این انقلاب اسلامی ما نظیر انقلاب اسلامی وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بود ...
فرمود ما کاری کردیم که نه دوست باور می کرد نه دشمن! مثل همین انقلاب اسلامی
خُب حیف است آدم این را از دست بدهد.
خدای ناکرده اگر یک کمی آسیب ببیند این جریان صفویه نیست که بعد از او زندیه بیاید، قجر بیاید، پهلوی بیاید، یک کسی دیگر بیاید.
اگر معاذ لله ضربه دید، رفت که رفت! خدا آن روز را نیاورد! ...
این رهبر را این نظام را این دولت را این ملت را باید با دعا و ... حفظ کرد و اگر اختلافی هست باید برابر قانون و هر چیزی که رهبری فرمود عمل کرد.
مواظب باشیم این دیگر مثل صفوی و زندی و قجر و پهلوی نیست که یکی برود ودیگری بیاید؛ اگر خدای ناکرده آسیب دید، دید!
خدایا تو را به عصمت زهرا این نظام را حفظ بکن!
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/ رادیو قرآن/برنامه سروش هدایت، 1394/11/21
کلمات کلیدی:
باید اعتراض کرد امّا مبادا حرفی بزنیم که نظام آسیب ببیند!
وجود مبارک موسای کلیم فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً یَتَرَقَبُ؛ و از حوزه استحفاظی و اقتداری و سیاسی فرعون خارج شد ...
وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وقتی وارد منطقه مدین شد، خُب قبلاً این طور بود این دامدارها این دامها را اطراف شهر، اطراف روستا اداره میکردند.
بالأخره باید کشاورزی طوری باشد که حالا اگر مدرن شد این روستاها طوری تأمین بشود که انسان برای علوفه دیگر ارز ندهد و برای علوفه، شیر و ماست گران نشود، داد مردم در نیاید!
این یک مدیریت میخواهد، این به تحریم برنمیگردد.
این نفرین علی(صلوات الله و سلامه علیه)است؛ فرمود شما آب دارید، خاک دارید، این روستاها را خراب کردید، ویران کردید، برای علوفه شما باید از خارج وارد بکنید «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه»
فرمود کسی آب دارد، زمین دارد، مع ذلک محصولات کشاورزیاش را بخواهد از جای دیگر وارد کند، خدا او را از رحمت دور کند!
ما چه توقع داریم؟
ما این تلویزیون را بردیم فوتبال را نشان دادیم، این جوانها را از روستاها آوردیم شهر گفتیم سیگارفروشی کنید، واکسزنی کنید، روستاها [اگر] ویران بشود ما علوفه وارد میکنیم!
حالا اگر تحریم شد، علوفه به ما ندادند این شیر دو برابر میشود، ماست دو برابر میشود.
عقل یعنی عقل! خُب مگر علی(سلام الله علیه) این را نگفته؟! این تنها روایت اخلاقی نیست، روایت فقهی است.
درست است ما بخشی از زمینهایمان کویر است اما آب به اندازه کافی داریم؛ روستاهای ما کاملاً میتواند علوفه را تأمین کند، خُب آدم وقتی مدیریت نکند همین میشود دیگر!
باید اعتراض کرد، باید راهنمایی کرد، اما مبادا ـ خدای ناکرده ـ حرفی بزنیم که نظام آسیب ببیند! ...
باید کاری بکنیم که هم کشور ما روی پای خودش بایستد [هم] ارزانی بیاید.
توقع نداشته باشیم که این قیمتهای ارز و دلار بالا رفته، این شیر ارزان بشود!
آخر چه چیزی ارزان بشود؟! چه کسی این را ارزان کند؟!
شما علوفه تحویل اینها بدهید شیر ارزان بخواهید؛ علوفه را که باید با دلار تأمین کنند، دلار هم که دو برابر شد!
غرض این است که ما حواسمان جمع باشد هم مدیریت صحیح،هم ذرّهای حرفی نزنیم که ـ خدای ناکرده ـ خونهای پاک شهدا آسیب ببیند، دشمن هم که در کمین است .
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره قصص، آیات 20 الی 23/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/10/6
کلمات کلیدی:
خیلیها نمیدانند که وعده الهی حق است
بعد از اینکه فرمود وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی و او در کمال درایت و آرامش، بچه را در صندوق انداخت و صندوق را هم انداخت به دریا، این دیگر نگران چه باشد؟!
فَرَدَدْنَاهُ إِلَی أُمِّهِ؛ ما به وعدهمان وفا کردیم؛ گفتیم دریا به شما برمیگرداند برگرداند، سالم میماند سالم ماند، به شما برمیگردانیم برگرداندیم، خوف و حزن شما باید برطرف بشود و شده ...
وعده دادیم حزن او را برطرف بکنیم کردیم،لکن خیلیها نمیدانند که وعده الهی حق است این إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ برای همیشه است...
حالا لازم نیست افراد دیگر دوران شیرخوارگیشان باشد به دریا بیفتند و بشوند پیغمبر، این وعده الهی است.
هر کس راه صحیح برود، دستور الهی را انجام بدهد خوفش برطرف میشود، حزنش برطرف میشود، به مقامی میرسد میبینید.
این وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ نه یعنی شما را پیغمبر میکنیم، شما را هم از تحریم در میآوریم، شما را از این فشار در میآوریم، شما را از این مشکلات در میآوریم.
این طور نیست که ایران اسلامی اگر مقاومت بکند ـ معاذ الله ـ خدا به وعدهاش وفا نکند این وَکَذلِکَ اصل کلی قرآنی است نسبت به همه بندگان صالح.
مبادا ـ خدای ناکرده ـ کسی در این تحریمها بلرزد! این طور نیست.
فرمود اگر شما ثابتقدم باشید من همه نیازهای شما را تأمین میکنم.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره قصص، آیات 10الی 14/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/10/1
کلمات کلیدی:
حمایت از مظلوم حرف همه انبیاست
تدیّن ما باعث تمدّن ماست
ما در نمازها به ذات اقدس الهی عرض میکنیم: إهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
صراط مستقیم راهی است که سالکان این راه چه کسانیاند؟: صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ راهی است که منعمعلیهم راهیان این راهاند...
این آیه هفده(سوره قصص) هم به صورت شفاف وجود مبارک موسای کلیم را منعمعلیه میداند: رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ.
پس اینکه ما در نماز از خدا میخواهیم راه منعمعلیهم را به ما نشان بده و کمک بکن که ما این راه را طی کنیم یعنی راه انبیا که نمونهاش هم وجود مبارک موسای کلیم(علیه السلام) است.
راه آنها هم این است که ما از ظالم حمایت نکنیم: رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ
معلوم میشود که ما در تمام نمازها از خدا میخواهیم خدایا آن توفیق را به ملّت ما بده که از ظالم حمایت نکند
این نماز میشود نماز سیاسی، این نماز میشود نماز اجتماعی، این نماز میشود نمازی که تدیّن ما باعث تمدّن ماست.
این صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ یعنی خدایا! هم راه را به ما نشان بده، هم کمک کن که ما راهی این راه باشیم و این راه این است که ما از هیچ مجرمی حمایت نکنیم . ..
اصل کلی این است که با خدای خود دارد عهد میبندد رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ
منطق وجود مبارک موسای کلیم این است که خدایا نعمتی که به من دادی به شکرانه این نعمت من از هیچ مجرم و تبهکاری حمایت نکنم .
این کافی نیست برای یک تمدّن اساسی؟! این کافی نیست برای سعادت سیاسی؟! این در متن زندگی ماست، در متن بندگی ماست، در متن دین ماست، ما هر روز از خدا میخواهیم خدایا راه أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ را هم به ما بفهمان و ما را به آن هدایت کن ...
آن وقت معلوم میشود که چرا نماز ستون دین است ...
ما در متن نماز، در هر نمازی حداقل دو بار به خدای سبحان عرض میکنیم خدایا آن توفیقی که دادی ما مسلمان شدیم، هر قدرتی پیدا کردیم -ولو یک قدرت محلّی، یک قدرت اندک- این قدرت را به عنوان صرف در حمایت از مجرمین استفاده نکنیم رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ ...
آن وقت این نماز میشود ستون دین، این نماز میشود سازنده، این نماز میشود تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ
واقعاً اگر کسی از خدای خود در هر رکعتی این دو مطلب را بخواهد، معرفت صراط و استعانت پیمودن این صراط، آن وقت جامعه میشود جامعه عقل و عدل دیگر.
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ حالا مجرم، اختصاصی به کافر ندارد، هر کسی مجرم باشد من از او حمایت نکنم...
یکی از بیانات نورانی که مرحوم کلینی در جلد هشت کافی نقل کرد که وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) از حضرت مسیح(سلام الله علیه) نقل کرد این است که «إنّ التارکَ شفاءَ المجروح مِن جُرحه شریکٌ لِجارحِهِ»
اگر کسی زخمخوردهای را ببیند و برای درمان آن زخم تلاش و کوشش نکند این شریک جرم جارح است.
هر جارحی که این شخص را مجروح کرد، جُرمی مرتکب شد؛ اگر کسی توانایی داشته باشد که زخم او را درمان کند ولی زخم و جراحت او را رها کند این شریک جرم آن جارح است.
این حرف همه انبیاست! ...
یعنی بر یک مسلمان لازم است وقتی میبیند یکی ظالم است دیگری مظلوم، از مظلوم حمایت کند، خواه آن ظالم و مظلوم هر دو مسلمان باشند، یا هر دو کافر باشند، یا یکی کافر یکی مسلمان
حالا کافری دارد به کافر ظلم میکند، به انسان پناهنده شد و مقدور انسان هم است که از مظلوم حمایت کند، خُب بر او واجب است حمایت از مظلوم [که] جزء دستورهای بینالمللی اسلام است، اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد .
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره قصص، آیات 14الی 19/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/10/2
کلمات کلیدی:
جهل انسان را به جهنّم می برد نه بی سوادی
مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) اوّلین کتابش «کتاب العقل و الجهل» است دوم «کتاب فضل العلم» است.
علم مقابل ندارد؛ علم یعنی سواد، خُب این سواد کاری نمیکند، آنکه کار میکند یا به جهنم میبرد یا به بهشت عقل است و جهل.
جهل انسان را مستقیم به جهنم میبرد و عقل مستقیم آدم را به بهشت میآورد.
آن عقل است که مقابل دارد نه علم.
علم فنّی است ممکن است ما بگوییم باسواد و بیسواد؛ اما میبینید مرحوم کلینی وقتی کافی را تنظیم کرده کتاب دومش کتاب العلم است، علم دیگر مقابل ندارد، انسان باسواد است خُب باسواد است اما عقل است که مقابل دارد.
انسان یا اهل بهشت است یا اهل جهنم، جهنمیها یا درسخواندهاند یا نیستند؛ همین!، این دیگر مقابل ندارد.
اگر اهل عقل بود که «ما عُبد به الرّحمن و اکتسب به الجِنان» این اهل بهشت است؛ جهل در مقابل عقل، اهل جهنم است.
انسان یا عاقل است که بهشتی است یا جاهل است که جهنمی است؛ این جهنمی یا درسخوانده است یا درسنخوانده؛ این است که کتاب العلم مقابل ندارد، کتاب العقل مقابل دارد.
اگر علم، علم حوزوی و دانشگاهی باشد این ممکن است با جهل در مقابل عقل هم بسازد لذا حضرت فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ یَنْفَعُهُ»
علم با جهل جمع میشود چون آن جهل در مقابلِ علم نیست، در مقابلِ عقل است؛ چون در مقابل عقل است ممکن است علمی باشد عین جهل!، یعنی همین سواد را در راه باطل پیاده کند؛ بنابراین این علمها فیالجمله کمک میکند نه بالجمله.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره قصص، آیات 5 الی 9/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/29
کلمات کلیدی:
مشکل ما مُعمّمین مشکل علمی نیست، مشکل ما مشکل عملی است.
یعنی ما اگر واقعاً آدم صالح و سالمی باشیم جامعه، جامعه نورانی خواهد بود.
آنچه به مردم میگوییم عمل بکنیم، آنچه گفتیم عمل کرده باشیم، تا عمل نکنیم نگوییم، بر خلاف گفته عمل نکنیم، چون به خلوت میرسیم کار دیگر نکنیم، ما اگر این چنین باشیم میشویم فرشته، وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ
چند هزار فرشته در ایران زندگی کنند ایران میشود معطّر.
ما مشکل اساسیمان آن کمبود عمل است ... که ما عالِم بیعمل میشویم، نه برای آن است که ما مشکل علمی داریم.
ما مطلب را خوب بیان میکنیم، سخنرانی هم میکنیم، قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ را هم میگوییم، نامحرم را هم نگاه میکنیم، این برای چیست؟
... متولّی علم، غیر از متولّی عمل است؛ ما یک دستگاه علمی داریم که حوزه و دانشگاه متولّی این کار است، یک دستگاه عملی داریم که متولّی ندارد، آن فنّ اخلاق است، نه اخلاق نظری بلکه اخلاق عملی، یعنی کسی که ما را بپروراند آن متولّی ندارد.
... اما اگر کسی دست و پایش فلج باشد، این مار و عقرب را میبیند ولی قدرت فرار ندارد؛ شما مرتب به او اعتراض بکن که چرا فرار نکردی؟ چرا سنگ نزدی؟ خُب چشم که سنگ نمیزند! چشم که فرار نمیکند! آنکه فرار میکند که بسته است.
شما مرتب به او تلسکوپ بده، میکرسکوپ بده، دوربین بده، نزدیکبین بده، عینک بده، او مشکل دید ندارد! این مشکل عمل دارد چون دست و پایش فلج است، نمیتواند فرار کند یا دفاع کند! ...
طبق بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) «کَم مِن عقلٍ أسیر تحت هوی أمیر» فلج شده، شیطان این را به بند کشیده، عقل عملی او که باید تصمیم بگیرد، اراده کند، اخلاص داشته باشد، این زنجیری است!
حالا شما مرتب نصیحت بکن، این شخص مشکل علمی ندارد، خودش استاد است، این آیه را تدریس کرده اما نامحرم نگاه میکند، غیبت هم میکند، دروغ هم میگوید، رشوه هم میگیرد، چون آنکه باید عمل بکند فلج است.
الآن این معتادان مشکل علمی دارند؟! اینها که بیش از دیگران و پیش از دیگران این خطر را میبینند.
شما مرتب نصیحت بکن،نصیحت بکن که چی؟ او را عالِم بکنی؟ در اینجا از علم کاری ساخته نیست، علم کار اندیشه را دارد انجام میدهد، کار جزم و تصوّر و تصدیق و سخنرانی و مقالهنویسی و درس گفتنِ حوزه و دانشگاه را این انجام میدهد، اما اراده و اخلاص و نیّت برای عقل عملی است که «ما عُبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان» که ائمه(علیهم السلام) این مرزها را جدا کردند.
این عقل عملی اگر به اسارت وسوسه و شیطنت در آمده است «کَم من عقل أسیرٍ تحت هوی امیر» از این کاری ساخته نیست.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره قصص، آیات 3 الی 8/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/28
کلمات کلیدی:
حرفهای دیگران را شنیدن و جابهجا کردن هنر نیست، تولید علم هنر است.
اگر کسی خواست ولیّ الله بشود علی بن ابی طالب درِ این ولایت است و اول کسی است که این راه را رفته
الآن وقتی میگویند فلان شخص در خطّ امام است یعنی راه امام، مسیر امام، تفکّر امام را دارد.
اگر گفتند کسی در ولایت الهی است یعنی راه علی، فکر علی، مسیر علی را دارد، نه معتقد است او ولیّ الله است که آن اعتقاد ضروری همه ماست، نه معتقد است که او اول مسلمان است که اعتقاد شفاف ماست، معتقد است که اگر کسی خواست ولیّ الله بشود باید راه علی را برود...
آن حرف نو این است که اگر کسی خواست ولیّ الله بشود با نماز و روزه و عبادتهایی که «خوفاً من النار» است ولیّ الله نخواهد شد.
اگر کسی در تمام مدّت عمر اهل مناسک و مراسم باشد اما «شوقاً الی الجنّة» عبادت کند ولیّ الله نخواهد شد.
تنها راه ولیّ الله شدن آن است که خدا را «حبّاً له» عبادت کند؛ اگر کسی «حُبّاً له» عبادت کرد میشود ولیّ الله...
این را میگویند تولید علم، یعنی حرف تازه ...
اگر بخواهید ولیّ الله بشوید راهش این است شب و روز نماز بخوانید، همه مستحبّات را انجام بدهید ولی «خوفاً من النار» باشد میشوید زاهد، نه ولیّ الله
اگر همه عبادات و مناسک و مراسم را انجام بدهید «شوقاً الی الجنّة» میشوید عابد، نه ولیّ الله
اگر عباداتتان را «حُبّاً له» بر اساس علاقهای که به خدا دارید انجام بدهید میشوید ولیّ الله
این راه را ادامه بدهید این میشود خطّ علی
این اگر به صورت پایاننامه علمی ارائه شود، ادلّهاش بیان شود میشود تولید علم
ما خیلی از ملائکه داریم که اینها مُردهها را جابهجا میکنند، به وادیالسلام میرسانند؛ اما خیلی از ملائکه هم هستند که زیرمجموعه جبرئیل هستند، حرفهای علمی میآورند، خُب چرا با آن ملائکه ما محشور نشویم؟!
حرفهای دیگران را شنیدن و جابهجا کردن و فارسی را عربی کردن و عربی را فارسی کردن هنر نیست.
مصرف کردن هنر نیست، تولید علم هنر است.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره نمل، آیات 89 الی 92/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/23
کلمات کلیدی:
حوزه و دانشگاه وظیفهاش تولید علم است.
مَلکه نقّال بودن، نبش قبر کردن، حرفها را از کتابی به کتاب آوردن، چاپی را خطّی کردن، اینها تولید علم نیست، اینها مصرف علم است.
علوم ناگفته و نانوشته فراوان است. وظیفه حوزوی و دانشگاهی تولید علم یعنی ایجاد مسائل نو است.
آن طور مسائل نو که احدی نگفته باشد نه از ما متوقّع است نه مقدور ماست؛ اما نمونه مسائلی که بسیار کم مطرح شده و گوشهای از آنها مطرح شده، قابل تکثیر است، قابل استخراج است، به عنوان اصل مطرح است و استنباط فروع فراوان از آنها مقدور است.
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره نمل، آیات 89 الی92/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/23
کلمات کلیدی:
کار خیر کردن مهم نیست، آوردن کار خیر مهم است
در قیامت هم معیار حال فعلی افراد است
با چهارتا کار خلاف دیگران که انسان نمی گوید «چرا انقلاب کردیم؟»
عمده در آیه محلّ بحث این است که مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ ...
نفرمود کسی کار خوب بکند؛ کار خوب کردن مهم نیست.
آن قدر باید این کار خوب را حفظ بکند که در قیامت در دستش باشد نه «مَن فعل الحسنة»، «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ»
اینکه امام(رضوان الله علیه) فرمود معیار، حال فعلی است در قیامت هم میگویند معیار، حال فعلی است.
«چه چیزی آوردی؟» نه «چه کار کردی؟»
خیلیها هستند کار خوب کردند بعد بدّلوها کذا و کذا.
اما وقتی در قیامت سخن از عَرض اعمال شد میگویند «چه چیزی آوردی؟» نه «چه کردی؟».
«مَن فعل الحسنة» را در قیامت به حساب نمیآورند ... یعنی وقتی وارد صحنه اعمال میشود در دستش باشد؛ این معیار است.
این کار، کار آسانی نیست؛ همه اعمال را انسان باید لِلّه انجام دهد و مواظب باشد که چیزی کم نیاورد؛ مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا. حالا دستش هست میگوید من این کارها را کردم...
این طور نباشد که به وسیله سیّئات بعدی یا ندامتهای بعدی بگوییم «ما حالا چرا این کار را کردیم؟»
بسیار خُب، چهارتا کار خلاف انسان دید، چهارتا ضعف دید، اینکه نمیگوید «ما چرا برای جبهه زحمت کشیدیم یا برای انقلاب زحمت کشیدیم؟» ...
خُب آن کارها برای رضای خدا بود؛ کاری که برای رضای خداست اگر دیگری خلاف کرده، بد کرده، که آدم پشیمان نمیشود! ...
حالا چهار نفر چهارتا حرف زدند، چهارتا حادثه پیش آمد، دنیا هم غیر از این نیست؛ دنیا یعنی مجموعه همین تلخی و شیرینیها، امتحانها، فراز و فرودها.
به تعبیر شیخ عطار، اگر کسی کار خیر کرد و این کار خیر را نگه داشت و ذخیره کرد و نگذاشت آسیب ببیند و نگفت این در دستش است، یک وقت است کسی باغبان خوبی است، میوه خوبی، گُل خوبی تحصیل میکند، اما مرتب این میوه را دست میزند، مرتب این گل را دست میزند، این است که پلاسیده میشود.
کار خوبی را که انسان برای رضای خدا انجام داده هر باری که این کار را برای دیگران گفته مثل آن است که یک بار به این برگ گل دست بزند.
خُب ده بار که انسان بگوید این دیگر پژمرده میشود؛ وقتی انسان کار را برای رضای خدا کرد دیگران میگویند، دیگران میگویند، این را معطّرتر میکند؛ ولی خود انسان که بگوید، هر بار که گفته مثل این است که یک بار به این برگ گل دست بزند.
اصلاً برگ گُل برای آن است که دست به آن نزنند؛ اگر گفتند که «در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود/کاین شاهد بازاری وان پردهنشین باشد ...
به هر تقدیر اگر کسی کار خیری کرده، هر باری که این کار را گفته، مثل آن است که یک بار به این برگ گل دست زده؛ خُب این کم کم پژمرده میشود؛ ولی اگر این راز را نگه داشت و لِلّه بود، این در قیامت با گل معطّر میآید، مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ، آنگاه فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا ...
برگرفته از درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره نمل، آیات 89 و 90/ رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1394/9/22
کلمات کلیدی: