مشکل ما مُعمّمین مشکل علمی نیست، مشکل ما مشکل عملی است.
یعنی ما اگر واقعاً آدم صالح و سالمی باشیم جامعه، جامعه نورانی خواهد بود.
آنچه به مردم میگوییم عمل بکنیم، آنچه گفتیم عمل کرده باشیم، تا عمل نکنیم نگوییم، بر خلاف گفته عمل نکنیم، چون به خلوت میرسیم کار دیگر نکنیم، ما اگر این چنین باشیم میشویم فرشته، وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ
چند هزار فرشته در ایران زندگی کنند ایران میشود معطّر.
ما مشکل اساسیمان آن کمبود عمل است ... که ما عالِم بیعمل میشویم، نه برای آن است که ما مشکل علمی داریم.
ما مطلب را خوب بیان میکنیم، سخنرانی هم میکنیم، قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ را هم میگوییم، نامحرم را هم نگاه میکنیم، این برای چیست؟
... متولّی علم، غیر از متولّی عمل است؛ ما یک دستگاه علمی داریم که حوزه و دانشگاه متولّی این کار است، یک دستگاه عملی داریم که متولّی ندارد، آن فنّ اخلاق است، نه اخلاق نظری بلکه اخلاق عملی، یعنی کسی که ما را بپروراند آن متولّی ندارد.
... اما اگر کسی دست و پایش فلج باشد، این مار و عقرب را میبیند ولی قدرت فرار ندارد؛ شما مرتب به او اعتراض بکن که چرا فرار نکردی؟ چرا سنگ نزدی؟ خُب چشم که سنگ نمیزند! چشم که فرار نمیکند! آنکه فرار میکند که بسته است.
شما مرتب به او تلسکوپ بده، میکرسکوپ بده، دوربین بده، نزدیکبین بده، عینک بده، او مشکل دید ندارد! این مشکل عمل دارد چون دست و پایش فلج است، نمیتواند فرار کند یا دفاع کند! ...
طبق بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) «کَم مِن عقلٍ أسیر تحت هوی أمیر» فلج شده، شیطان این را به بند کشیده، عقل عملی او که باید تصمیم بگیرد، اراده کند، اخلاص داشته باشد، این زنجیری است!
حالا شما مرتب نصیحت بکن، این شخص مشکل علمی ندارد، خودش استاد است، این آیه را تدریس کرده اما نامحرم نگاه میکند، غیبت هم میکند، دروغ هم میگوید، رشوه هم میگیرد، چون آنکه باید عمل بکند فلج است.
الآن این معتادان مشکل علمی دارند؟! اینها که بیش از دیگران و پیش از دیگران این خطر را میبینند.
شما مرتب نصیحت بکن،نصیحت بکن که چی؟ او را عالِم بکنی؟ در اینجا از علم کاری ساخته نیست، علم کار اندیشه را دارد انجام میدهد، کار جزم و تصوّر و تصدیق و سخنرانی و مقالهنویسی و درس گفتنِ حوزه و دانشگاه را این انجام میدهد، اما اراده و اخلاص و نیّت برای عقل عملی است که «ما عُبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان» که ائمه(علیهم السلام) این مرزها را جدا کردند.
این عقل عملی اگر به اسارت وسوسه و شیطنت در آمده است «کَم من عقل أسیرٍ تحت هوی امیر» از این کاری ساخته نیست.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره قصص، آیات 3 الی 8/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/28
کلمات کلیدی: