مریض القلب ها تا یک حادثه جزئی اتفاق میافتد فوراً با بی بی سی تماس میگیرند!
مشکل مدینه این بود که یک عدّه منافق بودند، یک عدّه فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ بودند، یک عده هم گذشته از آن نفاق، گرایش سوء سیاسی داشتند.
اینها یک ارتباط مرموز و مخفی با مشرکین داشتند؛ خبرچین بودند، خبری که بین مسلمانها از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) منتشر میشد فوراً به بیگانهها گزارش میدادند ...
در آیه 52 در سوره? «مائده» فرمود فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَی اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَی مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ
فرمود یک عدّه کسانی هستند که قلبشان مریض است، تا یک حادثه جزئی اتفاق میافتد فوراً با بی بی سی تماس میگیرند!
خُب مگر نمیدانی او اعدی عدوّ است؟! مگر نمیدانید عُمری به این مملکت خیانت کرده؟!
فرمود تا حادثهای پیش آمد با مخالفان و دشمنان بیرون چرا تماس میگیری؟!
میفرماید آنها کارشان این بود حادثهای که در داخله مدینه رخ میداد فوراً به بیرون اطلاع میدادند یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ
میگویند شاید نظام شکست خورد آنها برگشتند، ما چرا رابطهمان را با آنها قطع بکنیم؟! ...
خود خدای سبحان فرمود خُب اگر ـ انشاءالله ـ این طرف شد که اسلام پیروز شد، انقلاب اسلامی پیروز شد، آنگاه جواب خدا و پیامبر را چه میدهید؟! فَعَسَی اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَی مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ ...
پس عدهای منافق بودند، عدهای فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ بودند، عدهای قبول نداشتند، عدهای هم گرایش سیاسی به بیگانهها داشتند؛ همه اینها بالأخره در جنگ احزاب خفه شدند.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 21 الی 27/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/29
کلمات کلیدی:
دینِ بی علم خطرش کمتر از علمِ بیدین نیست
چند روز قبل عدهای از آلمان آمده بودند، اینها غالباً دانشگاهی بودند، دو خانم بین اینها بود بقیه هم همین خبرنگاران یا دانشمندان آلمانی بودند.
اینها آمدند آنجا فکر میکردم سؤالات علمی دارند؛ من دیدم اوّلین سؤال و آخرین سؤال و مهمترین سؤالی که جلسه در همان مدار میگشت این بود که این خانم چه کرد که برای او این عظمت و جلال قائلاند؟!
این خیال کرد فاطمه معصومه مثلاً داروی سرطان کشف کرده یا مثلاً یک معدن گاز و نفتی کشف کرده، اصلاً متوجه نمیشوند که تجرید یعنی چه!
هیچ فکر نمیکردم که سؤالشان در این زمینه باشد، مهمترین سؤالشان که تقریباً وقت جلسه را گرفت این بود که این زن چه کرد که این همه مردم به او احترام میکنند؟! اصلاً برای آنها باور کردنی نیست.
بعد به اینها گفتیم ما یک تجربه داریم یک تجرید داریم، روحی داریم، اخلاقی داریم، حقوقی داریم، معنویّتی داریم، عظمتی داریم، انسانیّتی داریم غیر از این حیوانیّت، تا کم کم به هوش آمدند که بله خبری هم هست.
اینها فکر میکردند اگر برای کسی عظمتی قائلاند، برای مزار او حرمتی قائلاند، برای او گنبد و بارگاهی دارند، حتماً یا صنعتی کشف کرده یا دارویی کشف کرده یا معدنی کشف کرده و امثال اینها؛ اصلاً در این فضا نیستند، در این فکر نیستند!
اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «الناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا» بسیاری از اینها خواباند.
به اینها گفته شد شما اگر علمی دارید که بدون دین است، خطرش همین جنگ جهانی اول و دوم است؛ اگر دینی که دارید بدون علم است یک وقت گالیله را تهدید به سوزاندن میکنید، یک وقت کلیسایتان قرآن را میسوزاند، این دینِ بیعلم خطرش کمتر از علمِ بیدین نیست، اینها کار شماست.
اینها را باید دست بردارید، باید بدانید غیر از تجربه و حس، حقیقت دیگری هست به نام تجرید و عقل؛ و انسان غیر از این بدن، حقیقتی دارد به نام جان که گوهرِ انسان همان است و با ملکوت او وابسته است و با ابدیّت او؛ اصلاً این نشئه نسبت به حقیقتی که انسان در پیش دارد قابل قیاس نیست.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 21 الی 27/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/29
کلمات کلیدی:
اختلاف بارها به عرضتان رسید که دو قسم[است]:
یک اختلاف قبلالعلم، که این برکت است؛ برای اینکه تمام تلاش و کوشش برای این است که حق معلوم بشود.
اختلاف قبلالعلم برکت است؛ دو نفر بحث میکنند تا معلوم بشود حق چیست بعد از اینکه معلوم شد، هر دو به آن توافق میکنند و میشود نعمت.
هم آن اختلاف قبلالعلم برکت است، هم حدوث علم برکت است، هم وفاق بعدالعلم برکت است.
اما اختلاف بعدالعلم، که فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ عذاب الهی است.
اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ این غدّه سرطان را درمان نکند خدا مدتی مهلت میدهد بعد اینگونه از فرستادهها را اعزام میکند که بین اینها آن شِقاق را ایجاد کنند.
آن اختلافی که در اثر عصیان الهی پدید آمد، آن دیگر قطعاً عذاب الهی است.
در سوره? مبارکه? «مائده» گذشت که خدای سبحان فرمود ما بین یهودیها اختلاف ایجاد کردیم، ما بین مسیحیها اختلاف ایجاد کردیم.
درباره مسیحیها که یک مقدار نَرمترند اِغراء تعبیر شده، درباره یهودیها که خشنترند القاء تعبیر شده:
درباره یهودیها فرمود أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ما اینها را به جان هم انداختیم.
درباره مسیحیها هم فرمود فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ
اگر ـ خدای ناکرده ـ قهر الهی دامنگیر ملتی بشود خدا بین اینها یا القای عداوت یا اغرای عداوت بکند آن ملت و امت دیگر روی سعادت نمیبینند.
لذا میگویند مواظب گفتار، مواظب رفتار[باشید]، تا آنجا که ممکن است انسان محتاطانه سخن بگوید، کسی را نرنجاند، آبروی کسی را نبرد.
وقتی ممکن است انسان دوستانه مشکل را حل بکند، خصمانه وارد صحنه نشود، برای همین است.
اگر ـ خدای ناکرده ـ به آن روز رسید هیچ چیزی آن را درمان نمیکند.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 21 الی 27/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/28
کلمات کلیدی:
وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لضربة علیٍّ لعمرو یوم الخندق تَعدل عبادة الثقلین»؛ خُب درست است شهادت، یک مقام برجستهای است اما بالاتر از شهادت آن فتحی است که این شهادتها در دامنه و در سایه آن سفره فتح به ثمر میرسد.
فرمود پیروزی حضرت امیر معادل عبادت جن و انس است؛ اگر ـ معاذ الله ـ آن روز وجود مبارک حضرت امیر آن شمشیر را نمیزد و او را به هلاکت نمیرساند آنها میآمدند مدینه را قتلعام میکردند، غارت میکردند، دیگر اثری از اسلام نبود.
اسلام نه تنها خودش را حفظ کرد، نبوّت انبیای ابراهیمی را هم حفظ کرد.
خدا غریق رحمت کند مرحوم کاشفالغطاء را! این را ما چند بار در همینجا به عرضتان رساندیم؛ مرحوم کاشفالغطاء میفرماید اگر قرآن نبود، اسلام نبود، اهل بیت نبودند، اثری از یهودیّت و مسیحیّت نبود.
برای اینکه این انجیل تحریفشده، این تورات تحریفشده، این کتابی که ـ معاذ الله ـ شُرب خمر را به انبیاء اسناد میدهد، این کتابی که ـ معاذ الله ـ آمدن خدا از آسمان به زمین و کُشتیگیری با یعقوب و امثال اینها را نسبت میدهد، این دینی نیست که با پیشرفت علم بماند.
مختصری علم پیشرفت کرده اینها کلیسا را زدند کنار؛ اگر قرآن نبود، عترت نبود، اثری از تورات و انجیل نبود.
اما وجود مبارک پیغمبر و همچنین قرآن آمده عظمت ابراهیم را، عظمت موسی را، عظمت عیسی را، مبارزات با آلفرعون را، جریان فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ را، طهارت عیسی را، عَذرا بودن مریم را، قداست مریم را، قدّیس بودن این دودمان را تثبیت کرد و گفت و گفت و گفت تا مسیحیت را زنده کرد، یهودیت را زنده کرد؛ فهمیدند انبیای الهی از هر آسیب و گزندی مصوناند، موسی آن نیست که آنها میپندارند، عیسی آن نیست که آنها میپندارند، مریم آن نیست که ـ معاذ الله ـ به خلاف متّهم بشود.
این قرآن، انبیای ابراهیمی را، وجود مبارک موسی را، وجود مبارک عیسی را، وجود مبارک مریم(سلام الله علیهم) را به عظمت معرفی کرد تا به این روز اینها را نگهداشت.
اگر قرآن نبود اثری از دین الهی نبود! چه یهودیّت، چه مسیحیّت!
لذا فرمود: «لضربة علیٍّ لعمرو یوم الخندق تَعدل عبادة الثقلین» حتی شهادت خود حضرت امیر(سلام الله علیه) هم در سایه برکت همین پیروزی است.
اگر اسلام رفته بود خُب اگر کسی را میکشتند دیگر مسأله شهادت مطرح نبود، جریان کربلا هم مدیون همین فتح خندق است.
اگر اسلامی نبود میشد جنگ طایفهای! جنگ طایفهای که دیگر سیّدالشهداء در خود ندارد!
لذا گاهی ممکن است یک پیروزی معادل چندین شهادت و برتر از چندین شهادت باشد؛ همانطوری که مِداد علما بالاتر از دماء شهداست.
بعضی از اعلامیههای امام بالاتر از دِماء شهدا بود، الآن هم همینطور است.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 21 الی 27/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/28
کلمات کلیدی:
جابربن عبدالله انصاری دید وجود مبارک حضرت روی حِجرش چیزی بسته است.
این حَجَر نیست، ظاهراً حِجر است.
بالأخره انسان وقتی دلش درد میکند دست میگذارد فشار میآورد این دلش را میگیرد.
گاهی درد شکم هست، گاهی در اثر گرسنگی انسان آسیب میبیند دامن را، حِجر را به شکم میبست، نه حَجَر[سنگ] را!
از زیر بغل تا این محدوده شکم، این قسمت را میگویند حِجر و اگر دامن را به این قسمت ببندد یا شالی را به این قسمت ببندد که شکم پیچ نخورد، از درد آسیب نبیند میگویند معصوبالحِجر است.
یعنی این قسمت را بست که آسیب نبیند، نه اینکه حَجَر[سنگ] بست.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 21 الی 27/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/28
کلمات کلیدی:
فرمود در مدینه شما معمولاً یا کارگر اینها بودید یا وام گیر از اینها بودید؛ سرمایه در مدینه به دست یهودیها بود و شما کوخنشین بودید و اینها کاخنشین بودند؛ قلعه برای اینها بود، شما هر وقت کمک میخواستید، مال میخواستید، وام میخواستید از اینها وام میگرفتید.
بنابراین فکر نمیکردید که شما بتوانید یهودیها را از مدینه بیرون کنید، این شدنی نبود و آنها هم احتمال نمیدادند که از مدینه بیرون بروند، برای اینکه تمام توان در اختیار آنها بود، شما اینجا چهارتا کارگر بیشتر نبودید، با چه عاملی شما میتوانستید اینها را بیرون کنید؟! با چه عاملی آنها احتمال میدادند که مجبور بشوند از مدینه فرار کنند؟!
فرمود هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ...
فرمود شما در کلّ حجاز هیچ فکر نمیکردید یک مشت فقرای مستضعف بتوانند اغنیای مستکبر مُترفِ مُسرف را از شهرشان بیرون کنند، اولین بار ما این کار را کردیم ...
فرمود مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ؛ نه شما فکر میکردید که اینها فرار میکنند، نه آنها خیال میکردند که میشود آنها را بیرون کرد.
هم آنها به قدرتشان متّکی بودند و هم شما گرفتار ضعف بودید ...
قلعههایی که داشتند فکر میکردند آنها را حفظ میکنند، قدرت مالی هم که داشتند فکر میکردند پشتوانه آنهاست، شما هم کوخنشین بودید هم دستتان خالی بود لذا از نظر مسائل عادی هیچ راهی نبود که شما پیروز بشوید؛ نه شما فکر میکردید نه آنها فکر میکردند.
نظیر ارتش قوی و نیرومند آمریکا که در ایران مسلّط بود؛ آنها هم همینطور شد.
هیچگاه ایرانیها فکر نمیکردند که بتوانند این آمریکاییها را از کشور بیرون کنند، آنها هم فکر نمیکردند که باید فرار کنند.
هم آنها با آن قدرتی که داشتند فکر نمیکردند فرار میکنند، هم در داخل کسی فکر نمیکرد که میشود آنها را از بین بُرد و شد مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللّه
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 17 الی 23/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/27
کلمات کلیدی:
اینها اصلاً در جبهه حضور ندارند، بدنی حضور دارند، برای توطئه که کارشکنی بکنند، گزارش بدهند، خبرچینی بکنند و مانند آن وَلاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً، اینها أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ
به حسب ظاهر خیرخواهاند، شَحیح و بخیلاند، میگویند خودتان را به کُشتن ندهید، اصلاً نمیشود، مشت و درفش و اینها که قابل جنگ نیست، چرا خودتان را به کُشتن میدهید؟!
شحیحاند، بخیلاند، نسبت به خونریزی شما میگویند کُشته نشوید! خودتان را به کشتن ندهید! به زحمت نیندازید!
این خیرخواهانه بیان میکنند در حالی که منافقانه حرف میزنند، وقتی هراس آمد، نائره جنگ ملتهب شد، اینها چشمانشان از شدت ترس شبیه حال محتضر است فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَی عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ ...
اما وقتی مسلمانها پیروز شدند، سرود پیروزی خوانده شد، غنائم گرفته شد، میگویند ما هم شریکیم فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ اینها سَلَقُوکُم
سَلَق یعنی با زبان تند و تیز، نیشدارِ گوشهدارِ، سهمخواهان سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ ...
با یک زبان تیز، با یک قلم تیز حالا سهمخواهی میکنند، میگویند ما در انقلاب شرکت داشتیم، ما هم سهم داریم.
این فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ حالا با گفتارشان، با رفتارشان، نوشتارشان سهمخواهاند
أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ؛ خیر یعنی مال، یعنی سهم میخواهند، خیلی بخیلانه و حریصانه سهمخواه انقلاباند.
خُب، از آن طرف میگفتند هَلُمَّ إِلَیْنَا، خودتان را به کشتن ندهید، به عنوان اینکه خیرخواه اینها هستند میگویند ما حاضر نیستیم شما خودتان را به کشتن بدهید أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ
اما الآن أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ! قبلاً نسبت به ترک خونریزی حرص داشتند، الآن نسبت به جمع غنائم حرص دارند... پس معلوم میشود لاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً
آن چند روزی یا چند هفتهای که در جبهه حضور داشتند برای رضای خدا نبود؛ یا برای خبرچینی بود یا برای اینکه همانجا هم که رفتند عدهای را بترسانند و بلرزانند، بود و مانند آن
ذرّهای اینها در انقلاب و جبهه حضور نداشتند!
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 17 الی 23/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/27
کلمات کلیدی:
اینچنین نیست که خدا دست از دینش بردارد؛ شما نشد، دیگری.
الآن هم این آیه حاکم است، فرمود وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم
به همه ما میفرماید امروز اگر ـ خدای ناکرده ـ شما به این نظام کمک نکردید، خدا اینطور نیست که دست از نظام دینی بردارد؛ شما را میبرد یک عدّه دیگر بهتر از شما میآورد.
اگر دین هست، حافظ دین، خداست؛ شما نشد، دیگری ...
لذا آدم باید فرصت را غنیمت بشمارد بگوید خدایا تو که دینت را حفظ میکنی، این دین را به دست ما حفظ بکن!
خدایا مرا جزء کسانی قرار بده که تو رضایت دادی که دین را به دست او حفظ بکنی و من را عوض نکن که من را ببری دیگری بیاید این دین را حفظ بکند ...
به ما هم ائمه فرمودند که بگویید خدایا تو که دینت را حفظ میکنی، آن توفیق را بده که دینت به دست ما حفظ بشو،د نه اینکه ما را ببری دیگری بیاید.
«وَ اجْعَلنی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بی غَیْری»
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 9 الی 17/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/26
کلمات کلیدی:
مشکل جهان فعلی و بسیاری از مردم این است که اینها با علوم تجربی سر و کار دارند که دانش اینها حسّی و تجربی است.
کاربرد این علوم هم امور تجربی است؛ لذا بسیاری از این دانشجویان عزیز ما در فضای حس دارند زندگی میکنند.
علوم تجربی، عمل تجربی انسان را در قلمرو حس بسته نگه میدارد؛ این دیگر به فکرِ علوم تجریدی نیست، [به فکرِ] علوم متافیزیکی نیست، [به فکرِ] علوم ماوراءالطبیعی، نیست، [به فکرِ] علوم بعد از مرگ نیست.
این تا مرگ را فکر میکند؛ خیال میکند مرگ پوسیدن است اما بعد از مرگ چه خبر است هیچ علم تجربی جوابگوی این سؤال نیست.
میگوید انسان میپوسد تمام شد و رفت! «از پوست به در میآید»، این را دیگر علم تجربی نه میفهمد و نه داوری دارد.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 9 الی17/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/26
کلمات کلیدی:
پس از بیعت، هر گونه تصرّفی در جان و مال به غیر اذن خدا غاصبانه است.
بیعت معنایش بیع است، اگر کسی جانش را نفروشد به خدا که بیعت نیست!
اگر فرمود فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ، در برابر إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم یک شراء و اشتراء است، یک بیع است.
اگر خدا خریدار است و انسان فروشنده، اگر نفروخت بیع نکرد! با خدا و پیامبر بیعت نکرد!
اگر فروخت یعنی جانش را و مالش را در راه خدا فروخت، هر گونه تصرّفی در جان و مال به غیر اذن خدا غاصبانه است.
الآن آدم میتواند دهنش را باز کند هر حرفی بزند؟ چشمش را باز کند هر کسی را ببیند؟ گوشش را باز کند هر چیزی را بشنود؟! تصرّف غاصبانه معنایش همین است!
آدم که حق ندارد روی فرش مردم، روی مال مردم، روی خانه مردم برود! برای اینکه چیزی را که به مردم فروخت دیگر برای آنهاست.
اگر ما واقعاً با خدا و پیامبر بیعت کردیم یعنی بیع کردیم، یعنی جان و مال و امثال اینها را به خدا دادیم، دیگر بعد برای ما نیست؛ اگر خواستیم در جانمان، مالمان، جوارح و جوانحمان تصرّف بکنیم باید صاحبمال اجازه بدهد.
پس اگر کسی غیبتی را گوش داد، در گوش تصرّف غاصبانه کرد؛ اگر غیبتی کرد، در زبان تصرّف غاصبانه کرد و هکذا در سایر معاصی.
خب اینکه گفته شد إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ همین است؛ برای اینکه تمام کارهای ما باید به اذن خدا باشد؛ قاعدهاش هم همین است.
اگر کسی چیزی را واقعاً به دیگری فروخت اگر بخواهد در آن تصرّف بکند باید به اذن آن دیگری باشد؛ آن وقت از طرفی بفروشد به حسب ظاهر، ثمن را بگیرد بخورد بعد به میل خودش تصرّف بکند این دیگر میشود أفرأیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ
فرمود شما تعهّد سپردید خدا هم فرمود أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ؛ من به وعدهام وفا میکنم خُب امر الهی نسبت به وفای عهد است، نهی الهی نسبت به ناقض عهد الهی است که یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ را نهی کرده.
اینجا هم فرمود وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ که در صحنههای نبرد پشت نکنند لاَ یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ به دَبر و پشت خود رو نکنند، از پیغمبر روی برگردان نباشند.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 9 الی 17/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/2/26
کلمات کلیدی: