گردد.
 
امیدواریم ذات اقدس الهی بر ما منت بگذارد، اشراف آیت الله مصباح را بیشتر کند، ایشان را حفظ کند و به ایشان سلامتی عنایت کند تا این مؤسسه پربرکت را با رونق بیشتر طوری که معهد اساتید باشد و در سایه آن علما و فضلا و دانشمندان تربیت شوند، اداره کنند.

لینک خبر


کلمات کلیدی: نقل از خبرگزاری ها


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/8/27:: 10:19 عصر     |     () نظر

عاطفه آموزی 7 ساله در دانشگاه منزل 

نسبت به پدر و مادر فرمود وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ؛ اگر پدر سنّی از او گذشت عمری از او گذشت، سالمند شد یا مادر سنّی از او گذشت، این را فوراً تحویل خانه سالمندان ندهید!

چند بار به عرضتان رسید که این دوره 7-6 ساله فرزند، بهترین دوره عاطفه آموزی فرزند است؛ این عاطفه را در این دانشگاه 7-6 ساله یاد می گیرد.

اگر بچه، بچه مهدکودک شد، چون او عاطفه نچشید همین که پدر و مادر پا به سن گذاشتند، فوراً آن ها را تحویل خانه سالمندان می دهد؛ آن وقت یک مرگ تدریجی برای آن پدر و مادر است.

اما اگر او 7 سال آغوش مادر دید، مهر پدری دید، این ممکن نیست پدر و مادر را رها کند.

من این قصّه را چند بار به عرضتان رساندم: من تابستان یکی دو سال قبل بود در این دماوند، دیدم یکی نزدیک 60 سالش است؛ از یک راه دور آمده، یک شیشه آب هم دستش است، می گوید که حاج آقا! شما این را دهان بگذارید مادرم مریض است بلکه خوب شود.

خوب، وقتی خودش در آستانه 60 سال است، مادرش هم در آستانه 90 سال است دیگر!

این از راه دور آمده که یک حمدی بخواند برود به مادرش بدهد شفا بگیرد.

یک همچنین آدمی هرگز حاضر نیست مادرش را در خانه سالمندان ببرد.

اگر کسی بچه مهدکودک شد، این با خانه سالمندان رابطه دارد.

اینطور نیست که پدر و مادر توقع داشته باشند بعد از اینکه سالمند شدند بچه از آن ها نگهداری بکند.

این عاطفه نه در حوزه است، نه در دانشگاه، نه در کوی است، نه در برزن

این عاطفه 7 سال در آغوش پدر و مادر است

ممکن نیست بچه ای که در 7-6 ساله دانشگاهی منزل، آغوش پدر و مادر دید او راضی بشود پدر و مادرش را به خانه سالمندان بدهد.

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 210 تا 219/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/13

----------------------------------------------

انعکاس همین مطلب در خانه وبلاگ نویسان استان بوشهر


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/8/25:: 9:4 عصر     |     () نظر

حقوق بشر با اسرائیلی ها سامان نمی پذیرد 

مجامعی که به فکر تدوین حقوق بشر هستند و قانون بشری می خواهند درست کنند، منبع و ریشه های علمی برای قانون این ها نیست.

برای اینکه کتاب قانون یک مواد حقوقی و قانونی دارد که این مواد قانونی از مبانی گرفته می شود.

آن مبانی باید از یک منابع گرفته شود ...

این ها که قانون دارند و حقوق بشر دارند، یک موادی ترسیم کرده اند

این مواد از یک مبانی گرفته شده: مثل عدالت، آزادی، وفای به عهد، زندگی مسالمت آمیز، زندگی سالم، محیط سالم، عدم تجاوز، رعایت امنیت، رعایت امانت، این ها یک مبانی پذیرفته شده ای است که این مواد حقوقی از آن مبانی گرفته شده

مهمترین مبنا در بین این ها همان «عدل» است؛ درست است امنیت، امانت، محیط زیست و ... همه این ها جزو مبانی پذیرفته است، ولی أمّ المبانی مسأله «عدل» است

«عدل» هم یک مفهوم شفاف و روشنی دارد

عدل یعنی چه؟ یعنی وضع کلّ شیء فی موضعه؛ هر چیزی را انسان در جای خود قرار دهد؛ تا اینجا روشن است

امّا جای اشیاء کجاست؟ جای اشخاص کجاست؟

اگر منبع وحی داشته باشیم، این مبنا را از منبع وحی می گیریم و می گوییم خدایی که خالق اشیاست، خالق روابط اشیاء و اشخاص است، جای این ها را معیّن کرده

زن جایش کجاست، مرد جایش کجاست، گوسفند جایش کجاست، خوک جایش کجاست، شراب جایش کجاست، سرکه جایش کجاست ... همه را مشخص کرده

اگر آن منابع را نداشته باشیم، جای اشیاء کجاست؟ جای اشخاص کجاست؟

می بینید وقتی که منبع نباشد، تعیین جای اشیاء و جای اشخاص به عهده خود اشخاص قرار می گیرد

این ها می گویند ما یک نژاد برتریم، حرف اسرائیل این است

اگر یک نفر در یک روستایی یا یک شهر، خود بزرگ بین باشد، زندگی کردن با او مشکل است؛ و اگر یک قبیله ای، یک نژادی خود بزرگ بین باشد و بگویند ما نژاد برتریم، آن وقت زندگی با این ها بسیار سخت است

این ها حرفشان این است که ما بهتریم و جای ما بهتر است

خوب، کی باید این حرف را بزند؟ آنکه شما را آفرید باید این حرف را بزند؛ او که گفته إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم

ببینید به صراحه قرآن کریم حرف این ها نقل می کند لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ؛ ما هر چه تاخت و تاز کردیم به عرب ها و غیرعرب ها بر ما رواست

این حرف اسرائیلی هاست دیگر ...

خوب، با این ها در روی کره زمین به هیچ وجه نمی شود زندگی کرد، برای اینکه این ها ظالمانه خودبزرگ بینند

بنابراین تنظیم و تدوین حقوق بشر مبنای علمی ندارد ...

مهمترین مبنای حقوقی، عدل است؛ همه هم قبول داریم

معنای عدل هم روشن است که وضع کلّ شیء فی موضعه؛ این را هم قبول داریم

امّا اشیاء جایشان کجاست؟ ... این اول نزاع است؛ او که تابع وحی است می گوید جای این ها را  وحی مشخص کرده، خدایی که آفرید مشخص کرده.

او که تابع وحی نیست أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ؛ می گوید جای اشیاء را خودم باید مشخص کنم

این است که حقوق بشر سامان نمی پذیرد و قابل اجرا نیست ...

این کسی است که حق را باطل می بیند، شر را خیر می داند، کذب را صدق می داند، قبیح را حسن می داند، اما قرآن فرمود وَمَا کُنَّا ظَالِمِینَ

ما یک قراری گذاشتیم، برابر این قرار هم عمل می کنیم؛ جای اشیاء را مشخص کردیم، هیچ کدام از این اشیاء را از جایش بیرون نمی بریم، این می شود عدل محض که بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ ؛ جهان با عدل دارد اداره می شود ...

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 200 تا 212/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/12


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/8/22:: 8:58 عصر     |     () نظر

فرمود این ها به قدری خشن هستند که اگر همین کتاب را به زبان دیگر نازل می کردیم، بهانه می آوردند که عجمی است، اینکه عربی نیست، ما این را نمی فهمیم(1)؛ اما این بهانه را از دست این ها گرفتیم ...

این بهانه نیست؛ برای اینکه الان برای ما فارسی زبان ها که قرآن نور است و فارسی نیست، می فهمیم، به ما فهماندند و ایمان می آوردیم.

این کتاب جهانی است؛ اگر یک کتابی جهانی بود، مطلبش باید جهانی باشد نه زبانش؛ منتهی به زبان جهانیان باید سخن بگوید و آن فطرت است نه واژه!

عمده آن زبان فطرت است، فرهنگ فطرت است، فرهنگ قلبی است، نه زبان

زبان بالاخره یا تازی است یا فارسی

فرمود ما با زبان فطرت سخن گفتیم ... ما به لسان عربی مبین(2) این مسائل را آوردیم و شما هیچ بهانه ای ندارید

اگر همین کتاب را بر یک پیغمبر غیر عرب و أعجم نازل می کردیم، به زبان عربی مبین نبود و  به زبان عجمی بود، شما بهانه می آوردید در حالی که بهانه ای نیست.

برای اینکه ما برای مسیحی ها و یهودی ها که عبری و سریانی حرف می زنند همین قرآن را حجت بالغه قرار دادیم خیلی ها هم ایمان آوردند

منتهی شما در اثر لجبازی هایتان بهانه بیجا دارید ...

ما می گوییم ظلم نکنید؛ اینکه فارسی و تازی ندارد!

می گوییم موحدانه زندگی کنید، خدا را عبادت کنید که شما را آفریده است، جهان را آفریده؛ این دیگر فارسی و تازی ندارد، اینکه عبری و سریانی ندارد.

ما با زبان فطرت سخن گفتیم و این زبان فطرت دلپذیر است ...

قرآن به زبان عربی است، فرهنگش هم به زبان فطرت است

حالا آن بیگانه آمده هم زبان فطرت را گرفت و هم این عربی مبین را در اثر ازاله آن زبان فطرت، بیگانه نشان داد ...

------------------

پی نوشت ها:
1- آیه 44 سوره مبارکه فصّلت: لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ
2- آیات 3 و 4 سوره مبارکه زخرف: إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ . وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ

برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 192 تا 204/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/10


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 94/8/18:: 9:35 عصر     |     () نظر
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >