219
اینکه در دعاها از خدا علم نافع میخواهیم یا به خدا از علم غیر نافع پناه میبریم، برای آن است که یا آن علم نافع نیست (مثل سِحر و شعبده و جادو و علوم دیگری که سودمند نیست) یا نه، علم «فی نفسه» نافع است ولی عالِم از او طرفی نمیبندد.
اینکه گفته میشود «أَعُوذُ بِکَ مِن عِلمٍ لا یَنفَعُ» (1) ... یعنی علمی که اصلاً نافع نیست یا نافع است ولی این شخص، انتباه ندارد و بهره نمیبرد؛ در هر دو حال از چنین علمی باید به خدا پناه برده شود ...
«أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ» (2) ... یعنی شما سعی کنید باقی باشید و بقا را هم در سوره «نحل» گذشت که فرمود چیزی که صبغه الهی ندارد، ماندنی نیست؛ «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» امّا «وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» (3)
علم الهی باقی است؛ علم الهی مادامی است که اولاً خودش صائب و صحیح باشد و ثانیاً با عمل صالح باشد ...
«أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ» یعنی بکوشید باقی باشید؛ اگر عالم نیستید علم تهیه کنید؛ اگر عالم هستید سعی کنید از علم خود بهره ببرید ...
بقا از راه علم با عمل میگذرد.
اگر کسی عالم است باید بکوشد عمل صالح را ضمیمه علم کند و اگر کسی عالم نیست هر دو جزء را باید تهیه کند؛ این ترغیب به بقاست از راه علم.
بنابراین فرمود کسی که عالم است با غیر عالم یکسان نیست و نشانه علم هم از همان شکر و صبر و ذکر و فکر و نماز شب و اینها پیداست.
این چند امر را که ذکر فرمود، اینها نشانه علم با عمل است.
پی نوشت ها:
1- مصباح للکفعمی، ص299
2- نهج البلاغه(للصبحی صالح)، حکمت147
3- سوره نمل، آیه96
درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15
مطلب مرتبط قبلی: حیف است آدم بپوسد !
کلمات کلیدی: