کار خیر کردن مهم نیست، آوردن کار خیر مهم است
در قیامت هم معیار حال فعلی افراد است
با چهارتا کار خلاف دیگران که انسان نمی گوید «چرا انقلاب کردیم؟»
عمده در آیه محلّ بحث این است که مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ ...
نفرمود کسی کار خوب بکند؛ کار خوب کردن مهم نیست.
آن قدر باید این کار خوب را حفظ بکند که در قیامت در دستش باشد نه «مَن فعل الحسنة»، «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ»
اینکه امام(رضوان الله علیه) فرمود معیار، حال فعلی است در قیامت هم میگویند معیار، حال فعلی است.
«چه چیزی آوردی؟» نه «چه کار کردی؟»
خیلیها هستند کار خوب کردند بعد بدّلوها کذا و کذا.
اما وقتی در قیامت سخن از عَرض اعمال شد میگویند «چه چیزی آوردی؟» نه «چه کردی؟».
«مَن فعل الحسنة» را در قیامت به حساب نمیآورند ... یعنی وقتی وارد صحنه اعمال میشود در دستش باشد؛ این معیار است.
این کار، کار آسانی نیست؛ همه اعمال را انسان باید لِلّه انجام دهد و مواظب باشد که چیزی کم نیاورد؛ مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا. حالا دستش هست میگوید من این کارها را کردم...
این طور نباشد که به وسیله سیّئات بعدی یا ندامتهای بعدی بگوییم «ما حالا چرا این کار را کردیم؟»
بسیار خُب، چهارتا کار خلاف انسان دید، چهارتا ضعف دید، اینکه نمیگوید «ما چرا برای جبهه زحمت کشیدیم یا برای انقلاب زحمت کشیدیم؟» ...
خُب آن کارها برای رضای خدا بود؛ کاری که برای رضای خداست اگر دیگری خلاف کرده، بد کرده، که آدم پشیمان نمیشود! ...
حالا چهار نفر چهارتا حرف زدند، چهارتا حادثه پیش آمد، دنیا هم غیر از این نیست؛ دنیا یعنی مجموعه همین تلخی و شیرینیها، امتحانها، فراز و فرودها.
به تعبیر شیخ عطار، اگر کسی کار خیر کرد و این کار خیر را نگه داشت و ذخیره کرد و نگذاشت آسیب ببیند و نگفت این در دستش است، یک وقت است کسی باغبان خوبی است، میوه خوبی، گُل خوبی تحصیل میکند، اما مرتب این میوه را دست میزند، مرتب این گل را دست میزند، این است که پلاسیده میشود.
کار خوبی را که انسان برای رضای خدا انجام داده هر باری که این کار را برای دیگران گفته مثل آن است که یک بار به این برگ گل دست بزند.
خُب ده بار که انسان بگوید این دیگر پژمرده میشود؛ وقتی انسان کار را برای رضای خدا کرد دیگران میگویند، دیگران میگویند، این را معطّرتر میکند؛ ولی خود انسان که بگوید، هر بار که گفته مثل این است که یک بار به این برگ گل دست بزند.
اصلاً برگ گُل برای آن است که دست به آن نزنند؛ اگر گفتند که «در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود/کاین شاهد بازاری وان پردهنشین باشد ...
به هر تقدیر اگر کسی کار خیری کرده، هر باری که این کار را گفته، مثل آن است که یک بار به این برگ گل دست زده؛ خُب این کم کم پژمرده میشود؛ ولی اگر این راز را نگه داشت و لِلّه بود، این در قیامت با گل معطّر میآید، مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ، آنگاه فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا ...
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره نمل، آیات 89 و 90/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/22
کلمات کلیدی: