سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که نخواهد آبرویش بریزد ، از جدال بپرهیزد . [نهج البلاغه]
کشکول حکمت های قرآنی- گزیده بیانات حکیمانه آیت الله جوادی آملی
پیوندها

230

فرمود اینها کسانی هستند که «أُولئِکَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ» می باشند؛ پس «لبیب» کسی است که اهل تحقیق باشد، مکتب های گوناگون را ببیند، نظریه پرداز باشد، کم حوصله نباشد، تحمّل کند و قدرت تشخیص داشته باشد.

همین کتاب های کفر و ضلال برای یک عدّه خرید و فروش آن حرام است، چون کتب ضلال است، مطالعه اینها حرام است، چون انحراف می‌آورد، هم حرمت تکلیفی دارد، هم بطلان وضعی دارد، می‌شود کتاب ضلال.

خدا هم امام (رضوان الله علیه) و هم مرحوم علامه طباطبایی را غریق رحمت نماید؛ امام (رضوان الله علیه) برای نوشتن آن اسرار هزار ساله، خیلی از این کتاب های ضلال را مطالعه می‌کرد.

سیدنا الاستاد فرمود ما دویست کتاب ـ البته دویست کتاب آن روز کم نبود ـ از آن کتاب هایی که کفر بود، ضلال بود، از آنِ کمونیست ها بود را ما تهیه کردیم تا شصت سال قبل این کتاب شریف اصول فلسفه را نوشتند. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/9/25:: 1:3 عصر     |     () نظر

228

 «اَنَس» وقت ملاقات تنظیم می‌کرد؛ اتاق حضرت هم که خیلی وسیع نبود، وقتی این «طیر مشوی» از ملکوت رسید، اَنَس هم که دربان است و فاصله کم است، شنید که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد خدایا! اَحبِّ خلق را برسان که در این «طیر مشوی» شرکت کند.

اَنَس این را شنید، طولی نکشید که وجود مبارک حضرت امیر رسید؛ حضرت امیر هم وقت قبلی نگرفته بود، می‌خواست بیاید، اَنس موافقت نکرد، حضرت مقداری صبر کرد و دوری زد و دوباره آمد، باز اَنس موافقت نکرد؛ بار سوم که آمد وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اَنس بگذار بیاید، اجازه داد و آمد.

حضرت، یعنی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اَنَس گفت چرا اجازه ندادی علی بیاید؟ ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/7/21:: 5:9 عصر     |     () نظر

227

بعد می‌فرماید که «فَبَشِّرْ عِبادِ» ... این عباد چه کسانی هستند؟

«الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»؛ افکار گوناگون، آرای گوناگون، مکتب‌های گوناگون را به خوبی می‌شنوند.

نه «یسمعون»، بلکه «یستمعون»؛ این برای کسی است که قدرت ارزیابی مکاتب گوناگون را دارد.

پس این قسمت از آیه تشویق می‌کند محقّقان را، که آرای دیگران را هم استماع کنند، حرف‌های دیگران را هم استماع کنند، نوشته‌های دیگران را هم بخوانند بعد ارزیابی کنند کدام حق است و کدام باطل.

این برای کسی است که نوشته ی افراد کافر برای او به حساب «کُتب ضلال» نیاید. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/6/14:: 5:57 عصر     |     () نظر

226

علم از آن جهت که علم است نور است؛ یعنی علم به فعل خدا، به نظام و به آنچه در تاریخ واقعیت دارد، چه در زمین و آسمان باشد، چه مربوط به دنیا و آخرت باشد، هر چه که در جهان واقعیت دارد و فعل خداست، علم و نور است، چون چراغ است.

حالا گاهی عالِم که این چراغ به دست اوست، این چراغ را به دست می‌گیرد که راه دیگران را ببندد و مردم را به چاه هدایت کند، این می‌شود علم غیر نافع.

یک وقت است که این چراغ دست اوست، تا خودش این راه را ببیند، نه بیراهه برود، نه راه کسی را ببندد، این می‌شود علم نافع.

علم از آن جهت که علم است؛ یعنی علم به واقعیت و حقیقت خارج که یقیناً حق است، یقیناً نور است و دینی است.

بله عالم، گاهی کافر است، گاهی غیر کافر. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/6/10:: 6:46 عصر     |     () نظر

225

هر علمی، هر قانونی، هر اخلاقی، این سه تا عنصر اصلی را دارد؛ آنها که اهل این معارف الهی نیستند، تمام تحقیقات اینها ابتر است، آن عنصر اصلی را ندارند ...

یکی آن، مواد جزئی موردِ عمل است که مجلس قوانین عادی را تصویب می‌کند و آن مواد قانونی را عمل می‌کنند؛ یک معلم اخلاق، مواد اخلاقی را بررسی می‌کند؛ یک معلم حقوق، مواد حقوقی را بررسی می‌کند ...

این مواد را از یک مبانی می‌گیرند، اخلاقیات، سیاسیات، اجتماعیات، فرهنگ، عادات وآداب خود را از این مبانی می‌گیرند، مثل مساوات، مواسات، استقلال، امنیت، امانت، صداقت، آزادی و مهم?تر از همه عدالت که اینها مبانی است، از این مبانی آن مواد را استخراج می‌کنند.

در بین همه این مبانی، کلید همه اینها عدالت است؛ یعنی درست است که صدق لازم است، امنیت لازم است امانت لازم است، اما همه اینها باید بر محور عدل باشد.

در بین مبانی، عدل حرف اول را می‌زند؛ تا اینجا ما با آنها شریک هستیم. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/5/3:: 3:46 عصر     |     () نظر

224

در بحث های قبلی که گفتیم علم، دینی است ... 

یک وقت علمِ انسان در این است که من چه کار کنم، مثل سینما که علم آن‌ها این است که من چطور بازی کنم؛ من بازی کنم یا هنرنمایی کنم، این می‌تواند دینی باشد، می‌تواند غیر دینی؛ برای اینکه درباره فعل انسان بحث می‌کند. 

اما علوم دیگر، فیزیک، شیمی، ریاضی، تمام علوم تجربی و تمام علوم انسانی، این‌ها درباره حقایق خارجیه است. 

در جهان هستی چیزی جز فعل خدا نیست؛ در جهان هستی خدا هست و اسما، اوصاف، افعال، اقوال و آثار او. 

در عالم غیر از این چیز دیگر نیست؛ بخشی از این‌ها به شیمی و فیزیک برمی‌گردد، بخشی به ریاضی برمی‌گردد، بخشی به علم کلام برمی‌گردد، بخشی به علم فلسفه برمی‌گردد، بخشی به عرفان نظری برمی‌گردد ... علم آن است که به واقع تعلّق بگیرد، واقع هم فعل خداست، بررسی فعل خدا هم فرض ندارد که دینی نباشد ...       ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/4/21:: 8:0 صبح     |     () نظر

223

اگر معنای «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» (1) این باشد که در نظام شریعت، هر کس بی حجاب بود، بود، هر کس بی حیا بود، بود، این می‌شود اباحه‌گری.

این «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ» (2) پس برای کیست؟، این بگیر و ببندهای قیامت پس برای چیست؟ ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/3/31:: 4:42 عصر     |     () نظر

222

قبلاً (1) گفته شد عقل هیچ کاره است؛ از چراغ چه کاری ساخته است؟ از آفتاب چه کاری ساخته است؟ آفتاب فقط راه را نشان می‌دهد، عقل فقط می‌فهمد.

آنکه مهندس است خداست، آنکه راه‌ساز است خداست، آنکه صراط آفرین است خداست؛ فرمود «صِرَاطِی» (2)

عقل که می‌گوید من خلق شدم نمی‌دانم از کجا آمدم، به کجا دارم می‌روم، من یک راهنما می‌خواهم، عقل می‌فهمد که نمی‌فهمد.

مهم ترین و قوی ترین و دقیق‌ترین برهان ضرورت وحی و نبوت را حکما اقامه کردند؛ بعد به علم کلام آمده، بعد به جاهای دیگر رسیده.

فرمود ما از جایی آمدیم، نمی‌دانیم کجاست؛ بعد به قول حافظ آن قدر هست که بانگ جرسی می‌آید؛ این قافله که دارند می‌روند، زنگ گردن شتر آن ها به گوش عده‌ای می‌رسد:

کس ندانست که منزلگه و مقصود کجاست    آن قدر هست که بانگ جرسی می‌آید (3) ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/3/13:: 6:36 عصر     |     () نظر

221

در چند جای قرآن کریم (*) ذات اقدس الهی فرمود این ها شما را به شگفتی وادار نکنند، اینها حسنه نیست، اینها تکاثر است، کوثر نیست.

نگویید حالا فلان شخص که اهل نماز و روزه نیست، وضع مالی‌ او خوب است.

آیه 55 سوره «توبه» این بود: «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ»؛ اینها همان ابزار بلای اوست، شما دو روز صبر کن ببین، چه گرفتاری به سراغ او خواهد آمد.

پس این‌‌چنین نیست که اگر کسی کج راهه رفته و وضع مالی‌ او خوب شد، انسان بگوید این حسنه دارد؛ فرمود این داشتن تکاثری، شما را به شگفتی وادار نکند.

آن داشتن کوثری است که باعث نجات دنیا و آخرت است (فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ).

بنابراین این دو آیه که در کنار هم در سوره «بقره» آمد، نشان می‌دهد که یکی تکاثرطلب است، یکی کوثرخواه؛ آنکه کوثرخواه است، می‌گوید «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ» و آنکه تکاثرطلب است می‌گوید «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا»؛ دیگر حسنه در آن نیست، حسنه نمی‌خواهد، حلال و حرام برای او یکسان است (رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا).

لذا به دنبال آن ذات اقدس الهی این جمله را فرمود: «وَ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»؛ «خَلاق»؛ یعنی نصیبی ندارد.

پس اینکه فرمود «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ» یعنی برکات فراوان دارند، آخرت هم که سر جایش محفوظ است. 

پی نوشت:

*- سوره آل عمران، آیات10 و 106؛ سوره توبه، آیه55؛ سوره مجادله، آیه17

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15

متن و صوت کامل جلسه

لینک در کانال تلگرامی کشکول حکمت


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/3/6:: 3:39 عصر     |     () نظر

220

«تقوا» همان «وقایه» است، سپر را می‌گویند «وقایه»؛ یعنی همیشه سپر در دست شما باشد که تیر به شما نخورد.

روایت نورانی که ائمه فرمودند «أَلنَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهَامِ إِبلِیس» (*) مستحضرید که همه اینها تمثیلی است، تعیینی که نیست؛ اینکه فرمود: نگاه به نامحرم - چه مرد به زن و چه زن به مرد- تیری از طرف شیطان است، این یک تمثیل است.

تنها نگاه به نامحرم تیر نیست، غیبت و دروغگویی هم این‌‌چنین است، اختلاس هم این‌‌چنین است.

انسان تا سپر نداشته باشد، حفاظی نداشته باشد، تیر به طرف او خواهد آمد و اصابت خواهد کرد.

فرمود تقوا داشته باشید، این تای تقوا اصل آن «واو» بود، «وقوا» بود؛ «وقایه»، همان سپر را می‌گویند.

سپر دست شما باشد که تیر به شما نرسد (اتَّقُوا رَبَّکُمْ). 

پی نوشت:

*- من لایحضره الفقیه، ج4، ص18

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15

متن و صوت کامل جلسه


لینک در کانال تلگرامی کشکول حکمت


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 98/3/6:: 3:15 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >