اگر در غرب بعضیها بر این باور باطل هستند که ایمان در مقابل علم است، برای آن است که آنها علم را همان حسّی و تجربه حسّی میدانند و چون غیب و خدا و قیامت و اینها نظیر موجودات مادی، نه با چشم مسلّح و نه با چشم بیسلاح دیده نمیشوند، میگویند اینها علمی نیست.
چون علم را در حس و تجربه حسّی منحصر میکنند؛ این همان تفکّر خام اسرائیلی است که گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً» یا «أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً»
اگر کفِ سواد یعنی معرفت حسّی و تجربه حسّی معیار باشد، معارف الهی حسّی نیست و اما اگر علم(یعنی به معنای واقعی علم که کَفِ آن تجربه حسّی است و حتی تجربه حسّی هم اگر بخواهد علمی شود باید به تجرید تکیه کند) اگر ما این معنا را توسعه دادیم، یقیناً ایمان با علم مطابق است.
سرّ اینکه تجربه حسّی بدون تجرید عقلی هیچ پایه علمی ندارد، این است که مثلاً دارویی را برای شهری در ده مورد، صد مورد، هزار مورد آزمایش کردند و دیدند که این دارو برای فلان درد خوب است؛ تا اینجا که حس و تجربه حسّی است، برای اینها طمأنینهآور است، اما همین دارو را برای پنج قارّه تصویب میکنند، یک؛ برای این زمان و زمانهای آینده تصویب میکنند، دو.
نه پنج قارّه را و نه آینده را اینها آزمودند و حرف اینها هم حرفی درست و علمی است؛ یعنی یک داروشناس و داروساز وقتی چندین مورد تجربه کرده است و دید جواب کافی داد، میگوید این برای پنج قارّه خوب است و برای آینده هم خوب است که حرف صحیحی هم است؛ اما نمیداند که پشتوانه تجربه حسّی او یک برهان تجریدیِ عقلی است که از آن باخبر نیست.
از او اگر سؤال کنید که شما فقط همین شهر خودتان را آزمایش کردید، کشورهای دیگر را که آزمایش نکردید چطور؟ این زمان را آزمودید، أزمنه بعدی را که نیازمودید چطور؟ وقتی این سؤال را کردید، یک جواب محقّقانه عالمانه میدهد ولی از آن خبر ندارد ...
یعنی یک قیاس تجریدیِ عقلی غیبی، پشتوانه این تجربه حسّی است ... پشتوانه حجیّت همه تجربههای حسّی این قیاس استثنایی است که تجریدی عقلی است.
یعنی اگر این اتفاقی بود و ربط ضروری بین این بیماری و آن درمان نبود و خصوصیّت این مکان دخالت میداشت، دائمی نبود، ما یک مورد، دو مورد یا ده مورد انجام میدادیم؛ اما وقتی هزار مورد که جواب مثبت گرفتیم، معلوم میشود که سنها، جنسیّتها و مانند اینها دخیل نیست.
انسان از آن جهت که انسان است اگر به این بیماری مبتلا شود، فلان دارو برایش خوب است؛ این را عقل تجریدی میگوید، این را که شما تجربه نکردید! اگر این را بردارند، یعنی قیاس استثنایی را بردارند، دستتان خالی است.
شما همان هزار مورد را تجربه کردید و نسبت به همان هزار مورد میتوانید فتوا دهید؛ بنابراین تکیهگاه علوم تجربی آن تجرید عقلی است.
اگر اینها آن معنا را باور میکردند که بدون تجرید عقلی هرگز تجربه حسّی کارآیی نداشت، نمیگفتند که ایمان با علم هماهنگ نیست.
بله، اگر علم یعنی همان که اسرائیلیها میگفتند(لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً)، ایمان با این هماهنگ نیست(أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً) ... برای اینکه آن غیب است و غیب با چشم دیده نمیشود.
ولی اگر درست معیارهای معرفتشناسی را بررسی میکردند، یقیناً ایمان با علم هماهنگ بود.
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 112 الی 122
مطالب مرتبط قبلی:
2- علوم تجربی به مثابه حمار طاحونه
کلمات کلیدی: