فرق محقّق با متحقّق
سرّ اینکه ما عالِم بیعمل داریم برای آن است که آن عقل نظری که مسؤول اندیشه است کارهای خودش را انجام داد، [امّا] عقل عملی -که کاملاً مرزش از عقل نظری جداست- باید این را به جانِ خود گِره بزند دستش فلج است، چون دستش فلج است به جان خود گِره نزد، وقتی به جان خود گِره نزد اثر نمیکند! ... مثالش هم قبلاً گفتیم ...(*)
پرسش: برای این اشخاص چه کار میشود کرد؟
پاسخ: بالأخره باید انگیزه اینها را، دست و پای اینها را باز کرد؛ باید دست و پایِ فلج اینها را باز کرد.
این بیان نورانی حضرت رسول(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) که در آخرین جمعه ماه شعبان فرمود، این حرف برای همیشه زنده است: «إنّ أنفسکم مرهونة بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم»
این بسته است، فکّ رهن کنید، بیایید دست و پا و زنجیرتان را با توبه باز کنید!
این قدرت هست؛ وقتی انسان این قدرت را دارد دست و پای بسته ی خود را آزاد میکند، زنجیر را باز میکند.
غرض آن است که بر همه ما لازم است اول عقد یعنی قضایای علمی را با برهان، عالمانه بفهمیم بشویم محقّق، بعد بشویم متحقِّق -که بالاتر از محقّق است- متحقّق کسی است که نتیجه تحقیق علمی را با جان خود گِره میزند، باور میکند میشود مؤمن؛ اگر باور کرد آنگاه در ردیف اهل ایمان است و ثواب دارد و امثال ذلک حالا درصدد پرواز است.
سکّوی پرواز او عمل صالح است، درصدد معراج است «الصلاة معراج المؤمن»؛ نماز، بُراق اوست.
اگر گفته شد عمل صالح، کَلِم طیّب را بالا میبرد از سنخ یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا که در سوره «مجادله» آمده است نیست، از سنخ آن است که بُراق، راکب خود را بالا میبرد؛ اسب، راکب خود را حمل میکند، از این قبیل است.
هرگز عمل صالح به اندازه کلم طیّب نیست.
پی نوشت:
*- سابقه بحث را در اینجا ببینید.
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره فاطر، آیات 10 الی 12
کلمات کلیدی: