سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه به هرچه از او پرسیده می شود پاسخمی دهد، بی گمان دیوانه است . [امام صادق علیه السلام]
کشکول حکمت های قرآنی- گزیده بیانات حکیمانه آیت الله جوادی آملی
پیوندها

269

دستور به این است که شما کاری که کردید، باید حفظ کنید؛ حالا برای این بگویید، برای آن بگویید؛ در روایات هم آمده که گل برای بو کردن است، شما یک بار دست به آن بزنید، کمی پژمرده می‌شود، دو بار دست به آن بزنید، پژمرده می‌شود، چند بار دست به آن بزنید، دیگر پژمرده است.

فرمود یک کار خیری کردی، چرا به این و آن می‌گویی؟ فرمود هر بار که گفتی من آن کار خیر را کردم، مثل آن است که یک بار به این برگ لطیف گُل دست بزنی، پس قدری پژمرده شد، ده بار که ‌گفتی، دیگر تمام می‌شود می میرد.

فرمود کار خیر را کردی، کردی؛ لذا باید بگوییم این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) است باید شاکر باشیم که خدا توفیق داد این کار به دست ما انجام شد، ما که همیشه بدهکار هستیم.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ جلسه 27 تفسیر سوره مبارکه «زمر»، آیات 27 الی 34

متن کامل جلسه - صوت کامل جلسه

صوت تلگرام - متن تلگرام


 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/12/23:: 5:57 عصر     |     () نظر

268

چند گروه اهل نجات هستند: آنها که صادق هستند، حرف صِدق آوردند، فِعل صدق آوردند «جاءَ بِالصِّدْقِ».

چقدر این کتاب شیرین است! نفرمود، کسی که در دنیا کار خوب کند، کسی که در دنیا ایمان بیاورد، در هیچ جای قرآن شما ندارید که «مَن فَعل الحَسنة»؛ نه خیر! انسان باید آن عُرضه را داشته باشد که بتواند این کار را به همراه ببرد، «جاءَ بِالصِّدْقِ»، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ».

یعنی این دو روز در دست او نقد باشد؛ اگر یک کار خوبی کرد، بعد این وسط ها ریخت، مثلاً ریا کرد، یا ربا انجام داد، یا انحراف پیدا کرد، بعد کجروی نمود و به عاقبت بد دچار شد، این دیگر «جاءَ بِالصِّدْقِ» نیست، این «فَعَل الصِّدق» است.

آن قدر باید صادق باشد و این کار خوب را با اعتقاد کرده باشد که در دست او باشد. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/9/24:: 4:15 عصر     |     () نظر

267

این ‌طور نیست که مرگ پوسیدن باشد، مرگ آخر خط باشد، این حرف از حرف های آسمانی قرآن است؛ یعنی شما در کتاب های فلاسفه و حکما و شرق و غرب عالم بگردید، این حرف را پیدا نمی کنید، این حرف را فقط انبیا آوردند که انسان مرگ را می میراند، نه بمیرد.

هیچ فیلسوفی این حرف را نگفته، هیچ حکیمی این حرف را نگفته، همه می گویند مرگ آخر خط است، آخر راه است؛ اما دین آورده، حرف وجود مبارک ابراهیم و عیسی مسیح و موسای کلیم(علیهم السلام) همین است که انسان مرگ را میمیراند. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/9/23:: 6:40 عصر     |     () نظر

266

اصل دعوت بر اساس «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» (1? سامان می‌پذیرد. برای توده مردم که دسترسی به این راه های عقلی ندارند، بهترین راه مَثَل است؛ لذا مقدمتاً ذکر می‌کند، فرمود «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» (2) تا اینها متذکر شوند.

سرّ آن این است که مستحضرید مَثَل تعلیم نیست، برهان نیست، با مَثَل نمی‌شود چیزی را به کسی آموخت، ممکن است او تقلیداً چیزی را حفظ کند، ولی از مَثَل، تشبیه، تمثیل کاری ساخته‌ نیست؛ ولی می‌فرماید با اینکه ریشه اصلی مَثَل در حکمت هست، این مَثَل، کار تعلیمی ندارد. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/9/18:: 5:34 عصر     |     () نظر

265

بارها به عرض شما رسید، آدم که مشهد مشرّف می‌شود، مشاهد مشرفه هر کدام از ائمه، این زیارت نورانی «جامعه کبیره» را می‌خواند، گذشته از آن ثواب های خودش و شفای مرضا و قضای حوایج و ده ها حاجت دیگر، از آنها می‌خواهد که باسواد شود.

این باسواد شدن که گناه کبیره نیست، کسی می‌خواهد مُلّا شود، یعنی مثل شیخ انصاری یا آخوند خراسانی بشود، این ‌طور که ما از سواد فاصله می‌گیریم، با سواد شدن معصیت نیست، نشانه‌اش همین است که ما این ‌طور فکر می‌کنیم که نباید مثل آخوند خراسانی شد؛ اصلاً ما حرم مشرّف می‌شویم، برای اینکه باسواد بشویم و برگردیم. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/9/13:: 7:38 عصر     |     () نظر

264

اینکه می‌گویند «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود»؛ این جمله دومی، تفسیر اولی است.

یکی بود معلوم است؛ اما یکی نبود، خدا یکی نیست که دومی داشته باشد.

یکی بود؛ یعنی همین خدا که یکی بود، یکیِ عددی نبود ... در بیانات نورانی امام سجاد(علیه السلام) دارد خدا یکی نیست؛ نه مثل اینکه بگوییم یک درخت، یک انسان، یک ستاره، یک شمس و یک قمر؛ یعنی یکیِ عددی نیست که زیرمجموعه کمّ باشد.

یکی بود، اما یکی نبود ... آن‌گاه این را جمله بعد تفسیر می‌کند، غیر از خدا کس دیگری نبود.

اما اینکه می‌گوییم خدا یکی بود، یکی آن طور نیست که بگوییم، زید یکی بود عمرو یکی بود، آسمان یکی بود، درخت یکی بود، قمر یکی بود، شمس یکی بود، بلکه یکی بود، اما یکی نبود یعنی وحدت او وحدت عددی نبود. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/9/12:: 7:4 عصر     |     () نظر

263

عقل هرگز آن قدرت را ندارد که مهندسی کند، عقل در جایی هم که می‌فهمد، می‌گوید «عدل حَسَن است، ظلم قبیح است»؛ مثل اینکه می‌گوید «آتش گرم است، دو دو تا، چهار تاست».

نه دو دوتا را عقل آفرید، نه آتش را عقل آفرید ... عقل هیچ کاره است، مگر اینکه چراغ روشنی است. آفتاب هیچ کاره است، آفتاب که مهندس نیست، آفتاب فقط نشان می‌دهد که کجا راه است، کجا چاه است.

مهندس عالم، ذات اقدس الهی است، به وسیله انبیا و اولیا راه را به نام دین مشخص کرده. عقل منبع دین نیست، عقل کاشف است، نه اینکه عدل را او آفریده باشد، یا حُسن را او به عدل داده باشد. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/8/25:: 11:18 صبح     |     () نظر

262

الآن شما مستحضرید از دورترین زمان تا حالا، برخی ها مشکل اموی و مروانی داشتند؛ نظیر استکبار و صهیونیست فعلی که غرض سیاسی و مرض دارند «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (1) بود. یا «صفّین» را راه‌اندازی کردند، یا جنگ «جمل» را راه‌اندازی کردند و مانند آن.

ولی برخی ها گرفتار شبهه علمی بودند، این سلفی از سابق بود و از دور زمان بود. هر وقتی که روحانیت و جامعه حوزوی ساکت باشد، ساکن باشد، دخالت نکند، وهابیّت با سعودی می‌سازد، سیاست را سعودی می‌گیرد، مذهب را وهّابی می‌گیرد، مسجدین و حرمین را وهّابی می‌گیرد، سیاست و سلطنت را سعودی می‌گیرد. این «تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزی» (2).

الآن به برکت قیام امام(رضوان الله علیه)، خون های پاک شهدا، با کوشش رهبری و مراجع، بزرگ ترین همایش را حوزه علمیه قم دارد انجام می‌دهد؛ شما عزیزان باید همّت به خرج دهید و با اینها مصاحبه داشته باشید، گفتگو داشته باشید، اینها با دست پر از این کشور برگردند.

اینها از 83 کشور آمدند، این کار آسانی نبود، همه مسؤولین، مراجع، حوزوی ها، دانشگاهیان تلاش و کوشش کردند، تقریبی ها تلاش کردند تا اینها بیایند.

شما که حرف های عمیق توحیدی دارید، با اینها در گفتگوها و در مصاحبه‌های خود باید منتقل کنید؛ اگر حضور در جلسه لازم بود، شرکت ‌کنید، ایراد مقال یا ارائه مقالت لازم بود ارائه کنید. این حرف ها از دیرزمان بود، دیر بجنبیم؛ نظیر آنچه در جریان وهّابیت در حرمین پیدا شد، پیدا می‌شود؛ یعنی آمدند «تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزى»، تقسیم کردند، مذهب، مسجد، نماز جمعه و جماعت را به وهّابی ها دادند، سلطنت را به سعودی ها دادند و آن مقبره پربرکتی که برای ائمه(علیهم السلام) بود، تخریب کردند. ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/5/22:: 4:28 عصر     |     () نظر

261

درباره بنی اسرائیل سخن خدا این است که «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» (1)؛ درباره امت اسلامی دارد که «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» (2) خیلی فرق است که انسان به یاد «نعمت» باشد و شاکر یا به یاد «ولی نعمت» باشد و محبّ.

اگر به یاد نعمت بود «شکر نعمت نعمتت افزون کند»؛ اگر به یاد «ولی نعمت» بود، خودت را افزون می‌کند؛ یعنی بالا می‌آیی.

اینکه فرمود «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنَّکُمْ» (3) نه «لأزیدنّ نعمتکم»، ما شما را بالا می‌آوریم، وقتی شما را بالا آوردیم، درجات ایمانی شما بالا می‌آید؛ دیگر «لام» محذوف نیست که ما بگوییم آیه سوره «انفال» با آیه سوره «آل‌عمران» یکی است، نه خیر، دو تاست و کاملاً فرق دارد. در یک جا فرمود «لَهُمْ دَرَجاتٌ» (4) یک جا فرمود «هُمْ دَرَجاتٌ» (5) نه اینکه «لام» محذوف است.

وقتی انسان بالا آمد با خودِ درجه یکسان می‌شود، با خودِ درجه متّحد می‌شود، می‌شود «فَأَمّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ» (6)، نه «له». ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/5/17:: 1:43 عصر     |     () نظر

260

اما درباره اینکه قلب گاهی ادبار دارد، گاهی اقبال دارد و همه ما موظف هستیم مواظب قلب خود باشیم، اینکه در بیان حضرت امیر(علیه السلام) نقل شد که فرمود «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِض» (1).

ما بین اقبال و ادربارِ قلب با خستگی بدن کاملاً فرق می‌گذاریم؛ اگر کسی قلب‌شناس باشد و مراقب قلب خود باشد، می‌داند که به نماز شب علاقه‌مند است، منتها حالا چون خسته است خوابش برد، این غیر از آن است که حوصله نماز شب نداشته باشد، علاقه نداشته باشد.

در آن جا حضرت فرمود قلب گاهی اقبال دارد، گاهی ادبار، فرمود آنجا که قلب حال ندارد، فعلاً علاقه ندارد، آن را تحمیل نکنید، اگر تحمیل کردید ممکن است که از واجب ها هم باز بماند.

یک بیان نورانی از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که همان بیان برای مؤمنین هم هست آن بیانی که درباره حضرت هست، فرمود که «تَنَامُ عَینِی وَ لا تَنَامُ قَلبی» (2)؛ ... این قلب هرگز نمی‌خوابد.

مشابه این تعبیر درباره مؤمن هم آمده؛ منتها در درجه ضعیف‌تر که فرمود مؤمن می‌خوابد ولی قلب او نمی‌خوابد؛ قلب که روح مجرد است البته خواب ندارد.

خواب قلب، غفلت است؛ همان دعای روز اول ماه مبارک رمضان که این است «وَ نَبِّهنِی عَن نَومَةِ الغَافِلِین» (3)؛ خدایا ما را از خواب غفلت بیدار کن! غفلت، خواب قلب است؛ سهو و نسیان، خواب قلب است؛ جهل علمی و جهالت عملی، خواب قلب است.

حضرت فرمود مؤمن کسی است که قلب او نمی‌خوابد، اگر او مواظب قلب باشد، کاملاً می‌تواند تشخیص بدهد که این حالت بی‌رغبتی به نماز شب، آیا ادبار قلب است یا خستگی بدن.

درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ تفسیر سوره مبارکه «زمر»، آیات 24 الی 29

پی نوشت ها:

 

      1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 19، صفحه 219
2- بحار الانوار، العلامه المجلسی، جلد 16، صفحه 333
3- مراقبات شهر رمضان، محمد الریشهری، جلد 1، صفحه 182

متن کامل جلسه

صوت کامل جلسه 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط همایون سلحشور فرد 102/5/8:: 10:58 صبح     |     () نظر
   1   2   3   4   5   >>   >