262
الآن شما مستحضرید از دورترین زمان تا حالا، برخی ها مشکل اموی و مروانی داشتند؛ نظیر استکبار و صهیونیست فعلی که غرض سیاسی و مرض دارند «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (1) بود. یا «صفّین» را راهاندازی کردند، یا جنگ «جمل» را راهاندازی کردند و مانند آن.
ولی برخی ها گرفتار شبهه علمی بودند، این سلفی از سابق بود و از دور زمان بود. هر وقتی که روحانیت و جامعه حوزوی ساکت باشد، ساکن باشد، دخالت نکند، وهابیّت با سعودی میسازد، سیاست را سعودی میگیرد، مذهب را وهّابی میگیرد، مسجدین و حرمین را وهّابی میگیرد، سیاست و سلطنت را سعودی میگیرد. این «تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزی» (2).
الآن به برکت قیام امام(رضوان الله علیه)، خون های پاک شهدا، با کوشش رهبری و مراجع، بزرگ ترین همایش را حوزه علمیه قم دارد انجام میدهد؛ شما عزیزان باید همّت به خرج دهید و با اینها مصاحبه داشته باشید، گفتگو داشته باشید، اینها با دست پر از این کشور برگردند.
اینها از 83 کشور آمدند، این کار آسانی نبود، همه مسؤولین، مراجع، حوزوی ها، دانشگاهیان تلاش و کوشش کردند، تقریبی ها تلاش کردند تا اینها بیایند.
شما که حرف های عمیق توحیدی دارید، با اینها در گفتگوها و در مصاحبههای خود باید منتقل کنید؛ اگر حضور در جلسه لازم بود، شرکت کنید، ایراد مقال یا ارائه مقالت لازم بود ارائه کنید. این حرف ها از دیرزمان بود، دیر بجنبیم؛ نظیر آنچه در جریان وهّابیت در حرمین پیدا شد، پیدا میشود؛ یعنی آمدند «تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزى»، تقسیم کردند، مذهب، مسجد، نماز جمعه و جماعت را به وهّابی ها دادند، سلطنت را به سعودی ها دادند و آن مقبره پربرکتی که برای ائمه(علیهم السلام) بود، تخریب کردند. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
261
درباره بنی اسرائیل سخن خدا این است که «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» (1)؛ درباره امت اسلامی دارد که «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» (2) خیلی فرق است که انسان به یاد «نعمت» باشد و شاکر یا به یاد «ولی نعمت» باشد و محبّ.
اگر به یاد نعمت بود «شکر نعمت نعمتت افزون کند»؛ اگر به یاد «ولی نعمت» بود، خودت را افزون میکند؛ یعنی بالا میآیی.
اینکه فرمود «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنَّکُمْ» (3) نه «لأزیدنّ نعمتکم»، ما شما را بالا میآوریم، وقتی شما را بالا آوردیم، درجات ایمانی شما بالا میآید؛ دیگر «لام» محذوف نیست که ما بگوییم آیه سوره «انفال» با آیه سوره «آلعمران» یکی است، نه خیر، دو تاست و کاملاً فرق دارد. در یک جا فرمود «لَهُمْ دَرَجاتٌ» (4) یک جا فرمود «هُمْ دَرَجاتٌ» (5) نه اینکه «لام» محذوف است.
وقتی انسان بالا آمد با خودِ درجه یکسان میشود، با خودِ درجه متّحد میشود، میشود «فَأَمّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ» (6)، نه «له». ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
260
اما درباره اینکه قلب گاهی ادبار دارد، گاهی اقبال دارد و همه ما موظف هستیم مواظب قلب خود باشیم، اینکه در بیان حضرت امیر(علیه السلام) نقل شد که فرمود «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِض» (1).
ما بین اقبال و ادربارِ قلب با خستگی بدن کاملاً فرق میگذاریم؛ اگر کسی قلبشناس باشد و مراقب قلب خود باشد، میداند که به نماز شب علاقهمند است، منتها حالا چون خسته است خوابش برد، این غیر از آن است که حوصله نماز شب نداشته باشد، علاقه نداشته باشد.
در آن جا حضرت فرمود قلب گاهی اقبال دارد، گاهی ادبار، فرمود آنجا که قلب حال ندارد، فعلاً علاقه ندارد، آن را تحمیل نکنید، اگر تحمیل کردید ممکن است که از واجب ها هم باز بماند.
یک بیان نورانی از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که همان بیان برای مؤمنین هم هست آن بیانی که درباره حضرت هست، فرمود که «تَنَامُ عَینِی وَ لا تَنَامُ قَلبی» (2)؛ ... این قلب هرگز نمیخوابد.
مشابه این تعبیر درباره مؤمن هم آمده؛ منتها در درجه ضعیفتر که فرمود مؤمن میخوابد ولی قلب او نمیخوابد؛ قلب که روح مجرد است البته خواب ندارد.
خواب قلب، غفلت است؛ همان دعای روز اول ماه مبارک رمضان که این است «وَ نَبِّهنِی عَن نَومَةِ الغَافِلِین» (3)؛ خدایا ما را از خواب غفلت بیدار کن! غفلت، خواب قلب است؛ سهو و نسیان، خواب قلب است؛ جهل علمی و جهالت عملی، خواب قلب است.
حضرت فرمود مؤمن کسی است که قلب او نمیخوابد، اگر او مواظب قلب باشد، کاملاً میتواند تشخیص بدهد که این حالت بیرغبتی به نماز شب، آیا ادبار قلب است یا خستگی بدن.
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ تفسیر سوره مبارکه «زمر»، آیات 24 الی 29
پی نوشت ها:
1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 19، صفحه 219
2- بحار الانوار، العلامه المجلسی، جلد 16، صفحه 333
3- مراقبات شهر رمضان، محمد الریشهری، جلد 1، صفحه 182
کلمات کلیدی:
عمل، عامل را رها نمیکند
259
میفرماید این همان است که شما عمل کردید «ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» نه «بما کنتم تکسبون»؛ یعنی آنچه را شما میبینید عین عمل شماست ... میفرماید عین کارتان را دارید میچشید.
معلوم میشود این کارهای ما ظاهری دارد که انسان به حسب ظاهر آن را میبیند، باطنی دارد که باطن آن همان سَم و مهلک است «ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» ...
انسان نمیداند که هیچ ممکن نیست کسی بتواند نسبت به دیگری بد کند «الّا بالعرض»، تصمیمی که میگیرد مثل سمّ مهلک است، اراده تصمیم و نیت سوء و کار بدی که دارد انجام میدهد، در درجه اول محدوده خود را آسیب میرساند.
این مثل کسی است که در درون منزل خود کَنیفی بدبو بکَند، آن وقت عابران کوچه و کوی و برزن که ردّ میشوند، بوی کَنیف گاهی به آنها هم آسیب میرساند، وگرنه هیچ ممکن نیست کسی در حق دیگری کار خوب بکند و هیچ هم ممکن نیست کسی در حق دیگری کار بد بکند، بلکه تمام کارها در درجه اول در حیطه هویّت خود آدم انجام میشود ... ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
258
ضلالت هرگز ابتدایی نیست، ضلالت، کیفری است و ضلالت، امر وجودی نیست، امر عدمی است؛ یعنی خدا شخص را به حال خودش رها میکند ...
«یُضلل» به خدا اسناد داده میشود؛ معنای آن این نیست که ـ معاذ الله ـ خدا کسی را بیراهه میبرد و ضلالت ابتدایی هم ندارد که خدا ابتدائاً کسی را گمراه کند.
ضلالت الّا و لابد کیفری است؛ یعنی اگر کسی «نبذ ... کتاب الله وراء ظهورهم» (1) گرفتار ضلالت میشود و معنای ضلالت هم این نیست که یک تاریکی را خدا به اینها میدهد؛ بلکه فیض خود را از اینها میگیرد. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
257
کسانی که اهل وحی و دیانت نیستند، حقوق آن ها، اخلاق آن ها، تبصرهها و مواد کاربردی، هیچ کدام صبغه علمی ندارد، برای اینکه آییننامههای این ها، مواد مصوب مجلس آن ها به مبانی وابسته است؛ مبانی آن ها هم مثل استقلال، حرّیت، امنیت، امانت، محیط زیست، زندگی مسالمت آمیز و مانند آن است که این ها مبانی مشترک پذیرفته شده بین الملل است و کلید همه این مبانی یعنی «مبنی المبانی»، عدل است، همه این ها در محور عدل سامان میپذیرد، عدل هم مفهوم آن خیلی شفاف و روشن است ...
عدل، یعنی «وضع کل شیء فی موضعه»، تا اینجا مشترک بین موحد و ملحد است، چون آن ها که خدا را قبول ندارند هم مجلسی دارند، قانون وضع میکنند، آیین نامه دارند، تبصره دارند، مواد دارند، مواد را از مبانی میگیرند؛ اما مبانی را بدون منبع در دست دارند.
عدل که عبارت از «وضع کل شیء فی موضعه» است، اینها نمیدانند جای اشیا کجاست، چون جای اشیا را اشیاآفرین میداند، جای اشخاص را اشخاص آفرین میداند؛ لذا دست آن ها خالی است. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
256
چند چیز است که دل را واقعاً نرم میکند. یکی جریان سید الشهداء(سلام الله علیه) است، حیف که این به دست ماها افتاد؛ این جریان سید الشهداء یک سهم تعیینکنندهای در ایجاد امنیت و آرامش دارد.
میدانید این اشک، جامعه را چه کار میکند. جامعهای که اهل اشک باشد، اهل ناله و ضجّه باشد، جامعه عطوف است؛ جامعه سارق و کاذب و فَتّان و مانند آن نیست.
آنچه در بعضی از روایات دارد، مسأله بهشت و ثواب اخروی که «ممّا لا ریب فیه» است، این ها بیّنُ الرُّشد هستند؛ اما تأمین جامعه، جامعهای که اهل اشک باشد، عاطفی است، جامعه عاطفی که برای هم چاقو نمیکشند؛ این از بهترین برکات روضه است.
در بعضی از روایات هم به این نکته اشاره شد که این از برکات کربلاست که جامعه را عطوف میکند؛ چه اینکه درباره نشاط فرمودند در میلاد ما، در خوشحالی ما هم خوشحال باشید، چون جامعه با نشاط هم دیگر جامعه چاقوکشی و عربده کشی نیست. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
255
در آغاز این دعای نورانی «افتتاح» که از وجود مبارک حضرت است، به ما آموختند که همیشه اهل گدایی و نیاز نباشید، آن هم خوب است، قدری هم اهل ناز باشید،
اصلاً ماه مبارک رمضان ماه ناز است. در این دعای «افتتاح» می گوییم خدایا! من می خواهم «مُدِلًّا عَلَیْکَ»، می خواهم با تو دَلال کنم، ناز کنم، نه نیاز.
نیاز را که در یازده ماه دارم، من می خواهم إدلال کنم؛ دَلال، غَنج و ناز را هم که به ما راه دادی. ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
254
راه اویس قرن شدن چیست؟ راه حارثةبن عبدالله شدن چیست؟ ...
حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود مردانی هستند که گویا بهشت را می بینند.
بهشت را باور داشتن مهم نیست، چون هر مؤمنی بهشت را باور دارد، یا به دلیل اجمال و یا به دلیل تفصیل؛ اثبات اینکه بهشتی و جهنمی هست، عدلی و حسابی هست، صراطی هست، این با چند سال درس خواندن حل می شود؛ اما آدم اینجا نشسته بهشت را ببیند، جهنم را ببیند، باطن را ببیند ...
وقتی وجود مبارک امام باقر و امام سجاد (سلام الله علیهما) این پرده را از جلوی چشم شاگرد خود برداشتند، دیدند در صحنه عرفات چه خبر است؛ این راه، راه دارد یا ندارد؟ ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
253
اینکه قرآن می فرماید این کتاب متشابه است، چطور متشابه است؟
فرمود یک اختلاف داخلی در بعضی ها هست، ما این گره کور را به وسیله بعضی ها حل می کنیم؛ معلوم می شود این ها با هم آشنا هستند؛ اگر طبیب و مریض با هم اختلاف می داشتند که طبیب به بالین مریض نمی آمد.
فرمود بعضی ها به حسب ظاهر بیمار هستند، بعضی ها به حسب ظاهر طبیب هستند، ما این طبیب را به بالین این بیمارها می فرستیم، تا این ها حل بشود.
این متشابهات به منزله بیمارهای علمی هستند، آن محکمات به مترله اطبّای علمی هستند. ادامه مطلب... کلمات کلیدی: