مسؤولین ما باید جلوی تظاهر به ثروت را بگیرند
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/8
این بحث دیروز را لابد مراجعه فرمودید حضرت فرمود اگر کسی متمکّن بود، سرمایهدار بود و سرمایهدارانه زندگی کرد باید بفهمد خدا او را اهانت کرده او را تحقیر کرد(*)
هم مسؤولین ما باید جلوی تظاهر به ثروت را بگیرند هم ماها باید بدانیم که داشتن، کمال نیست؛ این برهان علوی، برهان تام است ...
خُب حضرت فرمود این احترام نیست، این شخص باید بداند مورد تحقیر خداست، حالا ما تحقیر نکنیم ولی خودمان بپذیریم که متوسّط زندگی کردن ننگ نیست ...
شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی ... میخواست داماد مرحوم مجلسی بشود؛ پدر به دخترش گفت که این طلبه وضع مالیاش ضعیف است؛ عرض کرد «پدر! نداشتن، ننگ نیست» ... اینها شدند حافظ دین.
ما کار نداریم که جامعه چطور است، ما باید مسیر جامعه را عوض کنیم، این دانشجویان عزیز باید مسیر جامعه را عوض کنند.
فرمود من یک حرف تازهای در ازدواج آوردم، من نمیخواهم نر و ماده با هم جمع بشوند، من یک چیز تازهای آوردم به نام نکاح.
این سنّت من است، «النکاح سنّتی» آنگاه به مردها فرمود شما عاقلانه با همسرانتان به سر ببرید(وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)، رفتارتان، گفتارتان، مضاجعهتان، مناکحهتان باید عقلپسند و نقلپسند باشد(وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)، کمک آنها باشید.
به خانمها هم فرمود سکینت و آرامش منزل به عهده شماست.
فرمود این حرفها را من آوردم وگرنه اجتماع نر و ماده به نام ازدواجِ عادی در کفار هم هست، در غیر کفار هم هست، در حیوانات هم هست، من آنها را نیاوردم.
«النکاح سنّتی» من یک چیز تازه آوردم و اگر کسی سنّ ازدواجش بگذرد و ازدواج نکند و دیر ازدواج بکند این اعراض از سنّت پیغمبر است، قهراً به حرام میافتد، وقتی به حرام افتاد دیگر مسئول است.
بنابراین مسأله نکاح با حفظ شرایطش از بهترین امور زندگی است، حالا یک مقدار مسؤولین باید کمک کنند، یک مقدار مردم.
مسؤولینی که مردمیاند، مردمی که مثل مسؤولاند، دیگر بیگانه نیستند.
بنابراین باید دست به دست هم بدهند، قسمت مهم به عهده خود جوانهاست ...
پی نوشت:
*- نهجالبلاغه، خطبه? 160؛ «أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ»
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 28 الی 32/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/2
کلمات کلیدی:
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/7 (قسمت آخر)
... همسر پیامبر بودن مشکل را حل نمیکند چه اینکه همسر لوط راه به جایی نبرد، همسر نوح راه به جایی نبرد که کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا اینها ملعون شدند و معذّب شدند.
فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً خُب اگر اینچنین شد، یک زندگی مرفّهی دارند.
سَکینت و آرامشِ منزل به عهده زن است، تهیّه مسکن به عهده مرد است.
مسکن، آشیانهای بیش نیست فرمود خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا
سَکینت مرد، آرامشِ مرد به همسرِ با ایمانِ اوست، آن وقت در چنین فضای نورانی فرزندان صالح هم تربیت میشوند.
سابق، طلاق جزء نوادر زندگی بود اما الآن متأسفانه طلاق پشت سر هم است، اینها فاجعه است.
پرورش این فکر [سادهزیستی] اول باید از حوزه شروع بشود، بعد از فضای دانشگاه بعد در جامعه؛ که امیدواریم خدا این نظام را به برکت صاحب اصلیاش ـ انشاءالله ـ از هر خطری حفظ بکند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی:
نابسامانی ها در اثر منظم زندگی نکردن است
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/6
یک وقت میگویند این شخص مُرد، این را طبیب معالج میآید آزمایش میکند میگوید قلبش، مغزش همه از کار افتاد، اجازه دفن میدهد ...
و اما در فضای دین این هنوز از دنیا نرفته، برای اینکه وقتی بخواهد وارد برزخ بشود این یک مشکل جدّی دارد: این شخصی که به مال دل بسته است، به مال تعلّق پیدا کرده، هنگام مرگ متعلَّق را از او میگیرند(یک)، تعلّق میماند(دو)، درد و عذاب شروع میشود(سه)
چرا معتادها را که گرفتند دردشان شروع میشود؟ برای اینکه متعلَّقِ اعتیاد را از آنها گرفتند، اعتیاد همچنان هست، فریادشان بلند است.
این بیچاره که میخواهد از دنیا وارد برزخ بشود این فریادش بلند است، این همان فشار قبر است، فشار مرگ است؛ تا تک تک این تعلّقات از جانش کَنده نشود این را وارد برزخ نمیکنند، به حسب ظاهر وارد قبر شده.
این صلات لیلة الدَّفن که برای پرهیز از وحشت و نجات از وحشت است، بخشی از آن برای همین است ...
این روایت نورانی را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کتاب کافی نقل کرد که بالأخره اموال او نزد او حاضر میشود و اعمال او هم نزد او حاضر میشود و اولاد او هم نزد او حاضر میشوند، همه اینها حرف میزنند.
اموال میگویند تو هیچ سهمی از ما نداری، فقط یک مقدار کفن باید بگیری؛ اولاد میگویند ما تا لبه? گور با تو هستیم؛ عمل میگویند ما با تو هستیم که هستیم!
خُب این خطرات هست، بنابراین کسی بخواهد راحت زندگی کند ... حَسنه دنیا همین است؛ آدم خوب زندگی کند، داشتن همسر خوب، بدون دعوا، بدون زد و خورد، بدون طلاق داشتن، فرزندان خوب، اینها حسنه دنیاست.
حسنه دنیا در زندگی حلال و زندگی ساده است ...
تولید، کار بسیار خوبی است؛ لازمه تولید این است که ما چند میلیون زیر خطّ فقر نداشته باشیم.
همین الآن ما چند میلیون زیر خطّ فقر داریم؟ همین باید لذّت ببرد که من مشکل دیگران را دارم حل میکنم؛ این لذّت روحی به مراتب بالاتر از لذّت اجوَفَین است؛ این لذّت است، اگر کسی بخواهد لذّت ببرد، لذّت احسان، لذّت اکرام خیلی بالاتر از لذّت اجوَفَین است...
وَمِنْهُمْ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً، ما یک دنیای طیّب و طاهر میخواهیم ...
خُب الآن ما چند میلیون فقیر در کشور علیبنابیطالب داریم؟ هزارها شهید هم دادیم!
این در اثر همان منظّم زندگی نکردن است!
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی:
جهاد خانوادگی در سادهزیستی است.
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/5
پرسش: ملاک سادهزیستی چیست؟
پاسخ: خود انسان بین خود و خدای خود میداند که سادهزیستی چیست.
همین زندگی متعارف، حالا حتماً باید فرشش کذا، خانهاش کذا، اتومبیلش کذا و اینها نیست؛ مسؤولین هم باید بر اساس همین روال برنامهریزی کنند.
آنگاه انسان به مقدار کافی اولاد دارد(نه آن حدّی که نتواند تربیت کند به مقدار کافی)، جوانها ازدواج میکنند، طلاق فروکش میکند.
این آیه برای اسوه بودن نازل شده است، فرمود یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ درست است حالا جنگها به پیروزی ختم شد، درست است که غنایم به کشورهای اسلامی رسیده، اما به این همسرانت بگو شما اگر بخواهید انقلابتان محفوظ باشد باید جهادی هم داشته باشد.
جهاد خانوادگی در سادهزیستی است، در این صورت آدم راحتِ راحت است.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی:
هرکس می فهمد -خواه نوسال و سالمند، خواه زن و مرد- باید برای هدایت جامعه از یک سو و حمایت از جامعه از سوی دیگر گام بردارد ...
آن روزی که حسین بن علی در حد علم برداری خلاصه می شد بیگانگان تاختند و گرفتند و ما باختیم؛ وقتی امام راحل قیام کرد، رهبران الهی از امام حرف شنیدند، روحانیت معظم از امام الگو گرفت، دانشگاه و حوزه کنار هم، دبیرستان و مقاطع دیگر در کنار هم، ارتش و بسیج و سپاه مردمی کنار هم، جنگ هشت ساله ظفرمندانه در تاریخ ثبت شد.
این جنگ را جز کربلا هیچ عاملی به ثمر نرساند؛ مردم فقط به عشق شهادت جنگیدند، مردم فقط به نام حسین بن علی از این سرزمین دفاع کردند...
همانطوری که اسلام دو قسم بود، اسلام آمریکایی داشتیم و اسلام ناب، کربلای آمریکایی داشتیم و کربلای ناب!
کربلای آمریکایی با عَلَم برداری و آهن سرد و سنگین و بی خاصیت حمل کردن و مانند آن بود.
کربلای ناب همان 1357 هجری شمسی بود که کار انقلاب را یک سره کرد...
حسین بن علی شخصا سخنرانی کرد، دیگر نماینده نفرستاد، فرمود ایها الناس! من از پیغمبر شنیدم:"ظلم پذیر مانند ظالم به جهنم می رود"
آنکه می گوید "به من چیه" اهل جهنم است؛ آنکه می گوید "به تو چیه" اهل جهنم است!...
چنین مکتب افسرده بی خاصیتی را هم غرب می پذیرد هم شرق می پذیرد!... آن حسینیه آمریکایی را همه می پذیرند... اما وقتی شما بخواهید این راز و رمز کربلا را تشریح کنید می گویند تو فقط روضه ات را بخوان!
کربلا مخصوص حسین بن علی نیست، او امام است و دیگران امت کربلا؛ ما امت کربلاییم...
در نهج البلاغه فرمود آن ملتی که حق ضعیف در آن ملت گرفته نمی شود، هرگز به قداست نمی رسد.
آن مظلومی که با لکنت حرف می زند، حق ندارد که حرف خود را صریح بگوید، یا قدرت ندارد که صریح انتقاد کند، چنان ملتی از قداست سهمی ندارد.
ما مردار شدن را دوست نداریم؛ مرگ برای ما شرف است، شیرین کامی ما در شهادت است.
سخنرانی آیت الله جوادی آملی با موضوع «پیام های نهضت عاشورا»/ رادیو معارف/ برنامه بر کرانه فرات، 1395/7/18
کلمات کلیدی:
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/4
اینکه به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود تو اُسوهای، تنها برای نماز شب نیست، تنها برای آن روزههای مستحبّی و اعتکاف نیست.
از یک طرف در آنها باید به پیامبر ائتسا و تأسّی کرد، در مسائل نظامی از یک طرف باید به آن حضرت تأسّی کرد، در مسائل خانوادگی هم باید به آن حضرت تأسّی کرد.
وقتی وضع غنایم جنگی به مدینه آمد و توقّع همسران حضرت بالا رفت، آیه نازل شد که به آنها بگو یا دنیا یا آخرت!؛ میخواهید با من زندگی کنید وضع همین است، دنیا میخواهید بیایید من شما را طلاق بدهم، با طلاق جمیل آبرومندانه از من خداحافظی کنید، این میشود اسوه! ...
ببینید گاهی این دانشجویان که میآیند ما از اینها سؤال میکنیم طلبهای یا غیر طلبه؟؛ فضای دانشگاه یک فضای عَلوی و وَلوی و فاطمی است؛ شما میبینید دانشگاه است و اعتکاف، دانشگاه است و نمازهای شب، اینها آمادهاند، منتها این حرفها را ما باید عملاً به اینها منتقل کنیم که شرافت در ساده زیستن است.
آن حرف را مخفیانه در جلسات خصوصی میشود گفت، اما در سخنرانیها و جلسات عمومی بگوییم کسی که سرمایهدار است و مرفّه است مورد اهانت خدا و پیغمبر است، این خیال میکند تولید چیز بدی است.
تولید، کمال و فضیلت است؛ قناعت در مصرف چیز خوبی است...
فرمود: وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ
فرمود شما ازدواج کنید، عائله من هستید!
ما این آیات را باور نکردیم! فرمود اَیّمها! بیهمسرها! چه مردها چه زنها ازدواج بکنید! اگر در این مسأله مشکلی دارید إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی:
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/3
در روایات ما هست که وقتی کسی دستشویی رفته، یک سلسله فرشتههایی هستند که سرش را خَم میکنند میگویند بهترین نعمت یک ساعت با تو بود، تو این را به این صورت در آوردی! این سیب و گلابی و موز و اینها را تو به این صورت در آوردی! این خجالت دارد! این در روایات هست اینها را باید دید.
مال چیز خوبی است که قوام مملکت است ... فقیر را که فقیر میگویند نه برای اینکه مال ندارد ... نداشتن مال یعنی فقدان مال؛ فقیر را فقیر میگویند برای اینکه ستون فقراتش شکسته است.
چون انسانِ ندار قدرت مقاومت ندارد به او میگویند فقیر؛ چون ملت گرسنه قدرت ایستادگی ندارد به او میگویند فقیر ... فرمود جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً
قیام مردم، مقاومت مردم، ایستادگی مردم بر اساس توانمندی آنهاست؛ اگر کسی گرفتار فقر مالی باشد ستون فقرات او شکسته است و قدرت قیام ندارد، مال چیز خوبی است، خدا از آن به خیر یاد کرده.
اما آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که شما تحلیل کنید که ثروتمند بودن و مرفّه بودن آیا کمال است یا کمال نیست؟ ...
فرمود اگر بگویید کمال است باید بگویید انبیاء(علیهم السلام) که سادهزیستترین مردم عالَم بودند و این ثروت را نداشتند خدا این کمال را به آنها نداد؛ چه کسی جرأت میکند که بگوید کمالی را خدا به انبیاء نداد؟ ... پس معلوم میشود داشتن، کمال نیست.
قصص انبیا را هم نقل میکند ... فرمود بالأخره این داوود با اینکه رهبر انقلاب بود وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ ... اما با زنبیلفروشی داشت زندگی میکرد...
این حرف را ما نمیتوانیم بنویسیم، نمیتوانیم روی منبر بگوییم، چون از ما قبول نمیکنند، ولی از علی قبول میکنند ... فرمود حالا که این است، نتیجهاش این است که اگر کسی ثروتمند بود باید بفهمد که خدا او را تحقیر کرده است!
مگر این حرف را میشود در جامعه گفت؟ آنکه وضع مالیاش خوب است و مرفّهانه به سر میبرد مورد اهانت خداست!
این حرف را از ما قبول نمیکنند چون خود ما مبتلاییم، ولی ما از علی قبول میکنیم.
حتماً این را در نهجالبلاغه مراجعه بفرمایید، فرمود: «أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ» ...
این باید از خود حوزه شروع بشود، از دانشگاه شروع بشود؛ سادهزیست بودن، شرف دنیا و آخرت است.
[با ساده زیست بودن دیگر] نه طلاقی در پیش است، نه آن فضیلت فرزندپروری را انسان از دست میدهد، نه مشکلات دیگر در پیش است.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی:
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/2
انسان دو وظیفه دارد که هم با آسایش زندگی کند هم جامعه را مرفّه کند:
یکی تا نفس میکِشد، تلاش در تولید؛ حالا یا تولید علم و فرهنگ است اگر برای حوزه و دانشگاه است، یا تولید کشاورزی و دامداری و صنعت و اینهاست اگر برای اصناف دیگر است.
فرمود تا نفس میکشید، تولید!
بیکاری و تعطیلی از بدترین رذایل اخلاقی است!
دوم هم قناعت در مصرف.
این دو کار وظیفه ماست طبق رهنمود حضرت: تلاش در تولید، قناعت در مصرف.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی:
شرط آسایش خانواده و رفاه جامعه/1
مهمترین اصل در جامعه، خانواده است که خانواده اگر طیّب و طاهر بود، جامعه طیّب و طاهر را میسازد.
فرزندان را اگر عزیز و محترم و مؤدّب بار آوردند، اینها وقتی جوان شدند پرتوقّع نمیشوند که به اندک حادثهای برنجند و ـ معاذ الله، خدای ناکرده ـ زمینه طلاق طرفین پیدا بشود.
این فرزند را انسان چطور بار بیاورد؟ نازپروردِ تنعّم نکند، او را وادار کند که به سرّاء و ضرّاء زندگی عادت کنند؛ اگر چنین فرزندی در خانواده رشد کرد همین که مسؤول خانواده جدید شد ازدواج کرد، زودرنج نمیشود، پرتوقع نمیشود، زود تصمیم نمیگیرد، دست به طلاق نمیزند ...
جریان خانواده مخصوصاً در شرایط کنونی از حساسترین مسائل مملکت ماست.
به ما گفتند فرزند به اندازه معقول داشته باشید! متأسفانه ما در اثر این فشارهای اقتصادی و جنگ تحمیلی و مانند آن، الآن نسل جوان ما دارد فروکش میکند، کودک و فرزند کم شدند و خیال میکنیم اولاد کمتر زندگی بهتر! این راه اساسی نیست!
هم ازدواج را باید به عنوان اصل قرار داد، هم سادهزیستی را به عنوان اصل قرار داد، هم اولاد را به اندازه متعارف باید اصل قرار داد.
بعد از پیروزی مسلمانها در جریان بعضی از مسائل نظامی یک مقدار غنایم نصیب مسلمانها شد؛ برخیها سعی کردند به رفاه تن در بدهند، همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم پیشنهاد دادند که زندگی ما باید بهتر باشد!
مستحضرید، این انقلاب در درجه اول از امام و مراجع و حوزه شروع شد بعد به دانشگاه کشید بعد به توده مردم؛ الآن هم پرورش فرزند، حفظ نکاح، پرهیز از طلاق -که أبغض الحلال نزد خداست- باید از همین روحانیت و حوزه و دانشگاه شروع بشود؛ راهش این است که انسان، ساده زندگی کند ...
بسیاری از این مشکلات زندگی در اثر پرتوقع بودن، گرایش به تجمّل [و] از این حرفهاست؛ بخش وسیعی از طلاقها بر اساس همین جهت است، کمتر ازدواج کردن هم بر اساس همین جهت است.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره احزاب، آیات 25 الی 29/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور،1395/3/1
کلمات کلیدی: