173
فرمود من بشر را آزاد گذاشتم، این آزادی راه کمال اوست، «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»(1) هیچ کس در دین مجبور نیست؛ یعنی تکویناً آزاد است، چون هر راهی را که انتخاب کند به اختیار خودش باشد و کمال او هم در همین است.
اما این ـ معاذ الله ـ به معنای اباحهگری نیست که هر کسی هر حرفی خواست بزند و هر کاری خواست انجام دهد که این به عنوان آزادی بیان یا آزادی قلم باشد، وگرنه «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ»(2) بگیر و ببند الهی برای چیست؟
همین خدایی که میفرماید «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»، میگوید بگیرید و ببندید و بزنید!
پس این «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» یعنی بشر را من آزاد خلق کردم یا به طرف حق یا به طرف باطل؛ هیچ جبری نیست، انسان مجبور است که آزاد باشد، این از بهترین نعمتهای الهی است.
فرمود آزادیِ او در اختیار او نیست، ما او را مجبور کردیم که آزاد باشد، ما او را اینطور خلق کردیم. هیچ کس نمیتواند جلوی آزادی خود را بگیرد؛ یعنی یک کار بدون اراده انجام دهد.
همانطوری که دو دوتا پنجتا مستحیل است، اگر کسی بخواهد کارِ بیاراده انجام دهد مقدورش نیست ...
انسان «خُلِقَ مُختارا»؛ این اختیار کمالی است که ذات اقدس الهی به او داد؛ فرمود در مسئله خلقت ما شما را آزاد آفریدیم، قبول یا نکول هر راهی را که انتخاب کنید، آزادانه انتخاب کردید.
ولی ما هدایتتان میکنیم، راهنمایی میکنیم که راه بهشت حق است، راه انبیا حق است، راه اولیا حق است، دنیا در آن هست، آخرت در آن هست، حسنات در دنیا هست، حسنات در آخرت هست.
اگر کسی با قیام حجّت عقلی و نقلی بیراهه رفت، آنگاه این بگیر و ببند الهی شروع میشود «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ»
این «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» ـ معاذ الله ـ که نمیخواهد اباحهگری را ترویج کند؛ این میخواهد بگوید در ساختار خلقت، بشر تکویناً آزاد است، اما تشریعاً راه آن مشخص است که الاّ و لابد باید راه انبیاء را برود.
اگر ـ معاذ الله ـ «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» معنای آن این بود که انسان رهاست، این بگیر و ببند برای چیست؟
بنابراین فرمود ما راهها را مشخص کردیم و انسان هر راهی را بخواهد برود مختار است؛ ولی الاّ و لابد باید راه خوب را انتخاب کند.
پی نوشت ها:
1- سوره بقره، آیه256
2- سوره حاقه، آیات30 و31
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 22 الی 40
مطلب مرتبط قبلی:
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّین، اباحه گری را تجویز نمی کند.
کلمات کلیدی:
در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است کسی دنیا را مذمّت کرده، فرمود «أَیُّهَا الذَّامُ لِلدُّنْیَا»(1) ای کسی که داری دنیا را مذمّت میکنی! چه عالَمی زیباتر از دنیا؟! چه عالمی راستگوتر از دنیا؟! کجای آن بد است؟
او اگر چهارتا جمال را به شما نشان داد، بیمارستان و گورستان را هم به شما نشان داد، او که کار بدی نکرده است؛ این «مَتْجر» اولیای خداست، هر کس به هر جایی که رسید در همین دنیا رسید؛ ذرّهای خلاف و دروغ و فتنه در دنیا نیست.
بله، او اگر پارک را نشان دهد و گورستان را نشان ندهد و اتاق سالمندان را به شما نشان ندهد، میگویید او فریبکار است؛ لذا فرمود «مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ وَ لَکِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ»(2)، او شما را فریب نداد، او راستگوترین راستگوهای این نشئه است، شما فریب خوردید.
اگر او غدّههای سرطانی را به شما نشان نداده بود، بیماریهای «صعبالعلاج» را به شما نشان نداده بود، میگفتید فریبکاری کرده، اما دارد همه را به شما نشان میدهد.
اینطور نیست که فقط مدرسه و پارک را نشان دهد و بیمارستان و گورستان را نشان ندهد؛ همه را به شما نشان داد فرمود: «مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ وَ لَکِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ» این «مَتْجر» اولیاست.
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، حکمت131
2. نهج البلاغه، خطبه223
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 21 الی 34
کلمات کلیدی:
شما مستحضرید همه نعمتها را ذات اقدس الهی برای بشر فراهم کرده است، فرمود همه بشر عائله من هستند و من باید روزی همه را تأمین کنم و تأمین هم کرده است «ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها»(1) که با «عَلَی» تعبیر کرده.
فرمود تمام مار و عقرب عائله من هستند، چه رسد به فقرای شرق یا غرب، من روزی همه را تأمین میکنم؛ اما میبینید قسمت مهمّ درآمد روی کُره زمین به وسیله همین مستکبران صَرف هزینه جنگ است.
همین آمریکا، همین اسرائیل، همین مستکبران پنج به علاوه یک و دو و سه و چهار و پنج و همین ها!
شما بودجههای نظامی اینها را نگاه کنید، میبینید اکثر بودجه کُره زمین صرف آدمکشی است؛ این کارخانههای اسلحه آدمکشی سه شیفته دارند کار میکنند.
اگر مردم عاقل باشند، این [وضع] دنیای ویران و خراب میشود؟ ...
اگر عاقل باشند ... «أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(2) این خراب میشود، اما «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ»(3) احیا میشود، علوم احیا میشود، معارف احیا میشود، داروها کشف میشود، بیماریها کشف میشود، درمان ها کشف می شود، احسان و صدقه و عاطفه یکی پس از دیگری شکوفا میشود؛ این صد منزل یا هزار منزلی که از خاک تا «لقاءالله» هست آنها روشن میشود، اسرار الهی روشن میشود، آیات آفاقی روشن میشود.
اگر مردم عاقل باشند دنیای حقیقی آباد میشود و این دنیایی که «لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»(4) -که اکثری بودجه آن صَرف آدمکشی است- این البته ویران میشود.
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 21 الی 34
پی نوشت ها:
1- سوره هود، آیه6
2- سوره حدید، آیه20
3- سوره فصلت، آیه53
4- سوره عنکبوت، آیه64
کلمات کلیدی:
این رساله «التعجّب» که برای کنزالفوائد کراجکی است که بارها این رساله را شنیدید، این رساله اسم آن «التعجّب» یا «عجب» است ...
رساله آن بزرگوار، چون «عجبٌ، عجبٌ» است اصلاً رساله اسمش «عجب» است یا رساله اسمش «التعجّب» است؛ این رساله هیچ نام دیگری ندارد مگر «رسالة التعجّب» یا «رسالة العجب» چون همه این تیترها و فصلهایش این است که «عجبٌ، عجبٌ».
میگوید یک وقت بانویی که دومی ندارد، این در همین مدینه ـ این بانو دیگر در بانو بودن دومی ندارد ـ شبها و روزها آمد گفت بیایید علیبنابیطالب را یاری کنید، جواب ندادند.
در همین مدینه طولی نکشید زنی بلند شد آمد گفت بیایید علیبنابیطالب را بکُشید، هزارها نفر جواب دادند! «التعجّب!» این است.
استدلال ذات اقدس الهی این است که «لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ» ...
رهبران الهی که بودند، در دسترس هم که بودند، خودشان را هم که معرفی کردند، شما حرف آن بانو را گوش ندادید، اما حرف این زن را گوش دادید؛ همیشه اینطور است! «قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ»، این احتجاج در جهنم است ...
مشابه همان استدلالی که وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) به کسی که مستشار دیوان عالی اموی بود، فرمود شماها درِ خانه ما را بستید، اگر شماها نبودید که در خانه ما بسته نمیشد.(1)
... بنابراین اینچنین نیست که اگر کسی مستضعف شد جهنم نرود یا عذابش کمتر باشد.
حضرت سیّدالشهداء(سلام الله علیه) فرمود شما که مثل یک مُشت ملخ جمع شدید، آخر بگویید من چه کسی هستم! من که خودم را معرفی کردم. در تمام روی کره زمین فرزند دختر پیغمبر غیر از من نیست؛ مثل یک مُشت ملخ جمع شدید برای کشتن من برای چیست؟!؛ گفتند: «بُغضاً لأبیک»(2)
این مستضعف مثل آن مستکبر عذابش دو برابر است، چون فرمود «لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ».
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 21 الی 34
پی نوشت ها:
1- الکافی(ط ـ اسلامی)، ج5 ، ص106؛ «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَوْ لَا أَنَّ بَنِی أُمَیَّةَ وَجَدُوا مَنْ یَکْتُبُ لَهُمْ وَ یَجْبِی لَهُمُ الْفَیْءَ وَ یُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ یَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا...».
2- ینابیع المودة، ج3 ، ص80.
کلمات کلیدی:
شعار رسمی جاهلیت این بود: «انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً»
به فکر برادرت، به فکر قبیلهات، به فکر باندت، به فکر حزبت، به فکر همفکرت باش چه ظالم چه مظلوم ...
وقتی اسلام آمد وجود مبارک حضرت این شعار رسمی را به دو صورت تغییر داد و فرمود نگویید «انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً»، بلکه بگویید «انْصُرْ المَظلُوم سَواءٌ کَانَ أخَاکَ أَوْ غیرِ أخَاک».
به داد مظلوم برسید، چه برادرتان باشد و چه برادرتان نباشد و اگر خواستید همین شعار را بدهید بگویید «انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً»(*) معنایش را عوض کنید.
یعنی به فکر برادرت باش برادرت را کمک کن؛ برادرت، همحزبت، هم قبیلهات را کمک کن اگر مظلوم است به داد او برس و اگر ظالم است دستش را بگیر که ظلم نکند، این کمک به اوست.
اینطور پیغمبر شعار را عوض کرد، فرمود یا الفاظتان را عوض کنید یا معانی را عوض کنید یا بگویید «انْصُرْ المَظلُوم» چه برادر چه غیر برادر، یا بگویید «انْصُرْ أَخَاک» برادرت را کمک کن، اگر مظلوم است دستگیری کن و اگر ظالم است دستش را بگیر که ظلم نکند.
«أحد الأمرین» را وجود مبارک پیغمبر دستور داد که انجام دهید.
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 21 الی 34
پی نوشت:
*_ مفردات الفاظ القرآن، ص564؛ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ: «انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً، قَالَ: أَنْصُرُهُ مَظْلُوماً فَکَیْفَ أَنْصُرُهُ ظَالِماً؟ فَقَالَ: کُفَّهُ عَنِ الظُّلْمِ».
مطلب مرتبط قبلی:
نماز یعنی یاری نکردن مجرمین!
کلمات کلیدی:
راه اصلاح جامعه: کار فرهنگی+جلوی شیطنت شیاطین را گرفتن
فرمود اگر کسی بخواهد بیراهه برود ما دو کار میکنیم: هم از نظر اخلاقی و فقهی جلوی او را میگیریم و هم با نیروهای بازدارنده نمیگذاریم او بیراهه برود.
این به ما دستور میدهد که اگر خواستید نظامتان و جامعهتان را اصلاح کنید، هم باید کارهای فرهنگی کنید و هم کارهای اجرایی.
در همین سوره مبارکه «صافات» فرمود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که آمده، کهانت را تحریم کرد؛ پیشگوییهایی که کاهنان دارند و قیافهشناسان دارند این جزء مکاسب محرّمه است که بسیاری از شماها آشنا هستید.
در مکاسب محرّمه یکی از کسبهای حرام این است که کسی از راه سِحر و جادو و شعبده و طلسم و کهانت بخواهد مال در بیاورد؛ این کار، کار حرامی است.
کهانت را یعنی پیشگوییهای غیر واقعی را که برخی مبتلا هستند که مخلوطی است از صدق و کذب، حق و باطل، خیر و شر، حَسَن و قبیح، محمود و مذموم، این کار را دین تحریم کرده، همین؟
فتوا به حرمتش داده گفته کار حرام است، به همین بسنده کرده یا نیروهای آسمانی را هم وادار کرده جلوی این کار را بگیرند؟
فرمود ما دو کار کردیم: یکی اینکه فتوا دادیم این کار حرام است و یکی اینکه این نیروهای آسمانی را به عنوان تیر شهاب نمیگذاریم که شیطان بالا برود، خبرهای راست و دروغ را جعل کند، یک مقدار راست بشنود و با دروغ مخلوط کند و به کاهنان دهد تا بازارگرمی آنها شود، این راه اصلاح جامعه است... «وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ» ...
این راه اصلاح نظام است که سه کار فرهنگی، فقهی و اخلاقی یک طرف، جلوی شیطنت شیطانها را گرفتن طرف دیگر.
ذات اقدس الهی به این بسنده نکرد که بفرماید کهانت حرام است تا شما بگویید یکی از کسبهای محرّمه کهانت است، بله این کار فقیهان است و کار متدیّنان است که این مسئله شرعی را بررسی کنند و بازگو کنند، اما آنها که شیطنت میکنند چگونه باید جلوی آنها را گرفت؟
فرمود ما تیری داریم، تیراندازی داریم، نیروی اجرایی داریم و اینطور نیست که هر کسی بخواهد نظام را فاسد کند؛ در مسئله اصلاح اقتصادی اینطور است، رومیزی و زیرمیزی اینطور است، رشوهگیری اینطور است، فساد اقتصادی اینطور است.
همه ما در نظام اسلامی این دو کار را باید بکنیم: هرکدام از ما که کار فرهنگی از عهده ما برمیآید، باید بگوییم که چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام؛ هرکدام از ما امر معروف و نهی از منکر از دستمان برمیآید باید جلوی بدیها را بگیریم تا این نظام را به جِدّ باور کنیم که باید سالماً به دست صاحب اصلی آن، وجود مبارک حضرت بدهیم؛ این نظام در دست ما امانت است.
شما میبینید یک روز یک شهید گمنام را میآورند کلّ کشور معطّر میشود، ما این عطر را باید مغتنم بشمریم.
به ما گفتند کار خدایی کنید؛ کار خدایی که ـ معاذ الله ـ این نیست که ما خلقت کنیم و خالق شدن که مقدور ما نیست، از بهشت و جهنم سخن گفتن که مقدور ما نیست، از ازل و ابد حرف زدن که مقدور ما نیست.
اینکه به ما گفتند: «تَخلَّقُوا بأخلاق الله»(*) یعنی در همین امور.
فرمود من با دو کار جامعه را اصلاح میکنم: یکی حکم فقهی است که میگویم کهانت حرام است، یکی اینکه به تیراندازانم میگویم جلوی شیطونت شیاطین را بگیرید که این کار را میکنم و شما هم همین کار را بکنید.
پی نوشت:
*- بحار الأنوار ، ج58 ، ص129
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره صافات، آیات 1 الی 10
کلمات کلیدی: