تمام بحثها این است که ما علم دینی داریم و علم غیر دینی محال است مثل دو دوتا پنجتا ...
هر کس مدیریت هر جایی را به عهده گرفت اول باید نقشه جامع آن را ترسیم کند، اگر نقشه جامع در دست او نباشد و شروع به اقدامی کند، بازسازی کند، نوسازی کند طولی نمیکشد که آن بازسازی و نوسازیِ او به صورت بافت فرسوده در میآید.
تا آدم نقشه جامع نداشته باشد نمیتواند درباره زوایای حوزه تدبیرش تصمیم بگیرد.
ما اگر درباره علوم بحث میکنیم، باید یک قدّ بلند هندسیشده جهانی داشته باشیم؛ یعنی جهانی فکر کنیم، چون علم است و علم دیگر بومی نیست، شرقی نیست، غربی نیست.
ما وقتی از استقلال و امنیت و مذهبِ مملکت حرف میزنیم، اعتقاد ما و شعار رسمی ما این است «لا شرقی و لا غربی»؛ نه شرقی نه غربی.
اما وقتی از علم و دانش حرف میزنیم؛ میگوییم اگر علم شد، استدلال شد، برهان شد، چه شرقی چه غربی، هر دو هم دینی است؛ یعنی هم آن شعار دینی است و هم این شعار دینی است.
شعار نه شرقی و نه غربی برای استقلال مملکت است و استقلال دینی ماست.
شعار چه شرقی و چه غربی در بحثهای علمی است، علم اگر علم شد، استدلال شد، برهان شد، در داروسازی، در پزشکی، کشاورزی، دامداری، سپهری، دریاشناسی، صحراشناسی، چه شرقی و چه غربی، اسلامی است، ما علم غیر اسلامی نداریم.
این دو شعار هر دو دینی است؛ اگر راجع به استقلال مملکت است شعار رسمی ما این است «نه شرقی نه غربی»، اگر درباره علم و دانش است میگوییم «چه شرقی چه غربی»، علم اگر علم شد الاّ و لابد دینی است، برای اینکه ما علم غیر دینی نداریم.
اینگونه حرف زدن و این تصمیم، یک قدّ بلند جهانی میخواهد؛ یعنی نقشه جامع جهانی ـ نه کشوری و نه قارّهای ـ جهانی میخواهد تا ثابت کند که علم غیر دینی محال است و محال است و محال!
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 10
مطلب مرتبط قبلی:
با بافت فرسوده، دانشگاه اسلامی نمی شود!
کلمات کلیدی: