در سوره مبارکه «عنکبوت» فرمود شما در محافل رسمیتان در مهمانیهای خودتان همین کارها را میکنید: وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ* أَءِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ (1)
نادی یعنی محفل؛ همین پارتیهای شبانه، همین مهمانیها، در حضور یکدیگر این کار را میکنید!
اینها این کار را حلال میدانستند، پاک میدانستند.
بعد درباره حضرت لوط و چند نفری هم که مثلاً از خانواده او بودند الاّ همسرش میگفتند اینها آدمهای مقدّسیاند، اینها عقبافتادهاند، اینها مرتجعاند، إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ، اینها خشک مقدّساند؛ این چه کاری است؟! چه عقبافتادگی است؟!
عصر، عصر علم است! میبینید این حرفی را که قرآن کریم زد حرف تازه است، سرّش این است که قرآن کریم فرمود ... شما جاهل هستید، هم جهل علمی دارید برای اینکه راه قانونگذاری را نمیدانید، هم جهل عملی دارید برای اینکه حرف قانونشناس را که انبیای الهی هستند گوش نمیدهید؛ شما راه به مقصد نمیبرید.
الآن هم همین طور است؛ شما در همین روزهای اخیر شنیدید آذربایجان شوروی سابق بود متأسفانه عدّهای از همین گروه رژه رفتند؛ خُب الآن عصر علم است دیگر! بارها به عرضتان رسیده اگر الآن عصر علم نباشد پس چه وقت عصر علم است؟! بیش از آن مقداری که در کوچه و برزن ما موتور و دوچرخه است، بالای سر ما ماهواره است؛ ماهوارههایی که الآن بالای سر ماست از چندین هزار گذشته است؛ خُب اگر الآن عصر علم نیست پس چه وقت عصر علم است؟! در چنین عصری یک عدّه کار قوم لوط را جشن میگیرند و رژه میروند.
این برای چیست؟! ...
چون منبع(یعنی وحی) ندارند، کتاب و سنّت ندارند، به نظر خود بر اساس أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ (2) عدل را معنا کردند.
خُب نکاح باید بر اساس عدل باشد یا نه؟! عدل هم «وضع کلّ شیء فی موضعه» است؛ واقعاً اینکه قرآن فرمود أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (3) سِرّش همین است.
از مواد به مبانی میآیند ولی از مبانی نمیروند به سراغ منابع؛ بالأخره عدل از مقدّسترین واژههاست، همه ما قبول داریم و معنای عدل هم روشن است که «وضع کلّ شیء فی موضعه» این هم همه ما قبول داریم؛ امّا جای اشیا کجاست؟ جای اشخاص کجاست؟
اینها فرق دارند یا فرق ندارند؟ فرمود آن که زن را آفرید، مرد را آفرید، نکاح را برای زن و مرد قرار داد نه زنها با هم و نه مردها با هم، اینها صریحاً میخواهند بگویند که این قانونی است، بعد بگویند شما عقبافتادهاید!
خدای سبحان که «بالعدل قامت السماوات والأرض» نظام را اینچنین قرار داده؛ نادی یعنی محفل، علناً این کار را میکنید!
خُب این گروه غیر از اینکه ذات اقدس الهی اینها را با سنگهای آسمانی منهدم کند و پودر کند لیاقت چیزی را ندارند، اینها لیاقت دفن شدن را هم ندارند؛ فرمود شما راه را میبندید!
ذات اقدس الهی فرمود نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ (4)؛ نسل آینده به وسیله زنهاست، آن وقت شما راه را میبندید وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ
پی نوشت ها:
1- سوره عنکبوت, آیات 28 و 29
2- سوره جاثیه, آیه 23
3- سوره اعراف, آیه 179
4- سوره بقره, آیه 223
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 52 تا 58 سوره نمل/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/10
کلمات کلیدی:
بعضی از مقتدران کارشان فساد فی الارض است؛ شما الآن میبینید شرق ایران این طور است، غرب ایران این طور است، جنوب ایران این طور است، شمال ایران این طور است؛ الآن ما به برکت همین اهل بیت در میدان مِین از مصونیّت برخورداریم.
خُب این اطراف که میبینید یا القاعده است یا طالبان است یا کذا و کذاست؛ همین است دیگر، إِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ این غالب کار اینهاست و این ها عزیزانِ بیجهتاند که اگر به اینها بگویی اتَّقِ اللّهَ به اینها برمیخورد، أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ.
سلیمان(سلام الله علیه) فرمود اگر نیامدید، شما را میآورم؛ اما چطور میآورم؟ کاری به شهرتان، کشورتان، دیارتان، کشاورزیتان، دامداریتان ندارم؛ شما کاخنشینان بیجهت را کوخنشین میکنم؛ همین! این عدل است دیگر.
مستحضرید! این ها که میگویند دین از سیاست جداست یک آتشبس یکجانبه است.
آن سیاستمدار طغیانگر هرگز نمیگوید دین از سیاست جداست؛ میگوید دین با من کار ندارد ولی من با دین کار دارم؛ همه ابزار دین را به خدمت میگیرد.
این طور نیست که حالا اگر کسی منزوی شد، گفت ما کاری به سیاست نداریم، سیاست هم کاری با او نداشته باشد.
الآن مشکل اساسی کلیسا این است که میگوید ما کاری به سیاست نداریم، اما این دولتمردان آمریکا میگویند کلیسا باید با ما باشد و از آن بهره میگیرند.
این طور نیست که اگر اینها ساکت شدند آتشبس دوجانبه باشد
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ آیات 32 تا 37سوره نمل/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/3
کلمات کلیدی:
عزیزان بی جهت، ذلیلان با جهت اند.
می گویند چرا نهی از منکر کردی؟ به عزّت ما برخورد!
برخی ها هستند همین که این ها را امر به معروف و نهی از منکر بکنی به آن ها برمیخورد؛ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ(1)
این ها عزیزان بیجهتاند. اگر امر به معروف کردی، نهی از منکر کردی، میگویند به عزّت ما برخورد! این همان عزّت بیجهت است.
عزّت بیجهت، ذلّت باجهت را به همراه دارد چون دو طرف که نمیشود خلاف باشد.
اگر حرف کسی راست بود یعنی خلافش دروغ است دیگر! اگر حرف کسی دروغ بود یعنی خلافش راست است دیگر! دیگر دو طرف که نمیشود باطل باشد.
اگر کسی عزیز بیجهت بود یعنی ذلیل باجهت است.
چرا در قرآن کریم آمده بعضی ها را ما رسوا میکنیم؟(2) برای اینکه این ها عزیز بیجهت بودند.
این غیر از عذاب جهنم است که کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا (3) آن برای بدن است؛ این جسم را میسوزاند.
اما آبروبری، ذلیل کردن این برای کیست؟ عَذَابَ الهونِ(4)، خواری، رسوایی این برای چه کسی است؟ برای کسی است که إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ.
این عزیز بیجهت است که چرا به من امر به معروف کردی؟ چرا نهی از منکر کردی؟ چرا به من گفتی فلان معصیت را نکن؟ این أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ اگر عزیز بیجهت بود، ذلیل باجهت است.
پی نوشت ها:
1- و چون به او گفته شود از خدا پروا کن! تعصّب و نخوت او را به گناه وادارد (و عکس العمل ظالمانه نشان دهد)؛ سوره بقره، آیه 206
2 - سوره انعام، آیه 93؛ سوره فصلت، آیه 17؛ سوره احقاف، آیه 20
3- هر گاه پوست تنشان بسوزد، پوستی دیگرشان دهیم؛ سوره نساء، آیه? 56
4- عذاب خوارکننده؛ سوره انعام، آیه 93؛ سوره احقاف، آیه? 20
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/آیات 32 تا 37سوره نمل/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/3
کلمات کلیدی:
آن بچه ای که می گوید «من یار کی؟» به جایی نمی رسد
در سوره مبارکه فرقان ادعیه ای که برای مردان الهی و عِبادُ الرّحمنِ هست در آیه 74 این است: وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً
خُب داشتن همسر با ایمان، فرزند با ایمان و خود انسان هم امام متقیان شود یک فضیلتی است.
چه فضیلتی بهتر از اینکه انسان طرزی در جامعه زندگی بکند که افراد با تقوی به او اقتدا کنند؟
این که اختصاصی به امام ندارد؛ اختصاص به پیغمبر ندارد؛ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً
می بینید در همین دوران کودکی در میدان بازی در آن اوائل، آن بچه ای که می گوید «من یار کی؟» این به جایی نمی رسد.
آن بچه ای که می گوید «کی یار من؟» این بالاخره به جایی می رسد.
خیلی ها هستند که می گویند «وجعل لنا من المتّقین اماماً» (*)؛ خُب این چه همّت نازلی است؟!
همّت آن است که انسان بگوید خدایا! آن توفیق را به من بده که متّقیان به من اقتدا کنند وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً؛ ما امام آن ها باشیم، چه عیب دارد؟
این که نظیر نبوّت و ولایت و امامت(به معنای اینکه با عصمت همراه باشد) نیست که کسبی نباشد که اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ
خواسته مرغوبی است؛ ما را هم ترغیب کردند به این دعاها ... این ها دیگر مخصوص ائمه و مخصوص انبیاء علیهم السلام نیست؛ بندگان صالح خدا اینطورند.
پی نوشت:
*- آنهایی که فکر میکردند چنین مقامی برای مؤمنان بسیار دشوار است چنین قرائت کردند «وَ اجْعَل لنا مِن المتّقین اماما»(و برای ما از بین متّقین، امام قرار ده!)
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ آیات 2 تا 8 سوره مریم/ رادیو قرآن/برنامه سروش هدایت، 1394/9/2
کلمات کلیدی:
سرّ اینکه موعظه تکرارپذیر است و خستهکننده نیست و مطلب علمی خستهکننده است چیست؟
مطلب علمی برای این است که آدم یک مطلب را عالِم بشود؛ خب عالِم شد، شد دیگر!
شما روزی که تدریس کردید همان مطلب را روز دوم برای شنوندههایتان بگویید میبینید اینها احساس خستگی میکنند.
اما مطلب موعظه؛ شما مجالس وعظ میروید یا خودتان یا دیگران وعظ میکنند، انسان یک موعظه را ده جا هم بشنود باز حاضر است بشنود.
موعظه تکرارپذیر است؛ چرا؟ برای اینکه آن فشار، آن آسیب تکرارپذیر است؛ هر روز هر لحظه دارد یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ? مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ.
خب این موعظه دارد آن را مرهم میگذارد دیگر؛ این وسوسه یک نیش است دیگر؛ خب آن هم مرهمی است.
لذا انسان در تمام این روضهخوانی ها میرود، در تمام این مجالس میرود، نام اهل بیت هست، این تکرارپذیر است؛ موعظه، دستور تقوا تکرارپذیر است، برای اینکه از آن طرف دارد نیش میخورد، از این طرف یک مرهم لازم است دیگر...
وجود مبارک حضرت امیر هر شب بعد از نماز عشاء وقتی نمازگزارها میخواستند بروند این جمله را میفرمود: آقایان! بارهایتان را ببندید! «تَجهّزوا رَحِمَکم الله»
این «تجهّزوا» را هر شب بعد از نماز عشاء میفرمود؛ «تَجهّزوا رَحِمَکم الله» برای اینکه این مشکل را حل میکند.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ آیات 1 تا6 سوره نمل/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/18
کلمات کلیدی:
هنر، مسؤولیّت آور است
خدا ین حنجره را نداد که برای پفک نمکی تبلیغ کند!
حیف نیست که خط میرخانی صرف تبلیغ کالا شود؟
توقعات سیاسی و اجتماعی قرآن کریم از هنرمندان
وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا
ذات اقدس إله به این شعرا یک قدرتی داد، این ها می توانند انگیزه ایجاد کنند .
در برابر هر نعمتی یک مسؤولیتی است. اگر کسی بیان خوبی دارد، بنان خوبی دارد، خوش قلم است، خوش بیان است، خوش حنجره است، به این کسی که خوش حنجره است خدا این حنجره را نداد که او برای پفک نمکی تبلیغ کند، او باید چیز دیگری بگوید؛ این در واقع حیف است .
حالا خط میرخانی را خدا به شما داد، شما چه می خواهی بنویسی؟ این حیف نیست که حرف های مبتذل انسان بنویسد؟ در فلان بنر برای فلان کالا این خط زیبا را انسان مصرف بکند !
فرمود وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا؛ اگر کسی شاعر شد، هنر شعر دارد، باید انتقام بگیرد از بیگانه ها
این همه قصائد محرّمی که علیه پیغمبر سرودند، خوب شما هم مثل حسّان باش دفاع بکن !
این پیام آیه است. انتصار یعنی انتقام
هنرمند باید انتقام بگیرد، فیلمساز باید انتقام بگیرد؛ از کی انتقام بگیرد؟ از تحریم انتقام بگیرد، از تروریست انتقام بگیرد، از بیگانه باید انتقام بگیرد، از منافق باید انتقام بگیرد .
هنری را که ذات اقدس إله به انسان داد، در برابر این هنر یک مسؤولیتی می خواهد ...
فرمود شما چهار تا شعر بگو آبروی پیغمبر را حفظ بکن! این همه شعر گفتند علیه پیغمبر حرف زدند، شما هم چهار تا شعر بگو!
خدا غریق رحمت کند علامه امینی را ... این اشعاری که ایشان در الغدیر جمع کرده این ها آمده اند برای حمایت از ولایت دیگر؛ قسمت مهم الغدیر را ادبیات فراهم کرده
انتصار یعنی انتصار! سخن از نصرت نیست؛ یک وقت سخن از اینکه شما شعر ابتدائاً بگویید دین را یاری کنید، بله این نصرت دین است؛ اما حالا آمدند علیه دین شعر گفتند، فیلم ساختند، تئاتر راه انداختند، نمایشگاه راه انداختند؛ این هنرمندان وظیفه شان انتصار است.
انتصار یعنی انتقام؛ خوب، این ها هم چهار تا فیلم بسازند؛ بیگانه نسبت به وجود مبارک پیغمبر دهن کجی کرده، این ها هم چهار تا فیلم بسازند در مدح پیغمبر، جلال پیغمبر، جمال پیغمبر.
فرمود شعرا که هنرمندان این کشورند یا کشورهای دیگر ما این نعمتی که به این ها دادیم، از این ها توقع داریم
آن توقعات شخصی که سر جای خودش محفوظ است که یاد خد باشند، معصیت نکنند، اما توقعات سیاسی و اجتماعی هم داریم از این ها وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا
خوب، این ها که آمدند پیغمبر را هجو کردند، ملت اسلامی را هجو کردند دیگر! آبروی مسلمانان را بردند دیگر!
وقتی حسّان بن ثابت آن شعر را گفت پیغمبر چه فرمود؟ فرمود فرشته وحی تو را تأیید کند! چه دعایی بالا تر این؟!
به پیغمبر عرض کردند شعر بگوییم یا نگوییم؟ فرمود این مثل تیر اثر می کند، چرا نگویید؟!
اگر کسی نویسنده خوبی است، اگر کسی سراینده خوبی است، اگر کسی خواننده خوبی است، خوب، حیف نیست انسان این شعر را درباره چیزهایی مصرف کند که نه خیر دنیا دارد نه خیر آخرت؟!
گاهی ممکن است انسان عمری این هنر را پای چهار تا دختر جوان و چهار تا پسر جوان بریزد بعد با حسرت بمیرد؛ مگر مرگ چیز آسانی است؟
فرمود ما این نعمت را به هر کس ندادیم، به هر کسی هم نمی دهیم؛ شما ببینید صدها نفر می آیند و می روند بخواهند خودشان را با فشار چماله و مچاله کنند یک بیت بگویند نمی آید، امّا یک عده راه می روند شعر می گویند، این نعمت خاصی است.
مگر جمال یوسف را کسی با مشاطه گری می تواند حاصل کند؟ یا این حنجره زیبا که برخی ها دارند مگر کسی می تواند با تقلید به دست بیاورد؟ ... طرزی تار صوت حنجره ها را ذات اقدس إله آفرید که این دلپذیر و گوشنواز است.
فرمود من این نعمت را که دادم شما از دین دفاع کنید دیگر! وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره شعراء، آیات 215 تا آخر/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/8/17
کلمات کلیدی:
فرمود إِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثیرًا
اعمال و مناسک و مراسم عبادی هر کدام مشخص است که در شبانه روز چقدر نماز بخواند، چقدر روزه بگیرد، در سال مناسک حج و عمره و ... مشخص است؛ اما ذکر خدا مشخص نیست. اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً ...
در غیر معصوم دائم الذّکر بودن بسیار سخت است.
گاهی ممکن است انسان غفلت بکند ولی ذکر کثیر داشته باشد اهل نجات است.
منظور نام خدا نیست، منظور یاد خداست.
این ذکر خدا که می گویند هر کاری می کنید به یاد خدا باشید تا آن کار ابتر نباشد، یک قرنطینه است.
انسان هر غذایی می خواهد بخورد، هر لباسی می خواهد بپوشد، هر حرفی می خواهد بزند، هر کاری که می خواهد بکند، باید رویش بشود بگوید «خدایا به نام تو!»
این کار یا واجب است یا مستحب؛ آدم حرام یا مکروه را که نمی تواند بگوید «خدایا به نام تو!»
این بهترین قرنطینه است و بهترین مراقبت است
کاری که آدم نمی تواند بگوید «خدایا به نام تو !» خوب، نکند!
اگر به ما گفتند هر امری که با بسم الله شروع نشود ابتر و بی نتیجه است این راهش است.
نه معنایش این است که انسان هر کاری که می خواهد بکند بگوید بسم الله الرحمن الرحیم و آن کار چه حلال باشد چه غیرحلال چه مشکوک! کار مشکوک را چجور می شود گفت «خدایا به نام تو!»؟ ...
البته ثواب دارد اگر کسی بسم الله بگوید. حالا اگر نگفته آن ثواب را نمی برد اما به دستور عمل کرده؛ یعنی بررسی کرده، مطالعه کرده این کاری که می خواهد وارد شود، این غذایی که می خواهد بخورد، این پولی که می خواهد بگیرد، این جایی که می خواهد برود می تواند بگوید «خدایا به نام تو!» یا نه؟
اگر شک دارد خوب نمی رود دیگر!
این راهش است . خوب، یک مقداری که این راه را برویم برای ما عادی می شود.
کلمات کلیدی:
سرقت علم در دانشگاه ها
این که می بینید غرب زیر این بار نمی رود، و غرب زده زیر این بار نمی رود که علم الهی است، ما علم غیرالهی نداریم، این ها خیال می کنند در علوم فیزیک و شیمی و امثال و ذالک طبیعت محل بحث است و می گویند فیزیک اسلامی و غیراسلامی نداریم، زمین شناسی اسلامی و غیراسلامی نداریم.
خوب، شما آمدید این زمینی که فعل خداست و خلقت است، این خلقت را از او خلع کردید، لباس غصبی طبیعت را بر پیکر او پوشاندید! خوب معلوم است طبیعت شناسی دینی و غیردینی ندارد.
وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود اگر کسی حرفی دارد ولی به ما ارتباط نداد یسمّی سارقاً؛ چقدر زیباست این حرف!
فرمود درست است یک کسی چهار تا مطلب یاد گرفت، ولی اصلش مال ما بود؛ ما گفتیم، حالا به ما اسناد نمی دهد به فلان زید و به ابوحنیفه و ... این می شود سارق دیگر!
خوب، اگر شما یک فرش دستباف ابریشمی پرنیانی یک بافنده خوب را گرفتید به جای دیگر بردید شرح دادید، این بافندگی و شرح ترکّب این فرش از تار و پود ابریشم و ... که جدا نیست ولی این کار، کار سرقتی است، مال شما نیست، مال دیگری است...
در خانه ما را بستید، به دیگری اسناد دادید، می گویید قال کذا قال کذا ...
شما سوابقتان که جای دیگر است، تا دیروز هم که داشتید بت پرستی می کردید ... شما این حرف ها را بلد نبودید، حالا از ما گرفتید و نقل کردید
الان دانشگاه ها خلقت را کردند طبیعت؛ خوب بله، طبیعت که دینی و غیردینی ندارد!
شما اول را گرفتید، آخر را گرفتید، فعل را گرفتید، طبیعت را جایش گذاشتید.
الان معاذ الله اگر قال الله را بگیرید، أنزل الله را بگیرید، نزّل الله را بگیرید، این کتاب می شود عربی !
خوب کتاب عربی که دیگر قرآن نیست! آن وقت شما بگویید تفسیر قرآن که دینی نیست! خوب بله دیگر! شما همه چیزش را گرفتید... خوب می شود کتاب عربی دیگر! این به درد نحو و صرف می خورد.
شما خلقت را گرفتید، کار خدا را گرفتید، تسخیر خدا را گرفتید، گفتید طبیعت یعنی زمین لخت! خوب، زمین لخت که دینی رو غیردینی ندارد.
اما اگر گفتید این فعل خداست
چطور در حوزه اگر بگویند بحث در قول معصوم است، بحث دینی است؛ بحث در فعل معصوم است، دینی است؛ یعنی یک کسی بحث بکند که «امام صادق(سلام الله علیه) چه فرمود؟»، می شود دینی؛ «امام صادق(سلام الله علیه) چه کار کرد؟»، می شود دینی ...
حالا بحث در قول خدا دینی است، بحث در فعل خدا دینی نیست؟!
فرض ندارد کسی بخواهد فعل خدا را تفسیر کند و دینی نباشد؛ ما دانش غیردینی نداریم؛ علم غیردینی نداریم.
این ها آمدند خلقت را طرد کردند، طبیعت را به جای او آوردند، خوب البته یسمّی سارقاً !
مال مسروقه را در میدان مسروقه می خرند ولی مال شناس که نمی خرد!
آیت بودن معنایش همین است.
اگر کسی کاری را که خدا کرده به نام خودش اسناد داد، داعیه أنا الله دارد وگرنه آن چه را که انسان انجام می دهد بر اساس َمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ مربوط ذات اقداس اله است.
کلمات کلیدی: