مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل می کنند که کسی آمده حضور وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) و عرض کرد که «آیا ممکن است خدای سبحان کُره زمین را در پوست تخم مرغ جا دهد به طوری که نه زمین کوچکتر شود و نه پوست تخممرغ بزرگتر؟»
کسی که بسیط است، سادهلوح است و چنین سؤالی میکند، حضرت باید یک جواب درخوری به او عطا کند که «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُکَلِّمُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»(1)
حضرت طبق همین روایتی که بارها ملاحظه فرمودید، فرمود: «فَانْظُرْ أَمَامَکَ وَ فَوْقَک»(2)؛ چشمت را باز کن آسمان را ببین، زمین را ببین، اطرافت را ببین!
عرض کرد «دیدم»، فرمود «خدا بزرگتر از زمین را که آسمان است در کوچکتر از تخممرغ که چشم توست جا داد و شما همه اینها را دیدی.»
این روایت را وقتی یک سخنران و یک منبری میگوید هم خودش صلوات میفرستد و هم مردم صلوات میفرستند.
یک محقّق دیگری آمده خدمت همین امام صادق(سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم صدوق و عرض کرد که «آیا خدا میتواند زمین را در پوست تخممرغ جا دهد که نه زمین کوچکتر شود و نه پوست تخممرغ؟»
وجود مبارک حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْز»؛ خدا قدرتش نامتناهی است، اما «وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ»(3)
«وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»(4)؛ فرمود که خدا بر هر شیئی قدیر است ... اینکه تو سؤال کردی محال است، وقتی محال بود شیء نیست و وقتی شیء نبود مشمول «وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» نیست.
مثل اینکه سؤال بکنید آیا خدا میتواند دو دوتا را پنجتا کند یا نه؟ این جواب امام صادق با آن جواب امام صادق هر دو از خاندان وحی صادر شده، اما با مردم بودن به سبک فکر مردم حرف زدن است.
ما یک محال عادی داریم و یک محال عقلی داریم، معجزه با محال عادی کار دارد؛ یعنی آنچه عادتاً نشدنی است او شدنی میکند؛ یک چوب شود اژدها عادتاً شدنی نیست؛ ولی عقلاً شدنی است ...
حضرت فرمود خدای سبحان «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْز»، اما «وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ» ... شما اگر سؤال کردید که آیا میتواند خدا دو دوتا را پنجتا کند میگوییم دو دوتا پنجتا «لاشیء» است، نه شیء!
بنابراین بین محال عادی که وقوعش ممکن است، منتها مأنوس نیست و عادت بر خلاف آن هست با محال عقلی خیلی فرق است؛ همه معجزات، ترک محال عادی است و بر خلاف عادت است، نه بر خلاف عقل.
پی نوشت ها:
1- المحاسن(برقی)، ج1، ص195
2- التوحید(صدوق)، ص123
3- التوحید(صدوق)، ص130
4- سوره بقره، آیه284
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 88 الی 101
کلمات کلیدی:
این را هیچ فقیهی نهی نکرده که آدم منجّم و ریاضیدان باشد، از خسوف و کسوف و از طلوع و غروب و اوقات «لیل» و «نهار» و اینها باخبر باشد، اینها بخشهای علمی و ریاضی فنّ نجوم است که اینها کلاً از بحث حرمت نجوم مستثناست ... یعنی قواعد نجومی و مسئله ریاضی است که چیزی است و احکام نجوم چیز دیگر است.
احکام نجوم مربوط به طالع «سعد» و «نحس» است که اگر فلان ستاره در فلان شرایط باشد «سعد» است و در فلان ستاره باشد «نحس» است؛ چه کسی میمیرد؟ چه کسی به دنیا میآید؟ زندگی چیست؟ گرانی چیست؟ ارزانی چیست؟ سقوط چیست؟ ثبوت چیست؟ هبوط چیست؟ اینها را از حالات کواکب به دست میآوردند که این دو قسمت دارد.
اولاً کار بسیار مشکلی است که آدم از اینها بفهمد، ثانیاً نمیتوانیم ما نفی کنیم، برای اینکه نه ما نسبت به اینها بیارتباطیم و نه آنها از ما.
هم کارِ ما در نظام اثر دارد که فرمود اگر فلان گناه را کردید یا فلان معصیت را کردید، فلان زلزله یا طوفان میآید، پس هیچ نمیشود انکار کرد که چگونه حالا گناه ملّتی باعث زلزله و طوفان است.
ما، یعنی جامعه بشری این هفت میلیاردی که روی کره زمین زندگی میکنیم، یک تافته جدابافته از نظام آفرینش نیستیم؛ حوادث روزگار در ما اثر میگذارد، فصول چهارگانه در ما اثر میگذارد، کار ما در حوادث اثر میگذارد، ما جزء این عالم هستیم و این حوادث عالم هم جزء این عالم است، اطاعت ما (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ)(1) و کذا و کذا برکات آنها نازل میشود.
این چنین نیست که کارهای ما در کفر و ایمان، نسبت به نزول و عدم نزول برکات بیاثر باشد، هرگز اینطور نیست؛ گناهان ما اثر دارد، حوادث روزگار در طیّ کار ما اثر دارد، هرگز نمیشود اینها را انکار کرد و قرآن هم بخشی از اینها را تأیید کرده است.
منتها تشخیص اینکه فلان ستاره اگر در فلان وقت بود فلان کار بد است یا فلان کار خوب است، این کار آسانی نیست.
صاحب شریعت فرمود اگر قمر در برج عقرب بود عقد نکاح روا نیست، مسافرت روا نیست؛ اما «سِیرُوا عَلَی اسْمِ اللَّهِ»(2) همان روز هم میتوانید با صدقه و با توکل به خدا بروید؛ ولی اگر این کار را کردید ممکن است آسیب ببینید، این را صاحب شریعت باخبر است و گفته است و آدم اطمینان پیدا میکند؛ اما از قول دیگری بخواهد اطمینان پیدا کند بسیار سخت است، این هم یک مطلب.
آنکه مشکل فقهی و کلامی دارد این است که کسی در خیال او این باشد که فلان کوکب اگر در فلان برج بود آن اثر دارد؛ بله، این با توحید سازگار نیست، چون همه اینها مخلوق ذات اقدس الهی هستند و ربّ کل دارد اداره میکند، اما اگر بگویند این علامت است به تعبیر سید مرتضی و فقهای ما که از این علامت ما پی میبریم به «سعد» و «نحس»، بله این عیب ندارد؛ قمر در عقرب بودن همینطور است، در فلان وقت مسافرت کردن یا ازدواج کردن یا عقد کردن این اثر را دارد؛ «نحس» و «سعد» را انسان با این کشف کند که ذات اقدس الهی اینها را علامت قرار داد، این هم محذوری ندارد...
بحث ریاضی کاملاً جداست بحث خسوف و کسوف و اول ماه و اوقات لیل و نهار و شب و نصف شب و چه وقت نماز قضا میشود، اینها کار ریاضی است؛ اما احکام نجوم که مربوط به «سعد» و «نحس» است، راه علمی آن بسیار پیچیده است، چون راه ریاضی ندارد و بخشی به حدس و گمان برمیگردد.
اگر صاحب شریعت بفرماید فلان کار «نحس» است «سمعاً و طاعةً»؛ نظیر قمر در عقرب و مانند آن و [اگر] دیگری بگوید، در حد احتمال است ... ما که نمیگوییم ـ معاذ الله ـ قمر در عقرب این اثر را دارد، میگوییم این علامت است که خدای سبحان فلان کار را خواهد کرد؛ مثلاً فلان روز «نحس» است و فلان روز «سعد» است...
پس اینها هم در حدّ احتمال است، یک؛ اگر هم ثابت شود در حدّ علامت است نه علت، دو.
پی نوشت ها:
1- سوره اعراف، آیه96
2- نهج البلاغه، خطبه79
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 83 الی 94
مطلب مرتبط قبلی:
زنجیرِ آداب و عادات باطل/4- نحوست ایام/3- صدقه برای دفع نحوست به چه معناست؟
کلمات کلیدی: