شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/1
مهمترین اصل در جامعه، خانواده است که خانواده اگر طیّب و طاهر بود، جامعه طیّب و طاهر را میسازد.
فرزندان را اگر عزیز و محترم و مؤدّب بار آوردند، اینها وقتی جوان شدند پرتوقّع نمیشوند که به اندک حادثهای برنجند و ـ معاذ الله، خدای ناکرده ـ زمینه طلاق طرفین پیدا بشود.
این فرزند را انسان چطور بار بیاورد؟ نازپروردِ تنعّم نکند، او را وادار کند که به سرّاء و ضرّاء زندگی عادت کنند؛ اگر چنین فرزندی در خانواده رشد کرد همین که مسؤول خانواده جدید شد ازدواج کرد، زودرنج نمیشود، پرتوقع نمیشود، زود تصمیم نمیگیرد، دست به طلاق نمیزند ...
جریان خانواده مخصوصاً در شرایط کنونی از حساسترین مسائل مملکت ماست.
به ما گفتند فرزند به اندازه معقول داشته باشید! متأسفانه ما در اثر این فشارهای اقتصادی و جنگ تحمیلی و مانند آن، الآن نسل جوان ما دارد فروکش میکند، کودک و فرزند کم شدند و خیال میکنیم اولاد کمتر زندگی بهتر! این راه اساسی نیست!
هم ازدواج را باید به عنوان اصل قرار داد، هم سادهزیستی را به عنوان اصل قرار داد، هم اولاد را به اندازه متعارف باید اصل قرار داد.
بعد از پیروزی مسلمانها در جریان بعضی از مسائل نظامی یک مقدار غنایم نصیب مسلمانها شد؛ برخیها سعی کردند به رفاه تن در بدهند، همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم پیشنهاد دادند که زندگی ما باید بهتر باشد!
مستحضرید، این انقلاب در درجه اول از امام و مراجع و حوزه شروع شد بعد به دانشگاه کشید بعد به توده مردم؛ الآن هم پرورش فرزند، حفظ نکاح، پرهیز از طلاق -که أبغض الحلال نزد خداست- باید از همین روحانیت و حوزه و دانشگاه شروع بشود؛ راهش این است که انسان، ساده زندگی کند ...
بسیاری از این مشکلات زندگی در اثر پرتوقع بودن، گرایش به تجمّل [و] از این حرفهاست؛ بخش وسیعی از طلاقها بر اساس همین جهت است، کمتر ازدواج کردن هم بر اساس همین جهت است.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی: